دلیل پذیرش توبه نخستین پیامبر

خدای متعال توبه­‌پذیر و رحیم است، خصوصیّت ذوالجلال و الاکرام این است که توّاب و رحیم است، چون امور حضرت حق بر اساس رحمت است، توبه را می‌­پذیرد و الّا توبه به صورت ظاهر نباید پذیرفته شود.

کد خبر : 461514
فارس: آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه تفسیر قرآن به تفسیر آیه 37 سوره بقره پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید: عن مولانا امیرالمؤمنین علیّ بن­ أبی­‌طالب(ع): «تَعَلَّمُوا اَلْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ اَلْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ اَلْقُلُوبِ وَ اِسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ اَلصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ اَلْقَصَصِ» *خصوصیت آموزش، تفکر، طلب شفا و تلاوت نیکوی قرآن بنای به این داریم که حدیثی اوّل تفسیر بیان کنیم، این روایت را امشب انتخاب کردیم، حضرت می­فرماید قرآن بیاموزید «تَعَلَّمُوا اَلْقُرْآنَ» برای چه؟ «فَإِنَّهُ أَحْسَنُ اَلْحَدِیثِ»، انسان باید سخن‌­های دیگر را هم بشنود و بین آن­ها بهترین را انتخاب کند. بارها با مثال بیان کردیم که خصوصیّت قرآن این است که هیچ موقع کهنه نمی­‌شود و دائمی و ابدی است «فَإِنَّهُ أَحْسَنُ اَلْحَدِیثِ» بهترین و نیکوترین سخن است و یکی از خصوصیات مؤمنین هم این است که سخن را می­‌شنوند و بهترین را انتخاب می­‌کنند «فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ». یکی از خصوصیات قرآن به ­روز آن است که بارها در مباحث بیان کردیم و امشب هم در آیه شریفه‌­ای که قصد بیانش را داریم تمثیل می­‌زنیم. بعد می­‌فرمایند «وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ» در آن اندیشه و تأمّل و تفکّر کنید، «فَإِنَّهُ رَبِیعُ اَلْقُلُوبِ»، «فاء» را بر سر «إنّ» آورده است، مولی­‌الموالی می­‌فرمایند پس به تحقیق که او بهار قلبهاست یعنی قلب را شاد و روشن و زنده می­‌کند، خصوصیّت بهار چیست؟ ربیع زنده نگه داشتن است، خصوصیّت بهار نشانه حیات بعد از زمستان است که درختان خوابیده‌اند، اتّفاقاً یکی از خصائص بهار بشّاشیّت است، در انسان شادابی خاصّی را ایجاد می­‌کند و قرآن چنین است. «وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ» در آن تأمّل کنید و بی‌اندیشید. چرا؟ وقتی بیاندشید قلبتان زنده می­‌شود، وقتی انسان با قرآن باشد می­‌فهمد، غوغاست. در بحث جُند در آیه 5 سوره اسراء که آیه 4 راجع به بنی­‌اسرائیل است، این آیات را خودتان مطالعه کنید، می­‌فرماید بنی­‌اسرائیل دو مرتبه بر روی زمین غلو می­‌کنند، یکی آنکه زمان حضرت موسی بود و یکی هم بعد، در آیه شریفه می­‌فرماید یک عده می­‌آیند این­ها را دیار به دیار تعقیب می­‌کنند و آن­‌ها را می­‌گیرند و از بین می­‌برند، ذیل این آیه شریفه چندین روایت هست که دو روایت بسیار عالی است، یکی از آن­‌ها از امام صادق(ع) است که بیان می­‌فرمایند این­ها اهل قم هستند. بیان کرده‌ایم که مردم ایران را به سه عنوان گفتند در روایاتی قم گفته­‌اند، در روایات دیگری خراسان و در بعضی دیگر فارس گفته­‌اند که قبلاً بحث آن را داشتیم که منظور چیست. در آن روایات شریفه خیلی جالب است می­‌فرماید این­هایی را که می­‌آیند و می­‌گیرند ایرانی­‌ها هستند، در یک روایت دیگر می­‌فرماید این اتّفاق قبل از ظهور حضرت هست و زمینه را برای ظهور آماده می­‌کنند، این­ها همه تازگی قرآن را نشان می­‌دهد. «وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ اَلصُّدُورِ» به نور آن شفاء بگیرید، «فَإِنَّهُ» یعنی به درستی که تحقیقاً این­گونه است شفاء سینه­‌هاست یعنی آن شک­‌ها و شبهه­‌ها همه به واسطه این از بین می­‌رود، «وَ أَحْسِنُوا تِلاَوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ اَلْقَصَصِ» آن را نیکو تلاوت کنید چون در آن نافع­ترین قصّه­‌ها است. بارها بیان کردیم قصّه و داستان و تاریخ در اسلام برای این نیست که ما رمّان بخوانیم یا تاریخ را بدانیم، حالا بدانیم که چه بشود؟ این­که از این قصص و تاریخ عبرت بگیریم «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ» و یا اولی الابصار، این­ها تعابیری است که قرآن می‌فرماید. *دلیل پذیرش توبه آدم «أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ اللَّعینِ الرَّجیم فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ» ما در آیه شریفه 36 سوره بقره علّت عداوت را بیان کردیم، چرا می­‌فرماید با هم دشمنی می­‌کنید چون باور نکردیم که دنیا جاودان نیست «وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ» در زمین استقرار دارید نه این­که آن­جا همیشگی هستید، «وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ» متاع شما هم یک متاعی مشخّص است، تا مدّتی زمین قرارگاه است و یک معیشتی هم به­ واسطه این قرارداد دارید منتها شیطان شما را فریب می­‌دهد همان­طور که آدم و حوّا(علیهما الصّلاه و السّلام) را فریب داد و دشمنی­‌های شما به­ واسطه حبّ دنیا و ریاست­‌ها و... شروع می‌­شود. چندین جلسه مفصّل راجع به این موضوع که «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ» و این­که فرمودند «وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ» بیان شد که آیا واقعاً نعوذ بالله خدا می­‌خواست که این­ها فریب بخورند یا نه، چون می­‌فرماید «فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ» شما به خودتان ظلم کردید، مباحث را هم روایی و هم آن­چه که آقایان اشاراتی داشتند بیان کردیم. اگر بخواهیم بحث کنیم آیه زیاد است منتهی چون تقریباً بیش از ده جلسه راجع به یک آیه صحبت کردیم این آیه را کفایت می­‌کند، دیگر حوصله­‌ها سر می­‌رود. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» در این­جا نوع تبیین عجیب است، با «لَقِیَ» تبیین شده است، در مورد «تَلَقّی» که از «لَقِیَ» هست یک مطلب را دریافت کردن می‌­گویند و مطلب دیگر رسیدن حقیقی است، چون لقاء یعنی کسی به کسی برسد و فقط رسیدن ظاهری منظور نیست بلکه در باب لقاء بیان به اتّصال است، اتّصال را لقاء می­‌گویند. در «فَتَلَقَّى»، «فاء» بر سر «تلقّی» آمده است، «فاء» حرف است و حرف جزء کلمه است، کلمه سه نوع است اسم است و فعل است و حرف، «کلمه واحده تدلّ علی معان مختلفه» گاه یک کلمه چند معنا دارد، از بس گفتیم دیگر حفظ شدید. یک معنای «فاء»، «تحقیقاً» است و معنی دیگر آن «پس» است. «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ» پس خدا به او متّصل کرد چون لقاء اتّصال است، از ناحیه پروردگارِ خویش، آدم به کلماتی وصل شد، «فَتَابَ عَلَیْهِ» تحقیقاً اگر آن کلمات نمی‌­بود توبه پذیرفته نمی‌­شد، این نکته بسیار مهم است. «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» که «إنّ» هم تحقیقیه است، به درستی که خدای متعال توبه­‌پذیر و رحیم است، خصوصیّت ذوالجلال و الاکرام این است که توّاب و رحیم است، چون امور حضرت حق بر اساس رحمت است توبه را می‌­پذیرد و الّا توبه به صورت ظاهر نباید پذیرفته شود. در باب توبه نُه شرط گذاشته‌­اند که یکی از آن­ها جبران است امّا «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» پروردگارعالم خوب می‌­داند انسان نمی‌­تواند جبران کند. یک مثال بزنم عمر از دست رفته را کجا می‌توان جبران کرد؟ دیروز، دیروز بود و امروز هر چقدر هم بخواهم جبران دیروز را کنم، دارم کار امروزم را انجام می‌­دهم، هر چقدر هم تلاش کنم جبران دیروز نیست، شاید شما بگویی مثلآً من در روز پنجاه آیه می‌­خواندم ولی دیروز نخواندم حالا امروز جبران می­‌کنم و صد آیه می­‌خوانم، می­‌دانید مَثَل این حرف چیست، بیان شد معنی «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» این است که شما باید این قدر تلاش کنی و جلو بروی تا دیگر نتوانی، نه این که کمی که انجام دادم بگویم حدّ من همین است، خدا هم بیشتر از این از من نخواسته است خود خدا فرموده است «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»، نخیر، یعنی آن­ قدر تلاش کن که دیگر طاقتت تمام شود تا آن حدّی که می‌­توانی. امروز برای امروز داری کار می­‌کنی منتهی امروز تلاشت بیشتر از دیروز بوده و اتّفاقاً در روایات شریفه فرموده‌­اند اگر دو روز کسی مساوی باشد مغبون و خسارت­ دیده است. نباید دل خوش باشد که من هر روز این­قدر نوافل می­‌خوانم، خوب! هر روز این­قدر ذکر می‌گویم، خوب! این قدر مطالعه می­‌کنم، خوب باید مطالعه‌­ات امروز بیشتر از دیروز باشد، من امروز این­قدر کلام الهی را شنیدم و مطالبش را متوجّه شدم، فردا باید بیشتر باشد... و الّا انسان ضرر دیده است. انسان نمی‌­تواند جبران کند و لذا یکی از خصایص ذوالجلال والاکرام و اسماء او جبّار یعنی جبران کننده است و این جبران کنندگی او در باب رحمت اوست که اشاره خواهیم کرد. در این نکاتی که بیان می­‌شود تأمّل بفرمایید. *القا، یادآوری آن­چه می­‌دانست بعضی درباره «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ» بیان می­‌کنند که «فَتَلَقَّی آدَمَ» است، آدم به نصب است، چون آدم اسم است و اسم به طور کلی فاعلیّت دارد، وقتی می­‌خواهید اسمی را به تنهایی بگویید علیٌ می­‌گویید و علیاً نمی­‌گویید، مگر یک عاملی باشد که باعث نصب آن شود، «کُلُّ فاعلٍ مرفوع» و چون اسم به خودی خود فاعل برای فعلیت است پس رفع می­شود، ولی ما این حالت نصبی را این­جا برای آدم نداریم. نکته­ای که تبیین شود این است که وقتی آدم به رفع بیان شود بحث «قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ» تبیین می­‌شود و ممکن است ناظر به این مطلب باشد که فرمود ای آدم از اسماء به فرشته­‌ها خبر بده، چرا؟ چون «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ» خدا تمام آن اسمائی که مدّنظر داشت به آدم یاد داد، «عَلَّمَ» خود خدا یاد داد، بعد هم فرمود که آن اسماء را به ملائکه عرضه داشتیم و به آن­ها گفتیم «فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» حال شما بگویید آن نام­‌ها چیست اگر راست می­‌گویید، «نبأ» خبر دهید، آن­ها ماندند، «قَالُواْ سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ» خودشان هم می­‌دانند لذا می­‌گویند ما علمی نداریم مگر اینکه شما مرحمت کنید، «قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ» ای آدم از آن اسماء به این­ها خبر بده، بیان کردند اگر تبیین به «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ» است چون آدم از قبل کلمات را می‌­دانست و این­جا خدا به او القا کرد. مثل تلقین درون قبر است، تلقین یعنی چه؟ یعنی آن چیزهایی که میت می­‌دانست را امروز به او القا کردند، در تلقین نمی­‌خواهد چیز جدیدی به او بگوید لذا می­‌گوید «إسمَع إفهَم» بشنو و بفهم که چه داریم می­‌گوییم، «مَن رَبُّک قُال فِی جَوَابِهِمَا اللهُ جَلَّ جَلَالَهُ رَبِّی» خوب او از قبل می­‌دانست الله، ربّ است و این القا هست، «فَتَلَقَّى» یعنی این­ها در درون او بود و حضرت حق یاد داده بود منتهی امروز آورد و اتّصال داد، یعنی ذهن آدم ابوالبشر را به آن­‌ها اتّصال داد که این اسمائی که داری را باید بگویی تا توبه­‌ات پذیرفته شود. *نجات دهندگان آدم این کلمات چه هستند؟ من امشب می­‌خواهم نکاتی را از اهل جماعت برای شما بیان کنم و بعد إن‌­شاءالله مطالب خودمان را بگوییم. منابع اهل سنّت یکی جلال­‌الدین سیوطی در الدرّالمنثور فی التفسیر است، یکی ابن جمعه حویزی در تفسیر الثقلین است و یکی تفسیر کشّاف است، در ذیل این آیه شریفه و ماجرای وسوسه ابلیس چند نکته هست، یکی در درّالمنثور است که می­‌گوید «قال ابن عبّاس سئلتُ عن نبی» ابن عباس می­گوید من از نبی(ص) سؤال کردم، «عن کلمات التی تلقاها آدم من ربّه فتاب علیه قال سأله بحق محمّد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین علی تبت علیه فتاب علیه» حضرت فرمودند به محمّد و آل محمّد(ص) اتّصال پیدا کرد، جلال­‌الدین سیوطی دعایی را هم بیان می­کند که آدم انجام داد، گفت «اللهم انّی اسئلک بحقّ محمّد و آل محمّد هم محمّد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین أنا من المذنبین و أنت التوّاب الرّحیم فاغفرلی وارحمنی یا التوّاب الرّحیم» برای همین هم آخر آیه توّاب و رحیم را دارد، پس توبه ابانا آدم(ع) به اسماء مقدّس حضرات معصومین(ع) است. *انواع توبه در قرآن کریم «فَتَابَ عَلَیْه» با توجّه به این مطلب نکته‌­ای را بیان می­‌کنم و آن اینکه چند نوع توبه در قرآن کریم و مجید الهی بیان شده است: یک- توبه‌­ای که من ناحیه الله همیشه القا می­‌شود. دو- توبه­‌ای که اتّصال به اولیاء خدا عامل آن می­‌شود. یکی را خود خدا یاد می­‌دهد و توبه دیگر را هم پروردگارعالم از طریق اتّصال به اولیاء خدا می­‌پذیرد. در قسم دوّم در آیه 117 سوره توبه فرمودند «لَقَد تَّابَ الله عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»، در ادامه می­‌فرماید «عَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»، چند نکته بسیار عالی بیان می­‌شود که اتّفاقاً این­جا هم پروردگار عالم به «توّاب و رحیم» اشاره می­‌کند. دوستان، بحث تفسیر تخصّصی است، درس اخلاق چهارشنبه­‌ها جدای از این مطلب است و الحمدلله همه می­‌آیند و مملو جمعیّت می­‌شود امّا بحث تخصّصی را باید تأمّل کرد شاید یک علّتش هم همین است که بحث تفسیر را خیلی حوصله ندارند. پروردگارعالم «لام» را بر سر «قد» آورده است، «لَقَد تَّابَ الله» همانا یقیناً محقّق است، که باید بگوییم اکثر مترجمین این­جا را در قرآن ترجمه صحیحی نکرده­‌اند فقط با «همانا» گفته­‌اند که غلط است، وقتی دو تحقیق با هم بیاید یکی معنای یقین می­‌گیرد، خوب دقّت کنید، «عَلَى النَّبِیِّ» با «علی» آورد نه با «فی»، «علی» عنوان استعلا دارد و وقتی چیزی استعلا دارد یعنی دائمی می­‌شود، این یک نکته ادبی است. بارها به أعزّه روحانی در درس خارج و دیگر دروس گفته‌­ام که برای تفسیر هشت مسأله نیاز است، یکی خود ادبیات عرب است که انسان باید دقیق باشد و تأمّل کند، شما هم می‌توانید تفسیر بگویید ولی اعلام کنید که مثلاً از تفسیر المیزان و یا نمونه می‌گویم، چون تفسیر تخصّص لازم دارد لذا باید در آن مراقبه کرد که خدای ناکرده تفسیر به رأی نشود. «فِی النَّبِی» که توبه در نبی و مهاجرین و انصار را قرار دادیم، نیست، در ادامه می‌فرماید همانا یقیناً محقّق است خدا بر پیامبر و مهاجرین و انصار که در آن ساعت دشوار از او پیروی کردند- این جریانی دارد که بیان می­‌کنیم- عنایت کرد، یعنی وقتی از پیامبر و مهاجرین و انصار تبعیت کردند «الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَةِ الْعُسْرَه»، حرف «علی» را آورده است چون یک موقعی بعضی از این انصار می­‌خواستند از آن ساعت دشواری که در جنگ بدر اتّفاق افتاد ترک جهاد کنند، «مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُم» یعنی نزدیک بود منحرف شوند، «زیغ» یعنی کسی که یک لحظه کج می‌­شود و در تنگنایی که ایجاد شده، به انحراف می­افتد، «مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ» آن موقعی که بعضی از این قلوب نزدیک بود ترک جهاد کند و دلهایشان بلغزد، توبه­شان را پذیرفت «ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ» خدا نسبت به کسانی که توبه می­کنند رئوف و رحیم است، منتهی می­‌فرماید این­جا به واسطه اتّصال به نبی و نه تنها اتّصال به نبی، اتّصال به مهاجرین و انصار، توبه پذیرفته شد. از این­جا عنوان شفاعت هم می­‌گیرند، کما اینکه شما در دعای توسل می­‌گویید «یا وجیه عند الله» ای آبرومند نزد خدا، «اشفع لنا عند الله» ما را نزد خدا شفاعت کن، یعنی توبه کنیم که ما اشتباه کردیم شفاعت کن، یک موقع مشکل مادّی داریم می­‌گوییم شفاعت کن، یک موقع گناه داریم می­‌گوییم شفاعت کن. این را در ذهن مبارک و اوراق­تان یادداشت بفرمایید که فرق شفاعت با توبه در این است که شفاعت کلیّت است و توبه جزئیّت است، شفاعت توبه را هم شامل می­‌شود. «مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ» مطلب جالب این است که در باب مباحث توّاب رحیم و رئوف رحیم، اتّفاقاً اتّصال این­ها تبیین به وجود است و دلیلش این است که اینجا می­‌خواهد بیان کند این رئوف بودن و این توّاب بودن در بستر رحیم بودن است، پروردگار عالم همه خلقتش را در رحمت قرار داد. *مرا فقط با رحمان و رحیم بخوانید در سال هشتاد که تفسیر سوره حمد هفت سال طول کشید و مبحث «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را بیش از بیست سی جلسه صحبت کردیم گفتیم که چرا همه قرآن به­ جزء سوره توبه با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» آغاز می‌­شود، آیا نمی­‌شد در یک سوره به مناسبتی بگوید «بِسْمِ اللَّهِ العَلِیِ العَظِیم»، یک سوره بگوید «بِسْمِ اللَّهِ العَلِیِ الحَکِیم» و یا «بِسْمِ اللَّهِ العَلیِمِ الحَکیِم»، یا حتّی همین سوره توبه را که پروردگار عالم خشم دارد بگوید «بِسْمِ اللَّهِ القاسِمِ الجَبّارِین»، اصلاً پروردگار عالم می­‌خواهد بگوید همه خلقت در بستر رحمت است و لذا می­‌فرماید هر کسی که مرا می‌­خواند باید با رحمان و رحیم بخواند، چون این­جا با منافقین و کفّار سر جنگ دارد می­‌فرماید نباید بگویی «بِسْمِ اللَّهِ» چون تا بگویی «بِسْمِ اللَّهِ» باید بگویی «الرَّحمَنِ الرَّحِیم». این نکته خیلی جالب را یادم نمی­‌رود که آیت­‌الله بهاءالدینی یک موقعی به شهید بزرگوار، آیت­‌الله قدوسی -خدا رحمتشان کند- اعتراض کرده بود که چرا شما وقتی می­‌خواهید این­ حکم­‌ها را بگویید، مدام بیان می­‌کنید «بِسْمِ اللَّهِ القاسِمِ الجَبّارِین»؟ مثلاً بگویید «أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ اللَّعِینِ الرَّجِیم»، که آن­ها هم چون عادت کرده بودند گوش نکردند، ایشان می‌فرمود «بِسْمِ اللَّهِ» باید با «الرَّحمَنِ الرَّحِیم» باشد، یعنی چه «بِسْمِ اللَّهِ القاسِمِ الجَبّارِین» درآوردید، این را نگویید. پس یک نوع توبه مِن الله است و خدا القا می­‌کند و یک نوع توبه اتّصال به نبی و بزرگان است، یعنی به واسطه آن­هاست که پروردگارعالم توبه را می­‌پذیرد. «وَعَلَى الثَّلاَثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ» به واسطه عنایت به وجود مقدّس پیامبر خدا به آن سه تن که از جهاد تخلّف کرده بودند و داستانش را إن­شاءالله در جلسه بعد عرض می­‌کنیم ببینیم که بوده­‌اند، چون بالأخره کسانی هم دور پیامبر بودند که منافق بودند «مِنْ حَوْلِکَ»، یا این­جا که می­‌فرماید «مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ» به صراحت بیان می­‌کند، «وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ» این­ها جان خودشان را عزیز دانستند و در مقابل جان رسول­الله قرار ندادند، «ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ». این آیه 120 سوره توبه یکی از آیاتی که برای مدافعین حرم است، آن­ها که دفاع نکردند و جان خودشان را از رسول خدا عزیزتر دانستند، قرآن فرمود این­ها حیّ هستند، «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»، لذا قبور آن­‌ها هم همان عنوان حیات را دارد که عرض خواهیم کرد. می‌­فرماید به واسطه این توبه­‌ای که کردند نجات یافتند و الّا زمین با همه فراخی که دارد برای این سه نفر که از جهاد بریدند تنگ می­‌شد، «و َظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ» و نمی‌­توانستند هیچ پناهی به سمت خدا پیدا کنند، یعنی اگر پیامبر توبه آن­ها را نمی­‌پذیرفت کاری نمی‌­توانستند بکنند، گفتیم یک توبه را خدا باید بپذیرد و عامل توبه دیگر هم اتّصال به بزرگان است، «لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ». إن­‌شاءالله ادامه بحث در جلسه آینده باشد. «السلام علیک یا اباعبدالله»
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: