3 نفری که پس از مرگ صحبت کردند؟

کارشناس ارشد مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) گفت: ابن تیمیه تلاش کرده است که دامن یزید را از این جنایات مبرا کند، ولی بزرگان اهل سنت تصریح کرده‌اند که روایت آن قوی است و داستان سرگذشت سیدالشهدا(ع) را به تفصیل نقل کرده‌اند.

کد خبر : 470315
فارس: یکی از مباحث مهم در واقعه کربلا، جسارتی است که یزیدیان به سر مبارک امام حسین(ع) کرده‌اند وهابیون و در رأس آن‌ها، ابن تیمیه این قضیه را کاملاً انکار کردند و گفته‌اند بردن سر مبارک سید الشهدا(ع) در مجلس یزید برده نشده و اینکه یزید بن معاویه به سر مبارک حضرت(ع) جسارت کرده باشد، دروغ محض است و واقعیت ندارد، «ابن تیمیه حرانی» مدعی است که سر امام حسین(ع) به شام فرستاده نشده و جسارت یزید به سر آن حضرت، دروغ و افسانه است، اما بزرگان اهل سنت؛ از جمله شمس‌الدین ذهبی، ابن کثیر شافعی، ابن أثیر جزری، ابن جریر طبری، بلاذری، ابن حجر هیثمی و ... سرگذشت سر مقدس سیدالشهدا(ع) و همچنین جسارت یزید را نقل کرده‌اند. برای بررسی این موضوع با حجت‌الاسلام سیدمحمد یزدانی کارشناس ارشد مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) گفت‌وگو کردیم که مشروح آن در ادامه می‌‌آید: *اولین سری که در تاریخ اسلام از این شهر به آن شهر حمل شد، مربوط به چه کسی است؟ -به عنوان مقدمه باید عرض کنم که در تاریخ اسلام، سرهای زیادی از این شهر به آن شهر حمل شده، اولین سر، سر «عمرو بن حمق خزاعی» بود که سرش توسط معاویه پسر هند جگرخوار از این شهر به آن شهر حمل شد که این رخداد را بسیاری از علمای اهل سنت نقل کرده‌اند، «عمرو بن حمق خزاعی» از اصحاب جلیل القدر رسول خدا(ص) بود، اما با بنی امیه و معاویه دشمن بود و زمانی که معاویه سر او را برید، دستور داد سر ایشان را از این شهر به آن شهر بردند. بسیاری از علمای اهل سنت گفتند: اولین سری که بر چوب زده شد، سر مقدس سیدالشهدا(ع) است دومین سر، سر سیدالشهدا(ع) است با این ویژگی که بر چوب زده شد، بسیاری از علمای اهل سنت گفتند: اولین سری که بر چوب زده شد، سر مقدس سیدالشهدا(ع) است. از جمله آقای طبری در کتاب تاریخ خود جلد 3، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت ، قضایای سال 36 تا سال 90 هجری، صفحه 301 قضایای سال 60 هجری نقل می‌کند: :عن زر بن حبیش قال أول رأس رفع على خشبة رأس الحسین رضى الله عن الحسین وصلى الله على روحه»؛ اولین سری که بالای چوب رفت، سر سید الشهدا(ع) بود. همچنین در کتاب معجم کبیر طبرانی جلد 3 صفحه 134 این قضیه از شعبی نقل شده «اولین سری که در اسلام حمل شد، سر امام حسین(ع) بود». *خب! بعد از شهادت امام حسین(ع)، برای سر مطهر حضرت(ع) چه اتفاقی افتاد؟ - داستان‌های زیادی برای سر مقدس آن حضرت اتفاق افتاده، در همان لحظه‌ای که حضرت را به شهادت رساندند، طبق نقل علمای اهل سنت دستور دادند که سر مبارک ایشان را فوراً به کوفه ببرند و از عبیدالله بن زیاد پاداش بگیرند . شخصی که این وظیفه را به عهده می‌گیرد ، خولی است که در کتاب‌های اهل سنت از جمله در کتاب تاریخ طبری جلد 3 صفحه 335 آمده است: از هشام از پدرش از نوار بنت مالک، همسر خولی که می‌گوید : خولی به خانه آمد و سر آن حضرت را زیر تشتی گذاشته بود، داخل اتاق شد و در رختخواب خود خوابید، از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده، چه چیزی آورده‌ای ؟ گفت: چیزی برایت آورده‌ام که زندگیت را برای همیشه آباد می‌کند، این سر حسین بن علی بن ابیطالب(ع) است که به خانه آوردم. همسرش که انسان بسیار منصفی بود، گفت : مردم طلا و نقره می‌آورند و تو برای من سر سیدالشهدا(ع) را آورده‌ای ؟ به خدا قسم دیگر سرم را با تو روی یک بالش نخواهی دید، جالب است که در ادامه این زن نقل می‌کند: از رختخوابم بلند شدم و داخل اتاق شدم، نشستم و نگاه کردم، دیدم نوری را که از آسمان به صورت ستون تا آن تشت پایین آمده و پرنده سفیدی که دور آن تشت می چرخید و طواف می‌کرد،‌ این داستان در کتاب‌های شیعه به صورت مفصل بیان شده، اما به همین اندازه هم از منابع اهل سنت کافی است. *با این توصیف در ابتدا سر مبارک امام حسین(ع) وارد کوفه شد؟ -در منابع اهل سنت است که بعد از آن سر مبارک امام حسین(ع) را در شهر گرداندند. در تاریخ طبری جلد 3 صفحه 338 می‌گوید: از ابومخنف نقل می‌کند که عبیدالله بن زیاد سر آن حضرت را (بر چوبی) نصب کردند و در کوچه‌های کوفه می‌چرخاندند. به زحر بن قیس دستور داد که سر امام حسین(ع) را همراه سر اصحاب آن حضرت برای یزید ببرند. *آیا سر مبارک امام(ع) را در مجلس ابن زیاد بردند؟ - در صحیح بخاری جلد 3 چاپ پنجم صفحه 1370 حدیث 3538 از انس بن مالک نقل می‌کند: سر مقدس امام حسین(ع) را داخل تشت نزد عبید الله بن زیاد بردند. با چوب خیزان خود به لبان آن حضرت می‌زد و درباره زیبایی سر آن حضرت حرف‌هایی زد، انس گفت: شبیه‌ترین فرد به رسول خدا(ص) بود و ریش مبارک خود را وسمه زده بود. *انس بن مالک همان صحابی پیامبر(ص)؟! -بله! متأسفانه باید گفت آقای انس بن مالک، صحابی رسول خدا(ص) تو در کنار ابن زیاد چه می‌کردی؟ وزیر بودی، وکیل بودی، مشاور بودی ... ؟ با اینکه رسول خدا(ص) به همه شما این قضایای کربلا را بیان کرده بود که سیدالشهدا(ع) را یاری کنید. چرا در مجلس ابن زیاد حاضر شدی؟ چرا به ابن زیاد اعتراض نکردی؟ سند روایت هم کاملاً صحیح است و انس بن مالک صحابی است که بیش از سه هزار و 600 روایت در کتاب‌های اهل سنت دارد. *در بعضی منابع اهل سنت آمده است که مردم از سر مقدس امام حسین(ع) معجزات زیادی دیده‌اند... - ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق جلد 14 صفحه 229 نقل می‌کند: وقتی سر مبارک سید الشهدا(ع) را در مقابل ابن زیاد آوردم، خودم دیدم که دیوار دار الاماره مثل سیل خون گریه می‌کرد. *ابن تیمیه رهبر فکری وهابیت در کتاب «رأس الحسین» یزید را از فجایع کربلا مبرا کرده و می‌گوید: تقصیر یزید نبود، همه این کارها را ابن زیاد کرده بود و لعنت خدا بر ابن زیاد باد، همچنین در جاهایی به شدت از یزید دفاع کرده می‌خواهد ثابت کند که نعوذ بالله، یزید امیرالمؤمنین بود و در این قضیه هیچ نقشی نداشته،‌ در این رابطه توضیح می‌دهید؟ -در این کتاب در جاهای مختلف ابن تیمیه انکار می‌کند که سر مقدس امام حسین(ع) را اصلاً برای یزید نفرستادند؛ بلکه به مدینه فرستادند و در آنجا دفن شد، مجموع فتاوی تألیف ابن تیمیه با تحقیق عبدالرحمن محمد بن قاسم و فرزندش جلد 27 صفحه 479 مطالب متعددی را می‌آورد تا اینکه نتیجه می‌گیرد: اینکه سر مقدس امام حسین(ع) را برای یزید برده باشند و او به دندان‌های آن حضرت چوب زده باشد، همه دروغ است، گرچه که برای ابن زیاد برده شده و این صحیح است؛ اما با هیچ سند معروفی نیامده که این سر مقدس را برای یزید برده باشند، این روایات با سند صحیح‌تر معارض است. اصلاً روایت صحیح‌تری وجود ندارد به ما نشان دهند که چنین قضیه‌ای است! *کسی نسبت به این جمله ابن تیمیه واکنش نشان نداده است؟ -اما در مرحله اول پاسخ محکم و کوبنده ما به ابن تیمیه، از زبان آقای ذهبی شاگرد ابن تیمیه است، بنده یکی از این سندها را از زبان آقای ذهبی نشان می‌دهم، در کتابش تاریخ الاسلام جلد 5، صفحه 106 بیان می‌کند: من با سندهای متعدد آورده‌ام که در داستان کربلا، سر مقدس امام حسین(ع) را برای یزید بردند، از احمد بن محمد بن یحیی بن حمزه از پدرش از ابی حمزه بن یزید خضرمی نقل می‌کند: زنی را دیدم که از زیباترین و باهوش‌ترین زن های زمان خود بود، به نام ریان که خازن یزید بود. این خانم صد سال سن داشت که نقل می‌کند: شخصی بر یزید وارد شد، گفت: بشارت باد بر تو، خدا تو را بر حسین بن علی(ع) پیروز کرد، وقتی یزید سر امام حسین(ع) را دید، صورتش را پوشاند، مثل اینکه از سر امام حسین (ع) بویی را استشمام کرد، من از آن زن پرسیدم: آیا یزید با چوب خیزان به دندان‌های امام حسین(ع) زد؟ گفت: به خدا قسم زد، سپس حمزه می‌گوید: بعضی از افراد خانواده آن زن به من خبر دادند که سه روز سر امام حسین(ع) را بر دروازه شهر آویزان کرده بودند، بعد آقای ذهبی می‌گوید: و سند این روایت قوی است. آقای ابن تیمیه و ابن یزید! تو که یزیدی هستی، شاگردت این روایت را نقل می‌کند و می‌گوید: سند روایت قوی است، شما چطور این روایت را ندیدی؟ چطور سند این روایت را ندیدی؟ این مطلب را آقای ذهبی نقل کرده که ابن تیمیه در بحث علم رجال به گرد پای ذهبی هم نمی‌رسد، ابن تیمیه می‌گفت هیچ سندی در این باره وجود ندارد، چون یزید از نظر ابن تیمیه و پیروان «امام» است و امیرالمؤمنین این‌ها است، پس امکان ندارد این کار را کرده باشد، برای تطهیر یزید چنین دروغی را می‌گویند، در حالی که آقای ذهبی می‌گوید سند روایت قوی است. *درباره برخی معجزات سر مبارک امام حسین(ع) در مسیر توضیح می‌دهید؟ -یکی از معجزاتی که در منابع شیعه و اهل سنت به تفصیل نقل شده است، قرآن خواندن سر مبارک آن حضرت است که در منابع متعدد نقل شده است. البته در منابع شیعه به صورت فراوان نقل شده ؛ اما در منابع اهل سنت این سه مورد است که بنده آن‌ها را نقل می‌کنم، کتاب «الحیاة الحیوان الکبری» کمال‌ الدین محمد بن موسی دیمری نقل می‌کند: بعد از مرگ سه نفر صحبت کردند، اول: یحیی بن زکریا در هنگامی که ذبح می‌شد. حبیب نجار بود که گفت: قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ، همچنین جعفر طیار(ع) که گفت: وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، نفر آخر، امام حسین(ع) هستند که گفتند: وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ،این قضیه را بدون بیان سند نقل کرده است. سر آن حضرت به قدرت خداوند به زبان آمد و با زبان گویا فرمود: عجیب‌تر از اصحاب کهف ، کشتن من و حمل من است ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق آورده است که آن حضرت قرآن خوانده است: از سلیم بن کهیل که از تابعین است می‌گوید: سر مقدس حسین بن علی(ع) را دیدم که روی نیزه بود که این آیه را خواندند: «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»، جالب است که در ادامه روایت را به صورت عجیبی تقویت می‌کند: من به ابوالحسن عسقلانی گفتم: تو را به خدا سوگند، این داستان را از علی بن هارون شنیدی؟ سوگند خورد که من شنیدم، تمام و اسد که دو راوی هستند می‌گویند: ما به فضل بن جعفر گفتیم: تو را به خدا قسم این قضیه را شنیدی؟ گفت قسم به خدا من شنیدم، عبدالعزیز به تمام و اسد گفتم: آیا شما را به خدا قسم این داستان را از فضل بن جعفر شنیدید؟ گفتند ما این را از او شنیدیم. به همین ترتیب تمام روات سند قسم خوردند که ما این قضیه را از نفر قبلی شنیده‌ایم که باز هم روایت بعدی را با سند دیگری نقل می‌کند و می‌گوید: این روایت سند دیگری هم دارد، همچنین ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق با سند نقل کرده است که امام حسین(ع) سخن گفته است. همین قضیه را آقای صالحی شامی در کتاب سبل الهدی و الرشاد نقل می‌کند: به خدا قسم، سر مقدس امام حسین(ع) را که حمل می‌شد، دیدم و آن زمان من در دمشق بودم، در مقابلم کسی بود که این آیه را می‌خواند: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آَیَاتِنَا عَجَبًا»، سر آن حضرت به قدرت خداوند به زبان آمد و با زبان گویا فرمود: عجیب‌تر از اصحاب کهف ، کشتن من و حمل من است. *نحوه برخورد مردم شام با این قضیه چگونه بود؟ -مطلب دیگری که برای بنده خیلی عجیب است، فحاشی‌هایی است که مردم شام به سر مقدس امام حسین(ع) می کردند، چقدر برای مردم شام تبلیغ کرده بود که هنوز نیم قرن هم از شهادت رسول خدا(ص) نگذشته بود که ناموس پیامبر(ص) در شهری که خود را مسلمان می‌دانند، می‌گردانند و چه بی‌ادبی‌ها و جسارت‌هایی به آن حضرت کردند. کتاب «اسد الغابه فی معرفه الصحابه» تألیف ابن اثیر جزری این روایت را نقل کرده است: اوزاعی از شداد بن عبد الله نقل کرده که گفت: از واثله بن اسقع شنیدم که وقتی سر مقدس امام حسین(ع) را آوردند، مردی از اهل شام آن حضرت و پدرشان را لعن کرد، واثله عصبانی و ناراحت شد و بلند شد و رفت و داستان حدیث کساء را خواند. مؤلف کتاب در ادامه می‌گوید: ابواحمد عسکری نقل کرده که اوزاعی هیچ روایت دیگری را در مورد فضائل نقل نکرده است و همچنین زهری، فقط یک روایت برای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و اهل بیت(ع) نقل کرده است، چون از بنی امیه می‌ترسیدند و نقل نمی‌کردند. توجه کنید که به مرور این روایت را چگونه تحریف کرده‌اند: معاویه اولین کسی بود که بی ادبی به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) را در شام رواج داد و مردم شام به قول آقای ذهبی همه ناصبی بودند آقای ذهبی در سیر اعلام النبلاء جلد 3 صفحه 314 می‌گوید: سمعت واثلة بن الأسقع وقد جئ برأس الحسین فلعنه رجل من أهل الشأم فغضب واثلة وقام؛ شخصی از اهل شام، آن حضرت را لعن کرد، واثله هم ناراحت شد و رفت، در این روایت «واباه» که ثابت می‌کند به امیرمؤمنان(ع) نیز بی‌ادبی کرده را حذف کرده‌اند و موجود نیست، این شاید تحریف خیلی مهمی نباشد، اما وهابی‌ها در کتاب فضائل الصحابه نقل می‌کند: سمعت واثلة بن الأسقع وقد جئ برأس الحسین فلقیه رجل من أهل الشأم فغضب واثلة وقام، سر مقدس امام حسین(ع) را که آوردند، مردی از شام با او ملاقات کرد، واثله هم ناراحت شد و بلند شد! در اینجا، وهابی‌ها هم سب امام حسین و هم سب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) را حذف کرده‌اند، برای اینکه مبادا آبروی اهل شام برود، چون آن‌ها پیروان معاویه هستند و معاویه اولین کسی بود که بی ادبی به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) را در شام رواج داد و مردم شام به قول آقای ذهبی همه ناصبی بودند. در اینجا که می‌گوید مردی از شام با سر ملاقات کرد، واثله ناراحت شد، اینجا، جای ناراحتی نیست، واثله به خاطر اینکه به سر مقدس امام حسین(ع) و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) جسارت شد، ناراحت شد، به هر حال دست‌هایی است که اجازه نمی‌دهند این حقایق به مردم برسند، همان طور که ابن تیمیه سینه‌چاک از یزید دفاع می‌کند، امروز هم یزیدیانی هستند که تلاش دارند این مطالب را از منابع اهل سنت حذف کنند، اما نمی‌دانند که دوره تحریف گذشته و زمانی است که همه کتاب‌ها در اختیار مردم است. *نتیجه بحث... ابن تیمیه تلاش کرده است که دامن یزید را از این جنایات مبرا کند و مدعی است که روایت معتبری در این زمینه نیست، ولی بزرگان اهل سنت تصریح کرده‌اند که روایت آن قوی است و داستان سرگذشت سیدالشهدا(ع) را به تفصیل نقل کرده‌اند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: