برخی سیاستمداران پول می‌گیرند تا موضع خود را تغییر دهند/ به بسیاری از سناتورهای سنا پیشنهاد پول داده شد تا با برجام مخالفت کنند

از فردای تصویب برجام، مخالفان این توافق در ایالات متحده تهدید کردند که مانع از اجرای برجام خواهند شد. برخی از جمهوریخواهان گفتند آن‌ها تحریم‌های ایالتی را همچنان حفظ خواهند کرد. فعالیت گروه‌هایی مانند «آیپک» و «اتحاد علیه ایران اتمی» که منابع مالی دارند و مدام در تلاش هستند که بتوانند با اهدای پول در قالب کمک به کارزارهای انتخاباتی بر رأی سناتورهای سنا و کنگره تأثیر بگذراند، هم متوقف نشده است.

کد خبر : 468798
سرویس اقتصادی فردا:

همشهری ماه نوشت: از فردای تصویب برجام، مخالفان این توافق در ایالات متحده تهدید کردند که مانع از اجرای برجام خواهند شد. برخی از جمهوریخواهان گفتند آن‌ها تحریمهای ایالتی را همچنان حفظ خواهند کرد. فعالیت گروههایی مانند «آیپک» و «اتحاد علیه ایران اتمی» که منابع مالی دارند و مدام در تلاش هستند که بتوانند با اهدای پول در قالب کمک به کارزارهای انتخاباتی بر رأی سناتورهای سنا و کنگره تأثیر بگذراند، هم متوقف نشده است. این موضوع را با «الی کلیفتون» در میان گذاشتیم؛ کسی که مدتهاست روی منابع مالی که در سیاست آمریکا رد و بدل می‌شود، تحقیق می‌کند. یکی از مهم‌ترین مقالات او در مورد تغییر رأی سناتور چاک شومر از نیویورک بود که بهازای دریافت ۹۰هزار دلار کمک مالی با واسطه از آیپک، به مخالفت با برجام رأی داد. وی همچنین مقاله مهم دیگری بهنام «ماشین لابی پروژه ایرانهراسی» منتشر کرده که در آن نشان می‌دهد این پروژه از چه سالی کلید خورده و توسط چه کسانی تأمین مالی شده است. او در مقاله دیگری به بررسی رابطه گروه اتحاد علیه ایران اتمی با میلیونر ماجراجویی به نام توماس کاپلان پرداخته که برای آشوب در خاورمیانه به قصد به دست آوردن سود بیشتر، پول پرداخت می‌کند. مصاحبه «همشهری ماه» با کلیفتون در خصوص برجام به لابی‌های ضد توافق اشاره دارد. وی معتقد است این پول‌ها در ‌‌نهایت نمی‌تواند خطری برای برجام ایجاد کند زیرا این توافق میان دو کشور نیست بلکه مجموعه‌ای از کشور‌ها که برخی شان متحدان آمریکا هستند، هم آن را امضا کرده‌اند. البته او معتقد است که منافع شرکت‌های آمریکایی هم می‌تواند نقش مهمی در تضعیف اقدامات مخالفان یا کسانی داشته باشد که در معرض گرفتن پول از گروه‌های مخالف ایران قرار دارند. در گزارش‌هایتان، نشان دادید که چگونه میلیونر‌ها می‌توانند از راه کمکهای مالی روی سیاستگذاری و تصمیمگیران تأثیر بگذارند. به نظر خیلی وحشتناک می‌آید، در حقیقت نشان می‌دهد که ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که سیاستمدارانش منافع افراد یا گروههای خاصی را دنبال می‌کنند و نه منافع کشورشان که قابل شناسایی و مذاکره است. آیا این نوعی الیگارشی است که بر بزرگ‌ترین دموکراسی دنیا حاکم است؟ قوانین آمریکا معمولا رهبران انتخاب شده را برای تصمیماتی که می‌گیرند، پاسخگو نگه می‌دارد؛ حتی اگر منافع پولی نقش مهمی در لابی برای گروه‌های معینی یا قانونگذاری ایفا کند، یعنی با افشای چنین کمک‌هایی، این دسته از سیاستمداران باید به رأی دهندگانشان پاسخگو باشند. علاوه بر این افشای منابع مالی برای کارزارهای انتخاباتی، لابیست‌ها و گروههای غیرانتفاعی باعث می‌شود که نوری به فعالیتهای این گروه‌ها تابیده شود و این نور به روزنامه نگاران و عموم مردم این امکان را می‌دهد که ببینند چگونه تصمیمات تحت تأثیر پول قرار می‌گیرد. البته سازوکارهایی وجود دارند که این سیستم را شفاف‌تر و تقویت کند اما در عین حال ساختار اصلی چنین کمک‌ها و پول‌هایی، سازوکارهایی دارد که رهبران منتخب را تا حد زیادی به مردم پاسخگو نگه می‌دارد. شما قطعا در مورد سیاست داخلی درست می‌گویید، جایی که مردم آمریکا طبیعتا حساسیت بیشتری دارند و اتفاقات را بیشتر دنبال می‌کنند و درنتیجه می‌توانند نسبت به رفتار کسانی که انتخاب می‌کنند، واکنش نشان دهند اما در سیاست خارجی این نوع گروه‌ها، دست بازتری دارند. چنانکه خودتان هم در یکی از مقاله‌هایتان باعنوان ماشین لابی ایرانهراسیسازی، نوشتید، بنیاد دفاع از دموکراسی، معمار تحریمهای ناعادلانه علیه ایران بود. حالا این گروه به چه کسی در مورد تحریم دارو در ایران پاسخگوست؟ هزاران نفر در اثر تحریمهای مالی که مانع خرید و ورود دارو به ایران می‌شد، جان خود را از دست دادند اما این موضوع در آمریکا برای چه کسی اهمیت دارد (یا اصلا کسی خبر دارد؟) که از سیاستمداران بخواهد که پاسخگو باشند؟ من با شما موافقم که عموم مردم به طور کلی، به سیاست خارجی توجه کمتری نسبت به سیاست داخلی دارند اما بازرگانان و صاحبان سرمایه در آمریکا، مانند هرجای دیگری در جهان، برای حفظ منافعشان با هرگونه محدودیت و تحریمی که به نحوی آن‌ها را از دستیابی به بازارهای خارجی محروم یا محدود سازد، مخالف هستند. این موضوع بخصوص درمورد بازارهایی که شرکتهای آسیایی و اروپایی به آن‌ها دسترسی دارند و آمریکایی‌ها از آن محروم هستند، بیشتر حساسیت پیدا می‌کند. برای مثال، گروههایی شبیه «اتحاد علیه ایران اتمی»، دنبال این بودند تا بر شرکت‌های داروسازی آمریکا فشار بیاورند و مانع فروش قانونی و انسان دوستانه دارو به ایران شوند. اما تا جایی که من می‌دانم این شرکت‌ها به معاملاتشان با ایران ادامه دادند، هرچند این معاملات محدود به داروهایی بود که مشمول تحریم های آمریکا که توسط وزرات خزانه داری مشخص شده بود، نمی‌شد و در واقع آن دارو‌ها مستثنی شده بودند. علاوه بر این شرکت هایی مانند بویینگ و اگزان موبیل هم باز به این دلایل از اوایل امسال در حال لابی برای جلوگیری از تحمیل تحریم های جدید علیه ایران هستند. علاوه بر این، بسیاری از شرکتهای دیگر هم هستند که بدون سروصدا در حال لابی برای حفظ امکان تجارت با ایران هستند. بنابراین می‌توان روی منافع شرکت‌ها حساب باز کرد یا می‌توان گفت، منافع شرکته ای اقتصادی هم نقش مهمی در این میان دارند. آیا چنین مبادلات مالی میان سیاستمداران و میلیونر‌ها قانونی است؟ اگر نیست آیا مکانیزم قانونی برای بازداشتن و ممانعت سیاستمداران از دریافت چنین پولهایی وجود دارد؟ بله. در گزارش های خودم در مورد پول و نقش آن در شکل گیری سیاست‌ها در مورد ایران، من هنوز با یک فساد کامل مواجه نشده ام- موردی یا جایی که سیاستمدار پول را می‌گیرد برای تقویت شخصی -. پولی که من گزارش کرده ام، شکلی از لابی، مشارکت در کارزار انتخاباتی و مشارکت در فعالیت گروه‌ها و سازمانهای غیرانتفاعی است. تا آنجایی که من می‌دانم این پول‌ها مبادلات مالی قانونی هستند که در چارچوب قوانین مالیات غیرانتفاعی‌ها، لابی‌ها و تأمین بودجه برای کارزار‌ها قرار می‌گیرد و دریافت شان منع قانونی ندارد. آیا افشای این حقیقت که سیاستمداران پول می‌گیرند تا موضع خود را تغییر دهند، مانند سناتور شومر، نظام حزبی را فرسایش نمی‌دهد و چگونه آن‌ها هنوز می‌توانند حمایت مردم را داشته باشند؟ من در سؤال اول به این موضوع پاسخ دادم که قوانین و سیاستهای عمومی آمریکا، این امکان را برای مردم حفظ کرده که از کسانی که به آن‌ها رأی داده اند، انتظار پاسخگویی داشته باشند. در واقع این قوانین، نمایندگان و رهبران را در مقابل مردم پاسخگو نگه می‌دارد. در مورد احزاب چگونه است؟ مثلا وقتی یکی از اعضا بهواسطهی عضو حزب بودن رأی می‌آورد و بعد در مقابل حزب می‌ایستد و رأی خودش را تغییر می‌دهد، این به تضعیف حزب و در نتیجه نظام حزبی نمی‌انجامد؟ وقتی سناتور چاک شومر، سناتور دموکرات نیویورک، موضعی در مقابل دولت دموکرات باراک اوباما و همکارانش در سنا گرفت و معلوم شد که برای کمپین انتخاباتیاش، ۹۰هزار دلار از آیپک گرفته است، او فقط توانست سه نفر را از دموکرات‌ها با خود همراه کند. از آن طرف، کاخ سفید و اقلیت سنا به رهبری هری رید سناتور دموکرات از نوادا، حمایت کامل سایر دموکرات های سنا را با خود داشتند. این مثال خوبی است از حفظ دیسیپلین حزبی و حمایت از ابتکاری در سیاست خارجی که برای آن زحمت کشیدهاند و به حداقل رساندن تعداد کسانی که در معرض این وسوسه قرار دارند. تردیدی وجود ندارد که امثال این گروه‌ها به بسیاری از سناتورهای سنا پیشنهاد پول داده بودند تا با برجام مخالفت کنند اما از میان آن‌ها فقط یک نفر پذیرفته بود و توانسته بود فقط سه نفر را با خودش همراه کند و نتیجه آن شد که در دو رأی گیری سنا، طرح مخالفت با برجام رأی نیاورد. هدف گزارشهای شما در مورد پول پشت فعالیتهای سیاسی چیست؟ شما به دنبال شفافیت برای شفافیت هستید یا انتظار دارید چنین افشاگریهایی بتواند چیزی را در زندگی سیاسی مردم تغییر دهد؟ قوانین و قواعدی که موجب شفافیت در فرآیندهای سیاسی می‌شوند فقط وقتی می‌توانند مفید باشند که اطلاعاتی را به مردم در مورد اینکه چگونه سیاست تحتتأثیر و نفوذ قرار می‌گیرد، بدهد. من معتقدم گزارش دادن در مورد پولی که در سیاست نفوذ می‌کند، این مسئله را توضیح می‌دهد که چگونه منافع پولی و مادی از شیوههای قانونی استفاده لازم را می‌کنند برای اینکه بتواند اهداف خود را هم در سطح بینالمللی و هم داخلی دنبال کنند. مردم مطلع همواره برای اینکه کسانی که انتخاب می‌کنند را پاسخگو نگهدارند، آماده هستند و می‌توانند با رأی دادن یا ندادن، به رفتار آن‌ها واکنش مناسب نشان دهند. اگر خوانندگان من این نتیجهگیری را بکنند که پول نقش مهمی در سیاست ایفا می‌کند به نحوی که تغییر فاحشی در رفتار سیاستمداران ایجاد می‌کند، بنابراین من فکر می‌کنم آن‌ها رهبرانی انتخاب می‌کنند که قوانین سخت تری در زمینه لابی، پرداخت به غیرانتفاعی‌ها و تأمین مالی به کارزار‌ها وضع کنند. یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌ها در ایران این است که فعالیتهای این نوع از گروه‌ها و حامیانشان بتواند مانع بزرگی بر سر اجرای برجام یا‌‌ همان برنامه اقدام مشترک ایجاد کند. شما چه فکر می‌کنید؟ آیا آن‌ها می‌توانند مانع اجرای برجام شوند، برای مثال با لغو نکردن تحریم‌ها علیه ایران در برخی از ایالت‌ها؟ بعید است که این گروه‌ها بتوانند موفق به ممانعت اجرای برجام شوند. زیرا این توافق، صرفا توافقی میان ایران و آمریکا نیست و این مهم‌ترین دلیل امیدواری به پایداری توافق است. ایالات متحده این توافق را همراه با گروهی از کشور‌ها امضا کرده که در میان آن‌ها سه کشور، از متحدان آمریکا در ناتو هستند. بنابراین، اگرچنین توافقی شکسته شود یا اجرا نشود، بیاعتمادی جدی در میان آمریکا با مهم‌ترین متحدان نظامی و اقتصادیاش شکل می‌گیرد. منبع: همشهری ماه

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: