بزن و دَررو...

حادثه تروريستي پاريس، غرب را در شوک بزرگي فرو برد.

کد خبر : 464676
مردم سالاری: حادثه تروريستي پاريس، غرب را در شوک بزرگي فرو برد. شايد جوامع اروپايي هرگز گمان نمي‌بردند خطر اين‌سان به آنان نزديک شده باشد و شايد دولت‌مردان غربي گمان مي‌کردند فقط با يک راهپيمايي سال گذشته پاريس پس از حادثه شارلي‌ابدو، بساط تروريسم را از اروپا جمع مي‌کردند ولي زهي خيال باطل. امروز بنيادگرايان افراطي که روزي در سکوت تأييدآميز غرب براي نبرد با دولت‌هاي مستقر در عراق و سوريه روانه خاورميانه مي‌شدند، به اصل خويش بازگشته‌اند تا اين سنت تاريخي را تحقق بخشند که «هر که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد». بي‌شک هيچ انساني به صرف فطرت بشري، از مرگ هيچ بي‌گناهي خوشحال نخواهد شد و در اين باره تفاوتي ميان قربانيان انفجارهاي تروريستي ضاحيه يا پاريس نيست. نگارنده يک سال پيش در تبيين حادثه شارلي‌ابدو، به ريشه اصلي رشد تروريسم و بنيادگرايي که دخالت متجاوزانه غرب در منطقه و اشغال عراق و افغانستان است، اشاره کردم و توضيح دادم که «خون مردمان واشنگتن، لندن و پاريس، رنگين‌تر از خون زنان و کوکان کابل، بغداد و دمشق، نيست. اين جنايت، تاوان سياست‌هاي نابخردانه و استعمارگرانه دولت‌هاي اروپايي و آمريکا در خاورميانه است و تا وقتي اين سياست‌ها تغيير نکند، خطر چنين حملاتي پابرجاست». دولت‌هاي فرانسه، آمريکا و بريتانيا که نقش مهمي در جنگ‌افروزي غرب در خاورميانه پس از يازدهم سپتامبر داشتند، بايد مسئوليت رفتار خويش در تقويت انديشه‌ها و جريان‌هاي تروريستي را بپذيرند و براي جبران خطاي پيشين، به جاي تضعيف دولت‌هاي مستقر و مشروع، درصدد تقويت حاکميت برآمده از اين دولت‌ها برآيند و از دخالت در امور داخلي اين منطقه نيز بپرهيزند. به قول رهبري:«دوران بزن و دَررو تمام شده است. اين‌جور نيست که شما بگوييد مي‌زنيم و دَر مي‌رويم؛ نخير، پاهاي‌تان گير خواهد افتاد». هرچند بعيد است غرب تغيير رويه بدهد و ازقضا به احتمال قوي، حادثه پاريس، بهانه کافي و انگيزه‌اي قوي جهت مداخله نظامي مستقيم در سوريه و عراق به بهانه سرکوب داعش را در اختيار دولت‌هاي اروپايي به خصوص فرانسه و بريتانيا که مورد تهديد مستقيم داعش واقع شده‌اند، قرار خواهد داد. حال آن‌که دخالت بيشتر آن‌ها، انگيزه تهاجم بيشتري براي بنيادگرايان فراهم مي‌کند. هم‌چون دو لبه قيچي که به ظاهر در تعارض با يکديگر قرار دارند ولي هر دو در يک راستا عمل مي‌کنند. با اين حال، نمي‌توان به همين سادگي مسأله را تحليل کرد. با اين‌که غرب نقش مهمي در رشد و ظهور تروريسم در اين منطقه داشته است، ولي نمي‌توان از شرايط آماده و زمين بِکري که به اقتضاي شکاف‌هاي قومي و مذهبي در اختيار گروه‌هاي تکفيري و راديکال قرار گرفت، چشم‌پوشي کرد. امروز بخش‌هاي مهمي از سرزمين‌هاي سنّي‌نشين در شمال عراق، در اختيار داعش قرار گرفته و همراهي ساکنان اين مناطق، دليلي جز نارضايتي از دولت مرکزي بغداد ندارد که با عملکرد انحصارگرايانه خود، موجب انباشت نفرت در اين جوامع شد. چنان‌که بخش‌هايي از جوامع سنّي‌نشين سوري نيز به سبب نارضايتي از حاکميت انحصاري خاندان اسد ، جاده‌صاف‌کن القاعده در سوريه شدند. حتي فرانسه نيز از اين قاعده مستثنا نيست. مسلمانان فرانسه و به خصوص مهاجراني که سال‌هاست با قوانين تبعيض‌آميز و رفتارهاي تحقيرآميز ناسيوناليست‌هاي نژادپرست فرانسوي روبرو هستند، انگيزه کافي براي وقوع کنش‌هاي افراطي در اين کشور را دارند. اين وقايع، درس عبرتي براي همه دولت‌هايي است که با شکاف‌هاي قومي و مذهبي و محروميت‌هاي ناشي از تبعيض و انحصارگرايي روبرو هستند. هر چند که خوشبختانه هويت ملي ايرانيان قوي‌تر از جوامع موزاييکي عراق و سوريه است که تحت سايه مرزهاي سايس‌پيکو شکل گرفته‌اند ولي ممکن است برخي گروه‌هاي بنيادگراي تکفيري، با سوءاستفاده از برخي محروميت‌هاي اجتماعي و اقتصادي در مناطق حاشيه‌اي ايران که از اقوام و مذاهب گوناگون شکل گرفته‌اند، مقاصد شومي در سر بپرورانند. وقوع سلسله اعتراضاتي به بهانه خطاي کم‌اهميت يک برنامه تلويزيوني کودک، نمونه کوچکي از اين گسل‌هاي زلزله‌خيز است. تغيير سياست‌هاي مرکزگرايانه و تسهيل فضاي رشد اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي در اين مناطق، راهي پُردوام و طولاني‌مدت براي ريشه‌کن کردن راديکاليسم‌هاي قومي و مذهبي است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: