آمانو و پیروی نعل به نعل از سیاست‌های آمریکا

گزارشی که یوکیا آمانو مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در ۱۱ آذر ارائه کرد و پیش‌نویسی که برای قطعنامه شورای حکام ارائه شده است، هر دو از یک راهبرد تبعیت می‌کنند: «راهبرد واشنگتن».

کد خبر : 471201
فارس: خیلی‌ها دوست دارند مرگ رئالیسم را در روابط بین‌الملل اعلام کنند و حتی جشن بگیرند؛ اما هر روز در عرصه سیاست بین‌الملل اتفاقاتی می‌افتد که این آرزو را کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌کند؛ از وقایع سوریه که به پهنه بی‌شک و تردید سیاست قدرت بین‌المللی بدل گشته، تا صحنه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی.
هنوز مدت زمان زیادی از مرگ «کنث والتز»، مشهورترین نورئالیست تدافعی معاصر نگذشته است. وی در خصوص «سازمان‌های بین‌المللی» نظری مشهور داشت: «سازمان‌های بین‌المللی تجلی‌گاه منافع قدرت‌های بین‌المللی هستند.» رفتار یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و پیش‌نویس قطعنامه‌ای که شورای حکام آژانس قرار است آن را به تصویب برساند - که احتمالا تصویب هم خواهد شد - همه نشان‌گر صحت نظریه والتز در خصوص این سازمان بین‌المللی است.
مخاطب حق دارد بپرسد چرا؟ و این یادداشت نیز دقیقا برای پاسخ به این سوال به رشته تحریر درآمده است. برای پاسخ به این سوال ابتدا باید یکی از اظهار نظرهای جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده در بحبوحه حصول توافق هسته‌ای وین، موسوم به برجام را به‌خاطر آورد.
ژوئن سال جاری میلادی بود که وزیر امور خارجه آمریکا مدعی شد کشورش هیچ شکی ندارد که ایران در گذشته به دنبال سلاح اتمی بوده اما نمی‌خواهد بر گذشته ایران تمرکز کند. وی تصریح کرده بود: «ما شکی نداریم که آنها چه برنامه‌های نظامی داشتند اما در حال حاضر برای ما این مساله مهم است که به آینده نگاه کنیم.» این اظهارات کری در خرداد ماه گذشته محقق شد و برجام نیز در تاریخ 23 تیر یعنی حدودا یک‌ماه بعد حاصل شد.
سخنان کری بیان‌گر راهبرد ایالات متحده بود. «متهم نگاه داشتن همیشگی ایران برای گذشته‌ای که آمریکا به آن اعتقاد دارد و تمرکز بر تحدید برنامه هسته ای ایران در آینده.»
آژانس و مدیر کلش نعل به نعل همین راهبرد را در پیش گرفتند. گزارشی که آمانو در تاریخ 11 آذر در خصوص پی‌ام‌دی به عنوان یک سند بین‌المللی ارائه کرد، ایران را برای تمام تاریخ به‌عنوان یک متهم غیرقابل اعتماد در پس ذهن بازیگران فضای بین‌المللی محفوظ می‌دارد. در این گزارش، مدیر کل به‌زعم خود شکی باقی نمی‌گذارد که ایران دست‌کم در بعد تحقیقاتی به‌دنبال آماده ساختن خود برای تولید سلاح هسته‌ای بوده است.
این ادعای آژانس، دست‌کم در بند 85 گزارش 11 آذر به‌صراحت مستند گردیده است: «ارزیابی کلی آژانس آن است که طیفی از فعالیت‌های مرتبط با توسعه یک وسلیه انفجاری هسته‌ای در ایران قبل از پایان سال 2003 میلادی بعنوان تلاشی هماهنگ شده وجود داشته و برخی فعالیت‌ها بعد از سال 2003 اتفاق افتاده است. آژانس همچنین ارزیابی می‌کند که این فعالیت‌ها فراتر از امکان سنجی و مطالعات علمی و کسب مهارت‌ها و توانمندی‌های مرتبط فنی و مشخص پیشرفت نداشته است. آژانس نشانه‌های معتبری از فعالیت‌های مرتبط با توسعه وسیله انفجاری هسته‌ای در ایران بعد از سال 2009 میلادی در اختیار ندارد.»
تا اینجا آژانس توانست بخش اول راهبرد بیان شده از سوی کری را پیاده‌سازی کند، یعنی همان‌گونه که آمریکایی‌ها مطمئن هستند که ایران در گذشته برای به‌دست آوردن سلاح هسته‌ای تلاش کرده، سندی بین‌المللی را تدارک دید که برای دیگر کشورها هم تردیدی باقی نگذارد! اما اجرای بخش دوم راهبرد، بر عهده شورای حکام است.
پیش‌نویس قطعنامه شورای حکام که قرار است پی‌ام‌دی را ببندد نکات جالبی دارد. بررسی حقوقی این قطعنامه بر عهده متخصصین امر، اما از نظر سیاسی، این قطعنامه، قطعنامه‌های پیشین شورای حکام را که نگاه به گذشته برنامه هسته‌ای ایران داشتند، ملغی (Terminate) کرده و تمام تمرکز خود را معطوف به نقش گسترده آژانس در اجرای برجام می‌کند، یعنی همان آینده‌ای که جان کری از آن سخن رانده بود.
بند 13 این پیش‌نویس از جهت مزبور کاملا گویاست: «[شورای حکام] تصمیم می‌گیرد بلافاصله پس از وصول گزارش مدیرکل آژانس مبنی بر اینکه آژانس تایید نموده است که ایران اقدامات مشخص شده در بندهای 1 .15 الی 11 .15 پیوست شماره 5 را انجام داده است، دیگر به موضوع اجرای موافقتنامه پادمان ان‌پی‌تی و مفاد ذیربط جرای قطعنامه‌های شورای امنیت در جمهوری اسلامی ایران نخواهد پرداخت و من‌بعد به یک دستور کار مستقل راجع به اجرای برجام و راستی‌آزمایی و نظارت در ایران در پرتو قطعنامه شماره 2231 (2015) شورای امنیت سازمان ملل متحد خواهد پرداخت.»
واضح است که آژانس دقیقا دنبال همان رویکرد ایالات متحده است، یعنی تمرکز بر آینده برنامه هسته‌ای ایران. از سوی دیگر توجه به این نکته هم از بعد سیاسی در پیش‌نویس فوق‌الذکر ضروری می‌نماید که تاکید مستندی نسبت استثناسازی ایران در «شیوه برخورد» در آن به‌چشم می‌خورد. بند دوم بدین شرح که «[شورای حکام] یادآوری می‌نماید که طبق قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد همه مفاد برجام تنها برای اجرای آن بین 1+5 و ایران می‌باشد و نباید از آنها تلقی ایجاد سابقه برای هر دولت دیگر یا برای اصول حقوق بین‌الملل و حقوق و تکالیف وفق معاهده عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای و سایر اسناد مرتبط و نیز برای اصول و رویه های شناخته شده بین المللی شود» و همچنین بند سوم که می‌گوید «[شورای حکام] در این رابطه تاکید می‌نماید که راستی‌آزمایی و نظارت آژانس بر تعهدات مرتبط هسته‌ای ایران که در برجام پیش‌بینی شده است نباید به عنوان ایجاد سابقه‌ای برای رویه‌های استاندارد راستی‌آزمایی آژانس تلقی شود و همچنین تاکید می‌نماید که این امر نباید به نحوی تفسیر شود که به هر نحوی با حقوق و تکالیف آژانس برای راستی‌آزمایی تبعیت دولت‌ها از موافقتنامه‌های پادمانی آنها و در موارد مرتبط با پروتکل‌های الحاقی و گزارش آنها به شورای حکام تعارض پیدا کند یا آنها را تغییر دهد.»
با این اوصاف، آمانو و شورای حکام نعل به نعل راهبرد اعلام شده از سوی ایالات متحده در فقره برنامه هسته‌ای را پیش چشم نهاده و مورد متابعت قرار داده‌اند. آژانس در این مسیر به‌طور کامل به تجلی‌گاه منافع ایالات متحده بدل شده است: «ایران را استثنا کرده، جرم آن را در گذشته محرز انگاشته و تمرکز خود را بر آینده استوار ساخته است.»
والتز مرده اما ظاهرا نظریه او و دیگر رئالیست‌ها - که صدالبته اختلافاتی هم با هم دارند - از صحنه بین‌الملل رخت‌بربستنی نیست. با چنین شناختی از فضای بین‌المللی چه رفتاری را باید پیشه کرد. این سوالی است که باید پیش روی ما همیشه بماند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: