«نفس گرم» روایت یک داستان با چند بٌعد/ ایفای نقش یک حاجیه‌خانم، متفاوت از سایر فیلم‌ها

حاجیه‌خانم‌های جلسه‌ای، به‌طورمعمول برای فیلم‌سازان سینما و تلویزیون ایران یک سوژه‌ حاشیه‌ای بوده‌اند. البته بیشتر نگاه فیلم‌سازان به این مقوله انتقادی بوده است. یعنی حاجیه‌خانم‌هایی به نمایش درآمده‌اند که چون به خلوت می‌رفته‌اند آن کار دیگر می‌کردند. از غیبت و قضاوت گرفته تا تهمت و ظلم.

کد خبر : 467807
سرویس فرهنگی فردا ؛ جابر خرم نیا:

حاجیه‌خانم‌های جلسه‌ای، به‌طورمعمول برای فیلم‌سازان سینما و تلویزیون ایران یک سوژه‌ حاشیه‌ای بوده‌اند. البته بیشتر نگاه فیلم‌سازان به این مقوله انتقادی بوده است. یعنی حاجیه‌خانم‌هایی به نمایش درآمده‌اند که چون به خلوت می‌رفته‌اند آن کار دیگر می‌کردند. از غیبت و قضاوت گرفته تا تهمت و ظلم. گاهی هم در سریال‌ها و فیلم‌ها این حاجیه‌خانم‌هابا اینکه در حاشیه بودند، اما به‌شدت مقدس و مؤثر معرفی شدند. شاید بتوان این بار گفت که سریال «نفس گرم» این حاجیه‌خانم‌های جلسه‌ای را به اصل داستان تبدیل کرده و فرع ماجرا زندگی شخصیت‌های دیگری است. درهرحال ماجرای زندگی «ملیحه خانم» یک تجربه‌ی متفاوت از داستان حاجیه‌خانم‌ها است. حاجیه‌خانم‌های مشهور حاجیه‌خانم‌های زیادی پیش‌ازاین در سریال‌های تلویزیون یا فیلم‌های سینمایی به نمایش درآمده‌اند. طبیعی است هر بیننده‌ای انبوهی از داستان‌های این حاجیه‌خانم‌ها را در یاد داشته باشد. حاجیه‌خانم‌هایی که باید پیش از ملیحه خانم به آن‌ها بپردازیم. سریال «روز حسرت»، ماجرای یکی از این حاجیه‌خانم‌ها بود با بازی «افسانه بایگان»، در نقش یک خانم وکیل کارکشته که به‌شدت شخصیت سفیدی دارد و خداوند به او چشم برزخی هم عنایت می‌کند؛ «نرجس» در روز حسرت احوال آدم‌های دوروبرش را در مکاشفه‌ی برزخی می‌بیند و تلاش می‌کند تا آن‌ها را نجات دهد. در نقطه‌ی مقابل روز حسرت، حاجیه‌خانم‌های دیگری قرار دارند، مثل شخصیت حاجیه‌خانم‌های فیلم سینمایی «کتاب قانون»، با بازی طنز و ستودنی «فریده سپاه منصور»؛ یک حاجیه‌خانم مسن، که هر هفته جلسه ختم انعام و روضه برگزار می‌کند، بداخلاق است، زودجوشمی‌آورد، انتهای جلساتش همیشه بساط غیبت پهن است و ذکر شمار همیشه توی دستش خودنمایی می‌کند. حاجیه‌خانم‌های کتاب قانون، یک عده پیرزن خشکه‌مقدس هستند اما خودشان درگیر رذیلت‌های اخلاقی شده‌اند. «تفنگ سر پر» یک نمونه‌ی دیگر اما تاریخی است. روستای پرماجرایِ داستان، یک مجتهد پیر دارد که نقشش را مرحوم «خسرو شکیبایی» بازی کرده بود، و آقا سید در جنگ با روس‌ها به شهادت می‌رسد. همسر او که مردم «زن آقا» صدایش می‌کنند با بازی «ژاله علو» یک حاجیه‌خانم مجاهد است، کلاس قرآن برگزار می‌کند و بعد از شهادت همسرش در اتفاقات سریال مؤثر است. در باقی سریال‌ها هم اگر به خاطر بیاوریم به همین منوال است. یعنی حاجیه‌خانم‌ها یا به‌شدت سفیدند یا ریاکارند و بداخلاق؛ نمونه‌های معدودی هم از شخصیت‌های خاکستری وجود داشته‌اند. اما ملیحه خانم، یک حاجیه‌خانم متفاوت از سایر فیلم‌ها است، به دلایل زیادی این تفاوت داستانی جذاب به نظر می‌رسد. نخست اینکه زندگی او متن اصلی داستان را تشکیل می‌دهد، دوم اینکه ملیحه خانم یک چهره‌ی آرام، بااخلاق و متین است، اما گاهی هم دچار اشتباه می‌شود و بعد از هر اشتباهی تلاش می‌کند خودش را اصلاح کند، سوم اینکه در هر قسمت سریال جلسات او بخشی از ماجراست، چهارم اینکه شخصیت‌هایی که احتمالاً با ملیحهخانممشکل‌دارندالزاماًآدم‌هایمطلقاً منفی و بد نیستند. بازی بی‌نظیر بیایید روراست باشیم. دیدن «مرجانه گلچین» در نقش جدی و اخلاقی ملیحه واقعاًغافل‌گیر کننده بود. همه‌ی ما او را در نقش‌هایی دیده بودیم که شخصیت شلوغ، پرسروصدا و معمولاً طنزی داشت و به این نوع حضور مرجانه گلچین عادت هم کرده بودیم. حالا شاید خیلی سخت بود که دیالوگ‌های پرسرعت مرجانه گلچین با حرکات دستش! را فراموش کنیم و او را در نقش ملیحه‌ی آرام و جدی باور نماییم. البته برخی مخاطبان معتقدند که او نتوانسته از عهده‌ی این نقش برآید و لحن دیالوگ‌هایش هم مصنوعی است. اما به نظر علت انتقادات دو چیز است: نخست اینکه منتقدان به بازی طنز مرجانه گلچین عادت کرده‌اند و نمی‌توانند نقش جدی او را باور کنند و دوم اینکه تصور می‌کنند در شخصیت‌پردازی او اغراق‌شده و ملیحه مساوی یک فرشته‌ی تمام‌عیار است؛درحالی‌که به نظر می‌رسد شخصیت‌پردازی او اغراق‌آمیز نیست، اتفاقاً مصداق انسان‌هایی که تلاش زیادی در مراقبه دارند و به‌شدت در این عصرِعصیانِ عصبانیت و بی‌صبری به دنبال آرامش دادن به مردم هستند در جامعه وجود دارد. پس بازی مرجانه گلچین ایرادی ندارد. او دقیقاً مثل حاجیه‌خانم‌های متین و بااخلاقی است که در جامعه وجود دارند. مانندآن‌ها قدم می‌زند، مانند آن‌ها آرام و تأثیرگذار صحبت می‌کند و خیلی خوب توانسته از پس سخنرانی‌های هر قسمت در جلسات زنانه برآید. عکس‌العمل‌های او هم عالی است. هنگامی‌که در اتاق شماره‌ی هشتِ مسافرخانه، «ناهید»(با بازی سیما تیرانداز) اقرار می‌کند که زن «آقا مرتضی» است، عکس‌العمل او مانند زنان دیگر و الزاماً از کوره دررفتنی در حد گیس و گیس کشی نیست، بلکه شکل عصبانیت او همان چیزی بود که از شخصیت تعریف‌شده‌ی او انتظار می‌رفت. یا گله و شکایت او در آخرین روز زندگی همسرش در بیمارستان بعدازآنکه متوجه شد ناهید باردار است، یک بازی کاملاً زیبا و باورپذیر بود. مرجانه گلچین همه‌چیز را در مورد این شخصیت به‌خوبی می‌داند. نوع چادرسرکردن و حجابش، نوع و لحن کلامش، نشان دادن عصبانیتش، نشان دادن تردیدهایش و حتی زمان‌هایی که به نظر می‌رسد دیگر قادر به تحمل اتفاقات بد نیست و توصیه‌های خودش را فراموش می‌کند. درهرحال انتخاب غافل‌گیرکننده‌ی «محمدمهدی عسگر پور» خیلی خوب جواب داده و مرجانه گلچین نشان داده است که می‌تواند یک بازیگر فوق‌العاده‌ی فیلم و سریال‌های درام باشد. یک داستان با چندین مشکل نفس گرم، سریال مشکلات زنانه است. مشکلاتی که شکل‌های مختلفی دارند. داستان اصلی گریبان ملیحه را گرفته و ناهید به همراه «مونس»(رویا تیموریان) زنانی هستند که در این مشکلات مؤثرند. داستانِفرعیِ نخستین که همزمان روایت می‌شود، ماجرای مشکلات زنی است به نام «فروغ» با بازی «نیلوفر خوش‌خلق» که همسرش را ازدست‌داده و تلاش می‌کند تا خانواده‌اش را مستقل از بردار شوهر و پدرشوهرش در یک‌خانه گرد هم آورده و اداره کند. او در این مسیر با بدقلقی‌های پسرش و سنگ‌اندازی‌هایبرادرشوهرش روبروست. دومین داستانِ فرعی هم یک‌جورهایی رمانتیک است و قرار است ناظر بر روابط «اسماعیل» با بازی «حامد کمیلی» و پرستار پدرش با بازی «لیندا کیانی» باشد. این سه داستان موضوعات مهم‌ سریال هستند. شخصیت‌پردازی‌های سریال اما پرحرف و حدیث است. بیشترین انتقادات به شخصیت ملیحه بود، به باور بسیاری در خلق این شخصیت اغراق‌شده است. اما همان‌طور که کارگردان سریال هم در نشست خبری اشاره کرد، ملیحه تنها یک سطح بالاتر از عموم مردم دارد رفتار می‌کند. این را نمی‌توان اغراق شخصیتی به‌حساب آورد. ما در داستان خیلی خوب دیدیم که او هم اشتباه می‌کند و مشکلات زندگی تکانش می‌دهد و تناقضات رفتاری در او ایجاد می‌کند. مونس با ملیحه مشکل دارد، اما در کل شخصیت سیاهی نیست که بگوییم نقش منفی سریال را ساخته است. او لجاجت‌های خاص زنانه‌ی خود را دارد، چیزی که در زندگی واقعی کاملاً ملموس است. ملیحه و اسماعیل را در مرگ دخترش مقصر می‌داند و تمایل دارد به نحوی از ملیحه انتقام بگیرد. اما شخصیت ناهید کمی عجیب است. اینکه او تلاش می‌کند به هوویش پناه بیاورد کمی برای زنان ایرانی باورناپذیر است. یعنی باید در شناخت زنان ایرانی این موضوع را کاملاً استثنایی قلمداد کنیم. بخصوص که پس از مرگ مرتضی، حالا این فرزندی که ناهید در راه دارد قرار است اموال حاجی را به ارث ببرد. این شاید کمی غیرطبیعی باشد که ناهید این‌قدر تلاش می‌کند رعایت حال ملیحه را بکند. البته شاید سریال می‌خواهد تعریف دگرگونی از مقوله‌ی زن دوم ارائه بدهد و خیلی نرم و لطیف بگوید که اگر خانم‌ها در این شرایط قرار گرفتند، می‌توانند خیلی دوستانه با هوویشان برخورد کنند و تلاش کنند که دو دوست خوب برای هم باشند! درهرحال حتی اگر توصیه‌های حاجی به ناهید راهم لحاظ کنیم، بازهم رعایت حال ملیحه توسط ناهید به‌عنوان یک هوو خیلیباورناپذیر است. از شخصیت‌هایافسرده‌ی اسماعیل و خانم پرستاربه‌عنواندو جوانی که شکست عشقی خورده‌اند و احیاناً دارند به هم علاقه‌مندمی‌شوند باید بگذریم؛ این دو شخصیت بدجوری افسردگی دارند و عشق افسرده نمی‌تواند برای مخاطب جذاب باشد. برای همین هم هست که بیننده‌های سریال در مورد سرنوشت آن‌ها و اینکه به ازدواج ختم می‌شود یا نه هیچ هیجانی ندارند. «آقای مقصودی» با بازی «محمد عمرانی»، همسر مونس است و معمولاً او را در فروشگاه می‌بینیم. او خیلی زود لو داد که ریگی به کفش دارد و احیاناً مشکلات فساد اقتصادی در فروشگاه بعداً قرار است به پرونده‌اش افزوده شود. گذشته از آن محمد عمرانی خیلی بد بازی می‌کند، او وقتی‌که قرار است مهربان باشد خوب لبخند می‌زند و دیالوگ‌هایش را به نسبت خوب اجرا می‌کند، اما هنگام عصبانیت کاملاً مصنوعی رفتار می‌کند. مثلاً وقتی فهمید فروغ به انبار فروشگاه سرک کشیده است، عصبانیتش واقعاً مصنوعی بود. یا وقتی علی شیشه‌ی فروشگاه را شکست، فقط یک کشیده خواباند توی گوش علی و در حد یک جمله‌ی کوتاه او را نواخت! بعدش خیلی سرد سرجایش ایستاد و تماشا کرد که علی دوچرخه‌اش را برمی‌دارد و راهش را می‌گیرد و می‌رود. و در آخر فروغ قرار است نمایش‌دهنده‌ی زنی باشد که به آب‌وآتش می‌زند تا دوباره خانواده‌اش را گرد هم جمع کند و سختی‌ها را به جا نمی‌خرد. بازی نیلوفر خوش‌خلق خوب است، او می‌داند قرار است فروغ چه شخصیتی داشته باشد. دردهای او را خوب درک کرده و فهمیده است. برای مثال وقتی با علی کلنجار می‌رود که او را پیش خودش ببرد و درنتیجه‌ی این کلنجار به سمت در پرت می‌شود و سرش به آستانه‌ی در برخورد می‌کند، خیلی خوب خستگی، افسردگی و رنجوری زنی را نشان می‌دهد که انگار دارد با تمام دنیا مبارزه می‌کند تا فرزندانش را حفظ کند و حالا از جانب همین فرزندانش دارد آسیب می‌بیند. حرف آخر نباید به نفس گرم تک‌بعدی نگاه کرد. اینکه بگوییم این سریال ناظر بر یک داستان خیانت است، بی‌انصافی است. ملیحه پیش‌ازاین خودش اصرار به ازدواج مرتضی داشته و رضایت داده، گرچه در اتفاق پیش‌آمده بی‌خبر بوده. اما ازدواج مجدد مرتضی چیزی نیست که روایت می‌شود. بلکه اتفاق رخ‌داده و تمام‌شده و مرتضی هم از دنیا رفته است. آنچه ما در سریال دنبال می‌کنیم آثار این اتفاق است، بعد دیگر داستان، روابط سرد آدم‌هایی است که به‌طورمعمول باید باهم صمیمی و گرم باشند. روابط سردی که میان اعضای یک خانواده برقرار است و مشکل می‌آفریند. بخش دیگر داستان روایت زنانه‌ای است از روبرو شدن زنان با مشکلات. زنانی که گاه پشت و پناهی ندارند و باید به‌تنهایی گلیمشان را از آب بیرون بکشند. ملیحه در ارتباط باشخصیت‌های داستان، ناهید در برابر پسرعمه‌اش و در برابر ملیحه، فروغ در برابر فرزندانش و خانواده‌ی شوهرش و مونس با ملیحه و شوهرش و خانم پرستار با بیماری‌اش، مادرش و اسماعیل درگیر مشکلات زیادی شده‌اند و باید برای حل آن‌ها تلاش کنند. یک بعد دیگر هم احتمالاً مسائل مالی و ارث و میراث ممکن است باشد. اگر مجموعه‌ی این‌ها را در نظر بگیریم، نفس گرم ارزش دیدن و دنبال کردن را دارد. در گرمای خانه‌های خود بنشینید و ادامه‌ی نفس گرم را دنبال کنید.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: