بلایی که با توسعه برونزا بر سرمان می آید
دولت یازدهم در راستای دولت سازندگی و اصلاحات یک دولت توسعه گرا است و متاسفانه عناصر دولت ایجاد توسعه را در هماهنگی و تکیه بر دولت های خارجی فهم می کنند و سعی دارند در این مسیر حرکت کنند
کد خبر :
462054
فاطر 24: محمود سریع القلم مشاور ارشد رئیس جمهور روحانی در کتاب ایران و جهانی شدن می نویسد: «هر اندازه که فضای اقتصادی باز شود و یا دامنه آن با هماهنگی شرکت ها و دولت های خارجی باشد، حوزه سیاست و سیاست گذاری کشور نیز باید در معرض تبادل نظر، مشارکت و چانه زنی با خارجی ها قرار گیرد. مسلم است که منظور از خارجی ها نیز بنگلادش، کنیا، یونان، سنگاپور و روسیه سفید نیست، بلکه ژاپن، انگلستان، آلمان، فرانسه و در مقطعی آمریکاست.این نگاه که ما داشته های داخلی خود را نادیده بگیریم و صرفا برای توسعه به رابطه با غرب بیاندیشیم یک نگاه اشتباه و تقلیل گرا به مسئله توسعه است که صرفا روابط خارجی و سرمایه های خارجی را عامل توسعه می بیند برای درک بهتر این موضوع می توان به تجربه های کشورهای دیگری که در این زمینه گام برداشته اند نظری افکند.
بعنوان مثال شوروی سابق از سال 1985 در دوره گورباچف برای توسعه یافته شدن در روابط خود با غرب تجدید نظر اساسی انجام داد و درهای کشور و جامعه اش را بر روی غرب گشود اما نتیجه این شد که یک امپراطوری در طی شش سال یعنی در سال 1991 از درون از هم پاشید و در شاخص های توسعه یافتگی نه تنها به پیش نرفت بلکه دچار عقب گرد و بحران اساسی شد و از یک قدرت جهانی که قطب جهان شرق محسوب می شد به یک پدیده عادی و تضعیف شده تبدیل شد.
حسن واعظی در کتاب اصلاحات و فروپاشی که ماحصل گفتگو با نخبگان روسیه درباره فروپاشی شوروی است درباره پیامدهای درهای باز شوروی در مقابل غرب می نویسد «در گذشته یک دلار معادل یک روبل (واحد پول روسیه) بود، کار به جایی رسید که یک دلار معادل 40 هزار روبل گردید؛ و این امر ضربه وحشتناکی به اقتصاد روسیه زد و مردم را در فقر غیر قابل وصفی فرو بر. زیرا ارزش پول ملی 40 هزار برابر کاهش یافته بود. .... یکی از وزیران تاجیکستان برای من نقل کرد قبل از فروپاشی حدود 150 هزار روبل، معادل 100 هزار دلار به یکی از وزراکه رفیق او بود، قرض می دهد. 3سال بعد وی 150 هزار روبل را با یک جعبه شیرینی برای من اورد و از قرضی که به او داده بودم تشکر کرد وی گفت بنده پول را نپذیرفتم و فقط جعبه شیرینی را پذیرفتم چرا که 150 هزار روبل او معادل 4 دلار بود و قیمت جعبه شیرینی او از میزان قرض من بیشتر بود.»
کشورهای جنوب شرق آسیا نیز در اثر همین باز کردن درهای خود بر روی غرب و اقتصاد غربی با بحران 1997 روبرو شدند و کره ای ها از آن به عنوان دومین شرم تاریخی خود یاد کرده اند؛ دکتر محمود نقی زاده در تحلیلش می نویسد: «عمق بحران به جایی رسید که کره جنوبی به خاطر دریافت 57 میلیارد دلار وام اظطراری با بهره 8 درصد در سال از ژاپن، صندوق و آمریکا، نظارت شدید صندوق بین المللی پول را در دسامبر 1997 را اجبارا پذیرفت. کره ای ها این مسئله را دومین شرم تاریخی خود می دانند. اولین شرم به استثمار این کشور توسط ژاپن در سال 1910 بر می گردد.»
«بحران پولی- اقتصادی کشورهای آسیاسی شرقی از جمله تایلند، مالزی، اندوزی و کره جنوبی، این تصور را به وجود آورده است که مدیریت اقتصادی به هدایت سیاست های توسعه خواهانه دولت های کشورهای در حال توسعه پایان یافته است.»
وی در ادامه ی تحلیلش درباره نحوه رفع بحران اقتصادی در کشورهای جنوب شرق آسیا در تغییر موضع رهبران بحران زده این کشورها در تکیه بر داشته های داخلی می نویسد: « رهبرن کشورهایی نظیر کره جنوبی بدون گزافه گویی و صحبت از سازندگی و شکوفایی، در کمال صمیمیت آخرین وضعیت اقتصادی را از طریق آمار در اختیار مردم گذاشته و تقاضای همکاری کردند و مردم به نوبه خود تمام دار و ندار خود را در اختیار دولت گذاشتند. زنان طلاهای خود را تحویل دادن تا دولت پس از آب کردن و تبدیل کردن آنها به شمش به بازار جهانی عرضه کند و ارز بدست آورد. مردم و مقامات از سفرهای خارجی حتی برای درمان انصراف دادند و دانشجویان ارز بگیر از کشورهای خارجی برگشتند. ماشین های خارجی به فروش رسید تا جایی که قیمت آنها به کمتر از یک دهم کاهش یافت. پوشیدن لباس های فاخر از نظر اجتماعی مردود شد و زندگی مردم بر اساس تعالیم کنفوسیوس به عنوان قوی ترین اسلحه برای مبارزه با بحران اقتصادی به کار گرفته شد تا این کشورها بتوان ظرف مدت 5 سال از بحران عبور کنند.»
به این ترتیب می توان گفت که با تلقی ساده انگارانه ای همچون اصلاح روابط با غرب برای توسعه یافتن کاملا غلط است و تجربه کشورهای دیگر نیز چنین مسئله ای را تایید می کند ضمن اینکه آنچه می توان گفت این است که کشورهایی که بعد از رابطه با غرب با بحران اقتصادی مواجه شدند مجبور شدند مسیر رفته را بازگردند و با تکیه بر توان داخلی و تولید ملی به شکوفایی اقتصادی رسیدند چنان که روسیه فعلی این روش را پیاده کرده است تا بتواند بعد از گورباچوف خسارت ها را جبران کند و در حال حاضر به یک تعیین کنده اصلی در معادلات جهانی همچون گذشته تبدیل شده است و پوتین به عنوا پدر روسیه نوین که بر ظرفیت های داخلی کشورش تاکید داشته شناخته می شود.