آیتالله خزعلی یک ریال هم از امام نگرفت تا دفاعش از انقلاب شائبه مادی نداشته باشد
محسن خزعلی درباره ارادت آیتالله خزعلی به امیرالمؤمنین گفت: بعد از دفن پدرم در مشهد تفالی که به حافظ زدیم این بیت آمد که «شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من؛ گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم».
کد خبر :
458961
فارس: بیتکلف است و ساده، مانند پدر، عصر یکی از روزهای دهه اول محرم به دعوت ما به فارس میآید تا از سلوک معنوی و ناگفتهای زندگی پدر برایمان حرف بزند.
محسن خزعلی فرزند ارشد آیتالله خزعلی به اشعار حافظ مسلط است و همه را از حفظ میخواند؛ اعتقاد عجیبی به حافظ دارد و برایمان از ارادت عجیب و خاص آیتالله به حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام میگوید.
قرار بوده پدر را در نجف تدفین کنند که به دلایلی این امر به مشهد منتقل میشود...«بعد از دفن پدرم در مشهد تفالی که به حافظ زدیم این بیت آمد که: «شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من/ گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم».
محسن خزعلی که مدتی نیز معاونت بنیاد غدیر را بر عهده داشته است از عدم نظارت بر اموال مسئولان و محرمانه ماندن آن گلایهمند است و میگوید باید همانطور که از ضعفها و کمبودها برای مردم میگوییم اطلاعات اموال نهادهایی که مسئولان آن از جیب خودشان هم هزینه کردهاند به مردم گفته شود.
محسن خزعلی در این مصاحبه از دست رد پدرش به کمکهای مالی میگوید که پدر چگونه با مناعت طبع حاضر نشده زیر بار دیون برود تا ذرهای در حمایتش از انقلاب شایعه ایجاد نشود.
فرزند ارشد آیتالله خزعلی از دلسوخته پدرش به خاطر دزدیده شدن مهدی خزعلی میگوید و میگوید «من مواظب بودم در خانهام لقمه حرام نیاورم. میگفت من بچههایی تربیت کردم که 13 سالگی جبهه رفتند و نمک ترکش را هم چشیدهاند اما برخی آمدند و آنها را دزدیدند»
محسن خزعلی تأکید میکند که کار سیاسی برای پدرش حکم کار مذهبی را داشته است، «اگر پدرم هر سحر بلند میشد و روزنامه کیهان میخواند، عین اینکه قرآن میخواند و کار سیاسی برایشان حکم کار مذهبی را داشت، چون اصلاً هیچ علاقهای به کار سیاسی نداشت.»
بصیرت و حمایت مثالزدنی آیتالله خزعلی از امام، انقلاب و حضرت آیتالله خامنهای بخش دیگری از این گفتوگو بود از سالهای تبعید در گناوه تا مقابله با مجاهدین و این اواخر فتنه 88.
آنچه در ادامه میآید مشروح گفتوگو با محسن خزعلی فرزند ارشد آیتالله خزعلی است:
انتشار متن وصیتنامه مرحوم آیتالله خزعلی که نشاندهنده سلوک معنوی و سبک زندگی ایشان بود، با استقبال زیادی از مردم مواجه شد، لطفاً درباره سبک زندگی دینی و سلوک معنوی ایشان برایمان بیشتر توضیح دهید.
محسن خزعلی: شما میگویید درباره کسی توضیح دهم که وقتی 26 ساله بود یک طلبه بود، علمای بزرگ و مجتهدان اینطور نیستند که اگر طلبهای وارد شهری شود، یک مرجع ملزم باشد به دیدن وی بیاید بلکه اینها به دیدن علما میروند، ولی ایشان وقتی 26 سالش بوده آنقدر به امام زمانی بودن شهرت داشته که سه مرجع بزرگ آن زمان، یعنی آیتالله حکیم (پدر شهید حکیم) و مرحوم آقای خوئی و مرحوم شاهرودی هر سه باهم به دیدن ایشان میآیند. ایشان به عنوان یک طلبه باتقوا زبانزد بود و شاگرد آدمهای بسیار بزرگی نیز بوده است. شیخ مجتبی قزوینی و میرزا مهدی اصفهانی صاحب مکتب تفکیک بودند؛ اعتقاد آنها این است که ما میتوانیم، از فلسفه و عرفان استفاده کنیم اما نباید خودمان در کنار روایت اهلبیت، یک کرسی هم بگذاریم بهعنوان کرسی فلسفه یونان یا کرسی عرفان محیالدین در حوزهها، بلکه اگر یک کلاس فقه و اصول داریم، باید یک کلاس هم برای فلسفه و عرفان بگذاریم و این یعنی مکتب تفکیک، ایشان تمام زندگیاش روی این اعتقاد بود؛ یعنی بحث علوم وارداتی را از آنچه از اهلبیت گرفتیم تفکیک کنیم.
ایشان با این مایه یکعمر زندگی کرده است. وقتی افراد وارد سیاست و بحث اجتماع میشوند، هرچه هم پاک باشند تا حدودی اعتقادشان کمرنگ میشود و خیلی فرق میکند، اینکه قم یا نجف باشید، کارتان فقط تفسیر و قرآن و روایت اهلبیت است تا اینکه وارد مسائل سیاسی شوید، لذا بههرحال تأثیر میگذارد، اما ایشان به امور مادی آلوده نشد، حرام که هیچ، به مال حلال هم آلوده نشدند.
*پدرم جنگزدهها را در خانه پناه داد
درباره وضعیت زندگی آیتالله پیش از انقلاب هم توضیح دهید چون ایشان گویا از روحانیون مرفه پیش از انقلاب بودند.
محسن خزعلی: وقتی ایشان قم بودند یکمنزل 800 متری داشتند و مرفهترین روحانی قم قبل از انقلاب بودند. من خاطرم هست حاجآقا به من گفتند که خانم بنده از من موفقتر است به ایشان گفتم از روی تواضع میگویید؟ گفتند نه واقعاً اینطور است؛ ایمان و امید و توکلی که ایشان به خدا دارد من ندارم، ما مرتب در منزل خود میهمان داشتیم، زمانی که در اول انقلاب خرمشهر را گرفته بودند، پدر و مادرمان بعضی خانوادهها را به منزل ما آوردند، 7 نفر از جنگزدهها را به خانه آوردند؛ درحالیکه کمتر کسی این کار را میکند.
یا فلان فرد که یتیم بود، حاجآقا او را میآورد و جزئی از خانواده ما بود و ما باهم مدرسه میرفتیم. زندگی ایشان اینطور بود که در خانهاش همیشه باز بود. یکوقت میشد در دورانی که در گناوه تبعید بودیم یکدفعه یک اتوبوس از تهران، افراد هیئتی و مذهبی که امام را هم قبول داشتند به دیدن تبعیدیها میآمدند و خلاصه یک اتوبوس مهمان را پذیرایی میکردند.
* سطح زندگی آیتالله خزعلی بعد انقلاب پایین آمد
ایشان نهتنها چیزی از انقلاب برداشت نکرد بلکه بعد انقلاب سطح زندگیاش خیلی پایینتر هم آمد. یک دوست سپاهی میگفت در یک هیئت در مسجد شهرک محلاتی، قبل از انتشار این وصیتنامه برخی میگفتند، آیتالله خزعلی متمول بود و جزیره هرمز را داشتند و از قبل انقلاب متمول بوده است. خلاصه به بنده گفت از پدرتان بخواهید راضی باشد ما نمیدانستیم. حاجآقا بارها خواست که ثروت ایشان و معاونشان در بنیاد غدیر -یعنی بنده را که 20 سال در بنیاد غدیر معاونشان بودم- بسنجند و خواستند که برای این بازرسی از گروه مخالف ایشان هم بیایند.
مسلم بود بعد از انقلاب سطح زندگی حاجآقا کمتر شده بود. چون ایشان دیگر نه از شورای نگهبان حقوق میگرفت نه از دانشگاه تهران که تفسیر درس میداد، ریالی میگرفت. فقط زمانی که منبر میرفتند کسی هدیه میداد، درآمدی داشتند.
این اواخر بود که من ناراحت شدم چون ابا میکردند که چیزی به ایشان هدیه بدهیم. به ما میگفت «آقاجان من هنوز آنجوری نیست که نیازمند باشم».
*پدرم در اوج نیاز مالی 20 میلیون از فروش کتابهایش را وقف بنیاد غدیر کرد
پدرم بخشی از کتابهای خود را به یکی از بستگان فروخت، البته کتابخانه منحصربهفردی داشت که برای بنیاد غدیر وقف کرد اما بخشی از کتابهای شخصی خود را به مبلغ 40 میلیون تومان فروختند؛ اما آقا 20 میلیون آن را به بنیاد غدیر دادند بدون اینکه به بنده بگویند، من به ایشان گفتم چرا این کار را کردید درحالیکه والده بیمار است و در این شرایط گرفتار هستید، چرا با این شدت گرفتاری خانواده این کار را کردید؟
اجازه بدهید حرف دلم را بگویم. مقام معظم رهبری خیلی آقا را دوست داشتند؛ توسط مسئولان بیت به من گفتند، میدانیم حاجآقا خیلی ازنظر مالی در مضیقه هستند و میدانیم که هر وقت خواستیم کمکی کنیم ایشان امتناع میکند، گفتند اگر اجازه بدهید کتابهایشان را بخریم، من گفتم خیر، یکی از بستگان بخشی از کتابهای ایشان را خریدند.
*پدرم از امام هم یک ریال نگرفت تا دفاع ایشان شائبه مادی نداشته باشد
به پدرم گفتم چرا شما با این وضعیت خانواده 20 میلیون را به بنیاد غدیر دادید؟ گفت تازنده هستم این راز را به کسی نگویید اما من از جوانی باخدای خودم عهد کردم، هرچه که به من بدهند نصف آن را درراه خدا میدهم و نمیگذارم به خمس و یک سال برسد. حتی پدرم میگفتند من از امام هم یک ریال نگرفتم تا وقتی دفاع میکنم شائبه مادی نداشته باشد.
وقتی شما میبینید همه مردم از هر سلیقه و جناحی برای تشییع آیتالله خزعلی میآیند، بااحساس و عاطفه به خاطر این است که ایشان باخدا معامله کرده و تصنعی نبوده است.
ایشان به بحث رسیدگی به اموال مسئولان نیز حساسیت زیادی داشتند و انگار چند بار نیز برای این کار درخواست داده بودند.
محسن خزعلی: بله همینطور است، ایشان تا آخر عمر بهجز آن باغ شاطر که در محله سنتیای بود، چیزی نداشتند، اما مسئولان باید رسیدگی کنند، این قانون نظارت را برای چه گذاشتند؟ برای زمان ظهور حضرت حجت سلام الله علیه گذاشتهاند؟ باید به اموال مسئولان قبل و بعد سمتشان رسیدگی شود.
البته الآن مجمع تصویب کرده که اموال مسئولان محرمانه بماند.
محسن خزعلی: بنده خودم میگویم باید به اموال بنیاد غدیر رسیدگی کنند، بنده خودم 20 سال قائممقام این موسسه بودهام. ببینید آیا ازآنجا سوءاستفاده کردهاند یا از خودشان هم پول گذاشتند؟ من خودم آنجا کلی هزینه کردهام و دیگر هیچ سمتی هم آنجا ندارم. چرا فقط منفیها را به مردم میگویند؟ آیا غیر از اینکه مردم بدبین شوند نتیجه دیگری هم دارد؟ برخیها به من زنگ میزدند و میگویند اگر سر مزار پدرتان رفتید بگویید ما را حلال کنند. چون از بس بعضی آدمها میگویند فکر میکردیم ایشان جز متمولترین افراد در حوزه علمیه بوده و حتماً بعد از آن هم اموالی داشته است.
حاجآقا به مقام معظم رهبری گفتند این خاک سرخ را من شنیدهام که مشکل داشته است و آن را بگیرید. همینکه اسم مهدی خزعلی پسر برادر ایشان روی آن بود شروع به داستانپردازی کرده بودند، البته در داخل جرات نمیکنند، حرفی بزنند اما در خارج خیلی جنجال کردند که یکسوم جزیره هرمز متعلق به آیتالله خزعلی است درحالیکه آیتالله اصلاً ایشان (مهدی خزعلی) را طرد کرده بود و راه نمیداد. خانواده میدانند که از ایشان بهشدت ناراحت بوده. این را چه کسی میتواند ثابت کند؟ یک دستگاه بررسیکننده دقیق؛ اما اگر بگویند محرمانه است و نزدیک نشوید، نمیشود. شاعر میگفت «در کربلا به شمر ملعون لعنت/ در طوس بر علی موسیالرضا صلوات» به ما که میرسد فقط باید صلوات بفرستند و کسی را نباید لعنت کرد!
*پدرم از بچگی به ما گفتند آقاجان باید روی پای خودتان باشید
آیتالله جنتی در خطبههای نماز جمعه هفته قبل نیز خاطرهای جالب از آیتالله خزعلی و صراحت ایشان گفتند.
محسن خزعلی : نمیخواهم برخی مسائل را بازکنم ولی فرزندان آیتالله خزعلی طوری هستند که 15-16 خانه اجارهای عوض کردهاند. برخی از آنها حتی الآن اجارهنشین هستند و برخی از آنها زیر صفر هستند و بدهی دارند، این را میگویم که چون برخی میگویند، پدرم اموال خود را تقسیم کرده است، حاجآقا یک ریال هم به ما نداده است. من یادم هست زمانی که به حاجآقا گفتم من از سهم امام استفاده نکنم (آن زمان تازه طلبه شده بودم) آیا کار تحقیقی سراغ دارید؟ منظورم این بود که روی آثار پدرم کار تحقیقی کنم و پولی بگیرم، به من گفتند آقاجان باید روی پای خودتان باشید. آن زمان 20 سالم بود و خیلی به من برخورد اما الآن هرگاه یادم میافتد پدرم را دعا میکنم. ما 4 دختر و 4 پسر هستیم که یکیمان شهید شد و یکی بهجای او آمد.
شایعاتی هم درباره بحث ارث با توجه به تفاوتهای سیاسی بین فرزندان آیتالله خزعلی مطرحشده بود.
محسن خزعلی: ازنظر مالی وقتی یک برادری اجارهنشین است اگر آقای خزعلی پول داشت و فقط به من میداد آیا صدای بقیه درنمیآمد؟! کسانی که حاجآقا را میشناسند یقین دارند که این شایعات بیربط است. من خیلی جاها اسم مستعار میگویم چون تا وقتی میگویم خزعلی، میپرسند پسر آیتالله خزعلی هستید؟
برخی احساس انفعال دارند که همه آقازادهها مشکلدارند، باید ازیکطرف دیگر هم بگوییم که برخی هستند که برخلاف ویژگیهای منفی آقازادگی هستند، باید از اینطرف هم موج ایجاد کنیم.
از اول هم سراغ ما بیایید و ببینید که در بنیاد غدیر چهکار کردیم. 48 نفر از مسئولان کشور ازجمله خود مقام معظم رهبری عضو بنیاد غدیر هستند. البته مقام معظم رهبری محبت کردند و حضرت آقای محمدی گلپایگانی را جای خود گذاشتند. ما فراکسیون غدیر در مجلس داریم که رئیس فراکسیون نیز آقای لاریجانی است، باید به چنین بنیادی برسند و ناظر بگذارند که هزینهها از کجا و چطور میآید و چطور مصرف میشود.
تاکنون درخواست دادید که از بنیاد غدیر بازرسی شود؟
محسن خزعلی: چند بار حاجآقا گفتند اما کسی نیامد؛ حالا شما بنویسید شاید وادار شوند بیایند، ایشان نه ثروتی داشت و نه دنبال آن بود و نه پولی تقسیم کرد و یک ریال به پسران خود نداد.
*پدرم یک ریال برای ما ارثیه نگذاشت ولی ما را خادم امیرالمؤمنین علیه السلام کردند
غیر از خانه و 11 میلیون هیچچیز دیگر نگذاشت، اما توصیههای معنوی حاجآقا برای ما ثروت بزرگی است. من همیشه میگویم که پدرم یک ریال به من نداد اما ما را با علی علیه السلام آشنا و ما را خادم علی علیه السلام کرد. طوری که در گعده دوستان به «آبدارچی قهوهخانه قنبر» مشهور شدهایم و مرید حضرت قنبر هستیم و این ثروت بزرگی است.
* خانواده ما به آیتالله خزعلی ایمان داشتند
والله العظیم و به روح بزرگ امیرالمؤمنین علیه السلام قسم پدرم فردی بود که افراد خانواده به او ایمان داشتند، وقتی در این سن کهولت سه ساعت مناجات و نماز شب میخواندو حافظ قرآن و نهجالبلاغه بود، نگاهش میکردند، ایمانشان تقویت میشد. وقتی یک ماه پدرم مکه بود و در خانه نبودند زمانی که بازگشتند همه گفتند، ایمان آمد، این خیلی ارزش دارد.
برادرتان مهدی خزعلی چطور؟ مراوده ایشان با پدر چگونه بود؟
محسن خزعلی: ایشان اگر کسی را هم نفرین کرده بود به خاطر این بود که تا روز آخر نگران یکی از نزدیکان خود بود، میگفت ایشان را با این وضع که من مواظب بودم در خانهام لقمه حرام نیاوردم. میگفت من بچههایی تربیت کردم که 13 سالگی جبهه رفتند و نمک ترکش را هم چشیدهاند اما برخی آمدند و آنها را دزدیدند، حق دارد نفرین کند یا خیر؟ حق دارد دلش بسوزد یا خیر؟ میگوید من تمام زندگیام را برای انقلاب گذاشتهام، چون استادشان آشیخ مجتبی قزوینی گفت این مرد، مرد حق است (امام خمینی) به خاطر خدا کنارش باش چون مجتهدین دیگر اول فتوا میدهند اما بعد تنهایش میگذارند اما تو تا آخر با او باش.
*کار سیاسی برای آیتالله خزعلی مانند کار مذهبی بود
اگر پدرم هر سحر بلند میشد و روزنامه کیهان میخواند، عین اینکه قرآن میخواند و کار سیاسی برایشان حکم کار مذهبی را داشت، چون اصلاً هیچ علاقهای به کار سیاسی نداشت. اگر روزنامه میخواند و سخنرانی سیاسی میکرد، این کار را برای مذهب و شب اول قبر خود انجام میدادند؛ بنابراین ایشان اگر نفرین هم کرد به خاطر این بود که میگفت بچه مرا منحرف کردند، بچه من خوب بود. اهل جبهه بود.
اخوی شما مهدی خزعلی در حاشیه مراسم ختم آیتالله خزعلی گفتند که «پدرم الآن به صحت و درستی مسیر من پی برده است چون چشمشان بازشده است»، نظر شما درباره این نوع اظهارنظر چیست؟
محسن خزعلی: تا آخر مشخص بود موضع پدرم چیست. ایشان از اول انقلاب تا زمانی که نفسشان بهسختی میآمد، موضعشان یکی بود، هر طور که زندگی کردهام مهم است و نمیتوانم بگویم حاجآقا در برزخ خط خود را عوض کردهاند. چنین حقی ندارم و نمیتوانم به کسی نسبت چیزی بدهم که قابلاثبات نباشد. دوستان خیلی به من اعتقاد دارند و فالهای حافظ که میگیرم خیلی دقیق است، بعد از رحلتشان، ما حاجآقا را در حرم امام رضا (ع) در نزدیکترین جای ممکن به ضریح مطهر دفن کردیم که همینجا نیز از مقام معظم رهبری تشکر کنیم که بزرگی فرمودند.
ایشان از جوانی خادم امام رضا علیه السلام بودند و معمولاً خدام و بهویژه خادمی در مرتبه ایشان را در جوار حرم امام رضا علیه السلام دفن میکنند ولی ما برنامهای برای این کار نداشتیم. مقام معظم رهبری بزرگی کردند و تفقد کردند. بعد از تدفین، اقوام از بنده خواستند که تفألی به حافظ بزنم تا ببینند حاجآقا در چه مرحلهای است، اینکه شما گفتید در عالم برزخ چشمشان باز میشود...
*پدرم پیش از رحلت خواب حضرت امیر علیه السلام را دید که به ایشان تفقد کردند
چون قبل از آن بحث ما این بود که آیتالله سیستانی گفته بودند اگر پیکر حاجآقا را به نجف بیاورید از تشییع و تدفین تا مراسم ختم را انجام میدهیم چرا که ایشان دوست نزدیک پدر و در یک حجره بودند. وقتی به نجف رفته بودیم حاجآقا میخواستند دست آیتالله سیستانی را ببوسند و ایشان همینطور، خیلی به یکدیگر علاقه داشتند. بههرحال نهایت کار پدرم را در مشهد دفن کردیم ولی حاجآقا پیش ازاین خواب حضرت امیر علیه السلام را دیده بودند که خیلی ایشان را تفقد کردند و به غلامشان خیلی محبت کردند و گفتند من اینجا سه قبر دارم، قبری که نزدیک خودم است برای تو، دوتای دیگر نیز برای هر نفر از اقوامتان اما ما نهایتاً ایشان را در مشهد دفن کردیم.
چرا ایشان را در نجف دفن نکردید؟
محسن خزعلی: برای انتقال جسد به کشور دیگر، جسد را باز میکنند لذا ازنظر مسئله بهداشتی بنده بهعنوان فرزند ارشد ایشان، اجازه ندادم که پیکرشان به نجف منتقل شود چرا که معتقدم حاجآقا هر جا دفن شوند، بالاخره روحشان در نجف است. وقتی حضرت امیر علیه السلام به ایشان اینطور گفتند دیگر مشخص است. ما روایت زیاد داریم اگر کسی عاشق حضرت امیر علیه السلام باشد، آخرش کنار حضرت علی علیه السلام میرود. یک مطلب دیگر هم این بود که ایشان یک غسل جمعهشان ترک نشده بود و ما اعتقادداریم اگر کسی اینطور باشد بدنش سالم میماند. حالا ما گفتیم کالبدشکافی کنیم چه شود؟ کسی که تا قیامت انشاءالله بدنش سالم است چرا باید این کار را میکردیم؟ لذا انجام ندادیم.
بعد از دفن پدرم در مشهد تفألی که به حافظ زدیم این بیت آمد که من صید حضرت امیر هستم و دلم صید غضنفر است. این شعر آمد: «شبل الاسد به صید دلم حمله کرد و من/ گر لاغرم وگرنه شکار غضنفرم»
در بنیاد غدیر پنج بار به مناسبتهای مختلف که میخواستند تقدیر کنند هر بار هیئتمدیره به من میگفت حافظ را بازکن و هر بار به ما میگفت که ایشان حضرت امیر علیه السلام را دوست دارد. پسری را هم که پدرم شفا داده بودند گفت، حضرت آمدند و گفتند ما خزعلی را دوست داریم و خیلی نام ما را بین شیعیان محبوب میکند.
ایشان این اواخر بسیار لاغر شده بودند و مدام بیمارستان بودند، در همان ایام روزی برای رفتن به نجف در هواپیما نشسته بودیم که به ایشان گفتم میخواهم به حافظ تفأل بزنم تا ببینم چه میگوید. این شعر آمد که «درد عشقی کشیدهام که مپرس، زهر هجری چشیدهام که مپرس دلبری گزیدهام که مپرس در هوای کویش آنچنان میرود آبدیدهام که مپرس»
بارها من این را تجربه کردم که پیر مغان همواره میگوید که حضرت علی علیه السلام خیلی ایشان را دوست دارد. بدن ایشان تا چند وقت قبل فوتشان میلرزید اما نماز را ایستاده میخواند بعد مسح که میکشیدند خیلی درد میکشیدند. بعد فوتشان ایشان را زیر دروازه باب الساعه حرم حضرت امیر علیه السلام دیدم که روحشان ایستاده و حلقهای به گوششان دارند؛ من معتقدم اگر حضرت دستور بدهند کمک میکنند به امثال ما که چیزی نداریم.
بعد از رحلت آیتالله خزعلی یکی از طلبههای قم دیده بود که ایشان میگوید من اینجا موقت هستم و زیر سایه حضرت امیر علیه السلام جایی دارم که برای خود حکومت میکنم و گفتند خیلی زمان نزدیک است که در زمان قیام حضرت حجت سلام الله علیه رجعت میکنیم.
*پدرم گفت در اینجا به من ثواب میلیونها زائر پیاده کربلا را دادهاند
بنده چهار روز بعد فوت پدرم خواب ایشان را دیدم که حاجآقا شبیه امام و باابهت شده بودند، ایشان با رندی خاصی به من گفت «نگاه کن پسرم اینجا به من ثواب راهپیمایی اربعین دادهاند، چند میلیون»، گفتم جایگاه هر جوان عاشق امام حسین چقدر بالاست، همه آنها را به شما دادند؟ گفتند «از آنها که کم نمیشود».
به نظر من 70 سال یک عالم کار کند و به آنها حرارت و عشق میدهد و آنها را راه انداخته است، البته عالمی که عاشق باشد نه هر عالمی، گفتند همین بنیاد غدیر میدانید تا قیامت چه حسناتی دارد؟
یک خاطرهای هم از دولت قبل در قضیه ماشین ریاستجمهوری مطرح بود، اگر درباره آن اتفاق توضیح دهید ممنون میشوم.
محسن خزعلی: من نمیخواهم از کسی اسم ببرم ولی قضیه این است که میگفت اگر بخواهی حق بگوئی حتی اگر علی بن ابیطالب باشی تنها میشوی. کسی که بخواهد حق را بگوید همیشه بایکوت است. آقای ابوالقاسم خزعلی که به ما گفت روی قبرم القاب ننویسید، مادرم وقتی مرا زاد ابوالقاسم بودم و وقتی هم میروم همین است. ایشان آدمی بود که حق را میگفت به همانهایی که خودش تأییدشان کرده بود. ماشین حاجآقا دو محافظ مسلح داشت، روزی موتور ماشین ایشان سوخت، از بس ایشان اینطرف آنطرف برای ترویج انقلاب میرفت.
ما به تاکسیتلفنی بیسیم تهران گفتیم که ماشین آژانس در اختیار حاجآقا قرار دهد چون شورای نگهبان نبودند دیگر ماشین در اختیار ایشان قرار نمیگرفت؛ اما در ورودی ریاست جمهوری تاکسی راه نمیدادند، آنجا به آنها گفتیم از این پژوهای دسته دوم چند ماه به حاجآقا بدهید، مسئول گروه حفاظت گفته بود این کار شرعاً اشکال دارد چون ایشان در ریاست جمهوری نیست که به او ماشین بدهیم و ما فقط به کسانی که اینجا هستند میتوانیم ماشین بدهیم. این را که به حاجآقا گفتند. ایشان همیشه بین دونماز صحبت میکرد، یکدفعه تختهگاز شروع به حرف زدن کردند که من بحث اخلاقی برای شما میگویم؛ یعنی اگر کسی که با هزینه خود از این استان به آن استان میرود، از شما یک ریال نمیگیرد، دو سه ماه یک ماشین در اختیارش بگذارید این خلاف شرع است؟ اما آنجا و آنجا و آنجا حرف شرع نیست؟ شروع کردند به گفتن، برای من خیلی سنگین بود اما ایشان خیلی راحت حرف زدند، حتی اگر بایکوت هم میشد هیچ اشکالی برایشان نداشت. بارها وقتی از ایشان میپرسیدند چرا زبان شما تندوتیز است میگفت من خود میفهمم تند و صریح میگویم اما چه کنم که همه شما مثل ملانصرالدین حرف میزنید.
* حاجآقا میگفت اگر کسی بهتر از آیتالله خامنهای وجود داشت حتماً در خبرگان معرفی میکردیم
آیتالله خزعلی همیشه صریح موضع میگرفتند و یکی از این صراحتها در حمایت از رهبر معظم انقلاب بود و در خبرگان هم دغدغه اصلیشان روی کار نیامدن جریانی بود که آنها را برای انقلاب مضر میدانستند. بحث بصیرت و رویکرد حضرت آیتالله در مسائل سیاسی و در مواجهه با برخی انحرافات و فتنهها چگونه بود؟
محسن خزعلی: ما بهگونهای حرف میزنیم که به کسی برنمیخورد ولی واقعیت این است که همه میدانند نظر ایشان چه بود. نسبت به مقام معظم رهبری میگفتند من میبینم که ایشان موردنظر است و هیچکسی از مسئولان به 10 درصد موقعیت ایشان هم نمیرسد. پدرم تأکید داشتند ما هیچ تعارفی نداریم و اگر کسی بهتر ازایشان برای رهبری وجود داشت حتماً در خبرگان معرفی میکردیم اما در اعتمادمان شبهه و شوخی نداریم و اگر کسی بهتر از ایشان بود خودمان معرفی میکردیم.
*آیتالله خزعلی میگفت مخالفان رهبر انقلاب درد دین ندارند درد مقام دارند
پدرم میگفت افرادی که با ایشان مخالفت میکنند، اینها درد دین ندارند، یا درد مال دارند یا درد مقام. یا حب ریاست است یا حب دنیا. اعتقاد ایشان صریح این بود که ما باید با این هجمهای که میکنند، مقابله کنیم، میگفتند این پرچمی است که حضرت امیر (ع) موردعنایتشان است. اگر کسی بخواهد این پرچم را متزلزل کند، نسبت به حضرت امیر کملطفی کرده است.
ایشان این اواخر چشم و هوش برزخیشان خیلی چیزها را میدید، اعتقاد داشتند که اگر سیاستهای مبتنی بر ولایت، آنهم ولایت غدیری و امیرالمؤمنین آقای خامنهای نبود، الآن سوریه به دست داعش افتاده بود و ما مشکل اساسی در جهان اسلام داشتیم اما سیاست قوی و متبحرانه مقام معظم رهبری نجاتبخش بود. ایشان میگفت آقای خامنهای خیلی محتاط هستند، ایشان در فتنهای که داشتیم با اینکه آن فتنه میتوانست به خیلی جای خطرناک برسد مثل برخی کشورهای دیگر با حداقل تلفات و هزینه مدبرانه کار جمع شد اما وقتی ببینند کیان اسلام درخطر است با قدرت وارد میشوند و انجام وظیفه میکنند و سیاست امیرالمؤمنین اینگونه بود و ایشان خیلی خوب به امیرالمؤمنین اقتدا میکند.
اگر نکته و خاطره خاصی هم از آیتالله خزعلی دارید بفرمایید.
محسن خزعلی: اگر خصوصیات ایشان را بخواهم بگویم یک انسان جامعالاطراف بود. هر یک از علما در زمینهای موفق هستند، مثلاً یکی در سیر و سلوک یا یکی در سخنرانی و تدریس و یا برخی در مبارزه با رژیم ستمشاهی اما ایشان در همه این ابعاد موفق بودند. اهل سلوک و معرفت و اهل ولایت علی علیه السلام بودند و نسبت به خانواده و اطرافیان و بهویژه نیازمندان توجه داشتند و اشک میریخت و از جیبشان هزینه میکردند.
از طرف دیگر آدمی بود که اگر از خلق دور شده و به نفس خود میرسید دور از مردم نبود. اگر میگفتند کسی را دوست دارند واقعاً دوست داشت و بازی درنمیآورد تا همین اواخر امکان نداشت اگر از قم بازمیگردند به حرم امام (ره) نرود و آنجا نماز نخواند.
واقعاً قدردان بودند. اگر کسی خدمت میکرد بسیار تکریم میکرد در وصیتنامه ایشان دیدید که چگونه مادرمان را تکریم کردند که ثواب کار انقلابی و سختیهای خود را به مادر دادند.
ایشان مردمدار و خانوادهدوست بود و به همه احترام میگذاشت اما مردم در بیرون قاطعیت ایشان را میدیدند درحالیکه پدرم میگفتند باید قاطعیت داشته باشم اما کسانی که از نزدیک با پدر بودند و دیدند ایشان یک پیرمرد بهتماممعنا مهربان و رئوف بود و اصلاً طاقت نداشته کسی در سختی باشد. ایشان سیاستمدار بسیار بزرگی بود که از اول انقلاب هرچه موضع گرفت بعد از مدتها مشخص میشد موضعشان درست بوده است.
یک روز در اهواز بودیم، امام به کشور واردشده و بختیار هم گریخته بود اما هنوز مقاومتهایی بود. حضور آیتالله خزعلی در خوزستان خیلی مهم بود. ایشان همیشه آنجا منبر میرفت، حسینیه اهواز همه میدانند که منبرهای ایشان چگونه بود. آن اوایل شرایط بسیار بحرانی بود. روزهای اول فدائیان خلق و کمونیستها به پادگان رفته و آنجا را تصرف کرده بودند. ایشان بهعنوان نماینده تامالاختیار امام گفت من فردا میآیم آنجا سخنرانی میکنم و یک نفر از شما نباید باشد؛ هر حرکتی شود و هر خونی ریخته شود شما مسئول آن هستید. مسئول آنها این حرف را شوخی گرفته بود و گفته بود انقلاب برای ماست!
پدر به مردم گفت فردا ساعت 10 همه اینجا حاضر شوید تا بهطرف اینها برویم و هر کس باید یک مو از سر اینها بکند. وقتی حرکت کردند همه اهواز آمده بودند. آنها هم وقتی دیدند بیش از 10 هزار نفر آمده است مگر چقدر میتوانستند بکشند؟ بنابراین فرار کردند. با این اوصاف حاجآقا اطلاع داده بودند اما آن زمان دست منافقین رو نشده بود.
*آیتالله خزعلی زمانی که کسی به مجاهدین کاری نداشت میگفت اینها منافقاند
اطلاع داده بودند پدر یکی از مجاهدان خلق میخواهد صحبت کند. حاجآقا تماس گرفته و گفتند اگر پدر این سه مجاهد خلق صحبت کند. من به حوزه میروم و دیگر کاری به انقلاب ندارم و آن را میبوسم و کنار میگذارم. گفتند من میدانم اینها چگونه هستند آن زمان هیچکس درباره مجاهدین خلق اینگونه صحبت نمیکرد. ایشان آن زمان گفت این مجاهدین، منافق و التقاطی هستند و در مسجد اعظم سخنرانی کرد و درباره آنها اینگونه صحبت کردند. در هر مرحلهای ایشان بصیرت خوبی داشت و بسیار سیاستمدار بود.
بیش از 20 مورد وجود داشت که ایشان خطر را گوشزد کرد و مسئولان توجه نکردند اما وقتی ضربه خوردیم و مطهریها و مفتحها شهید شدند، ماهیت گروه فرقان رو شد.
یکی از آقایان -دریکی از ادوار انتخابات ریاستجمهوری- روی کار آمده بود، پدرم تا یک هفته وقتی مینشستند صبحانه بخورند گریه میکردند که چرا این کار را کردیم با اینکه خودشان در شورای نگهبان رأی نداده بودند و واقعاً مثل اینکه بچهشان مرده است گریه میکردند که چرا ما این کار را کردیم.
* هیچ دولتی غیر از دولت آقای خامنهای با آیتالله خزعلی خوب نبود
ایشان اگر محبوبیت دارد، محبوبیتشان در زمان حیاتشان بایکوت بود. هیچ جا راهشان نمیدادند چون حق را میگفتند. هیچ دولتی با آیتالله خزعلی خوب نبود غیر از دولت آقای خامنهای. اگر همسال اول دوم خوب بودند اما دیگر نمیتوانستند تحمل کنند.
ممنون بابت وقتیکه در اختیار فارس قراردادید.
محسن خزعلی: خواهش میکنم، من هم از شما ممنونم.