دانشگاه بنگاه توليد مدرك شده است

جامعه‌شناسان معتقدند گره معضلات اجتماعي در ايران فعلي هنوز به گره كور تبديل نشده است، اما اگر وضع به همين منوال ادامه پيدا كند دير يا زود اين اتفاق مي‌افتد. چاره حل اين مشكل و كليد حل آن در دست دانشگاهيان است

کد خبر : 470456
آرمان- صباالسادات حسيني: جامعه‌شناسان معتقدند گره معضلات اجتماعي در ايران فعلي هنوز به گره كور تبديل نشده است، اما اگر وضع به همين منوال ادامه پيدا كند دير يا زود اين اتفاق مي‌افتد. چاره حل اين مشكل و كليد حل آن در دست دانشگاهيان است. افرادي كه ساليان سال در يك حوزه مشخص تحقيق و تحصيل كرده‌اند و با زير و بم‌هاي آن آشنايي كامل دارند. سعيد معيدفر جامعه‌شناس معتقد است دانشگاه‌هاي ايران نزديك به يك دهه است كه به حاشيه رفته‌اند و همين باعث شده ديگر عوامل تاثيرگذار كشورها مانند مسئولان و رسانه‌ها نيز نتوانند كارآيي لازم را داشته باشند. با او درباره مشكلات دانشگاه‌هاي ايران و تبعات عدم حضور دانشگاهيان در نهاد قدرت به گفت‌وگو نشستيم كه در ادامه مي‌خوانيد:
كاركردهاي دانشگاه در كشور ما فارغ از تربيت نيروي كار به ويژه در زمينه علوم انساني چيست؟
كاركرد اصلي دانشگاه توليد و انتقال دانش است، اما دانشگاه كاردكردهاي ديگري هم دارد كه در كشور ما اين كاركردها حائز اهميت بيشتري است. زماني كه دولت مدرن در ايران تشكيل شد، يكي از ملزومات آن براي پيگري اهداف توسعه، تاسيس دانشگاه بود. در سال 1313 هجري شمسي دانشگاه تهران تاسيس شد و پيش‌تر از آن دانشسراي عالي تاسيس شده بود. يكي از اهداف مهم تاسيس دانشگاه‌ها در ايران توليد نيروي انساني براي اهداف توسعه‌اي و كار در نهادها و سازمان‌هاي اداري بود تا اين افراد بتوانند با نيرو و انرژي خود كشور را به توسعه نزديك كرده و اهداف دولت مدرن را محقق كنند. بنابراين دانشگاه اصلي‌ترين كانوني بود كه در آن نيروي سازمان‌ها و نهادهاي اداري و دستگاه‌هاي مختلف توليد و تربيت مي‌شدند. براي مثال معلمان، كاركنان و كارمندان كه بخش عظيمي از پيكره نهادهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي را تشكيل مي‌دهند نيروهاي فارغ‌التحصيل دانشگاه‌ها هستند و در كنار اين كاركرد دانشگاه كه در حقيقت براي جامعه سودمند است، اين نهاد در شكل‌گيري شخصت افراد و استقلال آنها نيز تاثيرات زيادي دارد. براي مثال دانشگاه مي‌تواند محيطي باشد كه تجربه ورود به زندگي در آن شكل مي‌گيرد و به بار مي‌نشيند. دانشگاه و درس خواندن در محيط آن، تفكر مستقل شدن را در جوان ايجاد مي‌كند و اين تفكر با كار و ايفاي مسئوليت‌هاي مختلف اجتماعي در آينده همراه است. علاوه بر اين، مديران كشور نيز از دانشگاه بيرون مي‌آيند. تحصيلكرده‌هاي دانشگاهي سطح فكر و تحصيلاتشان و حتي رفتارهايشان در محيط دانشگاه تغييرات اساسي مي‌كند و شكل مي‌بندد. بنابراين يكي از كاركردهاي اصلي دانشگاه تغيير نگرش‌ها و ارزش‌های متناسب با تغييراتي است كه در جامعه اتفاق مي‌افتد. كاركرد مهم ديگر دانشگاه در ايران مساله فرهيختگي است. دانشگاه‌ها به ويژه در رشته‌هاي علوم انساني تفكر جامعه را تغيير مي‌دهند و بر افكار و باورهاي جامعه تاثير مي‌گذارند. اگر شما نتيجه تحقيقات و پژوهش‌ها در طرح‌هاي مختلف به ويژه طرح‌هاي ملي را نگاه كنيد، تحصيلات يكي از پارامترهاي بسيار مهمي است كه بسياري از متغيرهاي ديگر را تبيين مي‌كند. هيچ متغير ديگري به اندازه تحصيلات با تغيير و تحولات در دنياي امروز ارتباط ندارد. يكي از كاركردهاي دانشگاه كه در كشور ما دانشگاه‌ها توانسته‌اند در زمينه آن نقش خود را به خوبي و درستي ايفا كنند، قرار گرفتن در كانون تغييرات و تحولات است و اين كاركرد دانشگاه كاركرد كمي نيست. دانشگاه عملا مي‌تواند پايگاهي براي تغييرات كل جامعه باشد. طي صد سال اخير اين كاركرد دانشگاه در كشور ما كاملا مشهود بوده است.
حضور دانشگاه و دانشگاهيان در موقعيت‌هاي تصميم‌ساز و تاثيرگذار در سطوح كلان مداخله اجتماعي در كشور ما چگونه است و تا چه اندازه از نيروهاي دانشگاهي و تفكرات و دستاوردهاي آنها به ويژه در زمينه آسيب‌هاي اجتماعي استفاده مي‌شود؟
طي 10 سال گذشته دانشگاه‌هاي ايران بي‌رونق و بي‌فروغ شدند و تا حدودی به حاشيه رفتند. تا 10سال پيش دانشگاه‌هاي ايران كانون تحولات كاملا در متن بودند، اما در حال حاضر بنگاه توليد مدرك شده‌اند و كاركردهاي ديگر دانشگاه كه در بالا به آنها اشاره كردم حتي توليد و انتقال دانش، به حاشيه رفته است. در سال‌هاي دهه 80 و 90 به دانشگاه‌ها و تحقيقاتي كه در آنجا انجام مي‌شد كاملا بي‌توجهي شد و نتيجه اين وضعيت اين شد كه امروز در عرصه تصميمات كلان كشور با سوءتخصص و در نتيجه سوءمديريت روبه‌رو هستيم. دانشگاه‌هاي كشور خيلي وقت است كه ديگر مرجع نيستند و در نتيجه بايد گفت كليه اقدامات و تصميم‌گيري‌هايي كه در اين سال‌ها در كشور انجام شده، فاقد مباني كارشناسي است. رابطه صنعت و دانشگاه بعضا مخدوش شده و از بين رفته است. در زمينه علوم انساني و مداخله كارشناسان اجتماعي كه وضع چندان مساعد نیست و در هيچ يك از لايه‌هاي تصميم‌گيري‌هاي كلان كشور در باب مسائل اجتماعي به كارشناسان رجوع نمي‌شود.
تصميم‌گيري پشت درهاي بسته بدون نظرخواهي از افرادي كه كاردان هستند و بايد كار در حقيقت به آنها سپرده شود چه تبعاتي براي كشور دارد؟‌ آيا اين روند باعث نمي‌شود مشكلات و آسيب‌هاي اجتماعي هيچ‌وقت برطرف نشود و استمرار بيابد؟
درست است. يكي از ويژگي‌هاي آسيب‌هاي اجتماعي اين است كه اگر به حال خود رها شوند يا برخورد و چاره‌انديشي درستي درباره‌شان صورت نگيرد عميق‌تر و پيچيده‌تر مي‌شوند. اين آسيب‌ها به مرور زمان در بخش‌هاي وسيعي از جامعه گسترده مي‌شود و عمق پيدا مي‌كند. در اين شرايط سرمايه‌هاي اجتماعي بي‌فروغ مي‌شوند. جامعه‌اي كه در آن آسيب‌ها و مشكلات ريز و درشت اجتماعي بخش وسيعي از مردم را به خود مشغول كرده باشد دير يا زود در معرض فروپاشي است. اين جامعه به بيماري مزمني دچار است كه به اين زودي‌ها درمان نمي‌شود. تخريب جامعه روند سريعي دارد در حالي كه اگر بخواهيم اين آسيب‌ها را برطرف كنيم شايد ساليان سال زمان صرف شود و باز هم به نتايج مورد نظرمان نرسيم. استفاده نكردن از نظر كارشناسان فقط منحصر به حوزه‌هاي فرهنگي و اجتماعي نيست و اين خلأ در كشور ما در حال حاضر در مسائل اقتصادي و سياسي بيشتر خودش را نشان مي‌دهد.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: