چین و آمریکا در حال رسیدن به نقطه بیبازگشتی از تقابل هستند
همزمان با تشدید رقابتهای پکن و واشنگتن بر سر دریای چین جنوبی، این منطقه نهایتا تعیین کننده تکلیف نزاع قدرت ژئوپولیتیکی چین و آمریکا خواهد بود.
کد خبر :
458707
تسنیم: اکثر دانشمندان رئالیست بر این باورند که نزاع بین قدرتهای در حال خیزش و قدرتهای مستقر امری اجتنابناپذیر نیست. با این حال، در هر رابطهای نقاط عطف و یا نقاط غیر قابل بازگشتی وجود دارند، و چین و ایالات متحده نیز به سرعت در حال حرکت به سوی چنین نقطهای هستند. شیوههای دیپلماتیک سنتی نمیتوانند کار چندانی برای حل موضوعات چالش برانگیزی انجام دهند که در حال حاضر روابط چین و آمریکا را تحت تأثیر قرار دادهاند. این دو قدرت بزرگ به شکلی فزاینده بر قابلیتهای نظامی و تاکتیکهای سخت خود متکی شدهاند. این امر خاصه درباره «دریای چین جنوبی» مصداق دارد، جایی که یکی از بزرگترین و خاصترین نقاط درگیری بین چین و ایالات متحده است. در شرایطی که هر دو طرف اقیانوس آرام به این تشخیص رسیدهاند که یک نوع ثبات راهبردی برای جلوگیری از نزاع قدرتهای بزرگ ضروری است، اما هم چین و هم ایالات متحده علاقهای به مصالحه و اعطای امتیازات قابل توجهای ندارند که لازمه انتقال روابط از مرحله نزاع و مقابله به مرحله همکاری و تعامل هستند. در عوض، این دو کشور در حال تهدید یکدیگر برای بدترین شرایط هستند.
ناکامی در دستیابی به ثبات راهبردی
راهحل پیشنهادی چین برای موضوع ثبات راهبردی چین و آمریکا یک «مدل نوین روابط با کشورهای بزرگ» است که ایالات متحده و چین را به اجتناب از تقابل و نزاع، احترام به نظامهای سیاسی و منافع سیاسی یکدیگر - خاصه منافع اصلی چین - و پیگیری همکاری برد-برد تشویق میکند. چین به طور استثنایی علاقهمند به این پیشنهاد است و آن را در نشستها و ملاقاتهای سطح بالای مقامات چینی و آمریکایی مطرح کرده است. علاقه چین به «مدل نوین روابط با کشورهای بزرگ» را میتوان به طرق مختلفی تبیین کرد. پذیرش پیشنهاد چین از سوی آمریکاییها میتواند خیزش چین را تسهیل کرده، و به حزب کمونیست چین به عنوان یک رهبر و پیشقراول در زمینه استحکام و احیای ملی مشروعیت بخشد. پذیرش «مدل نوین روابط با کشورهای بزرگ» میتواند یک محیط بینالمللی مناسب را برای رشد چین فراهم کند، و به طور اساسی به چین مجال میدهد تا بدون رقابت و نزاع از سوی یک قدرتِ بزرگِ دیگر، به قدرت سرآمد آسیا تبدیل شود.
این پیشنهاد همچنین این قابلیت بالقوه را دارد که چین را همتراز ایالات متحده آمریکا کند، و آن را به جایگاهی برابر برساند، وضعیتی که ایالات متحده به آن اذعان کند. به رسمیت شناختن استحکام و قدرت چین از سوی آمریکا نه تنها میتواند تأثیراتی خارجی داشته باشد، بلکه ملیگرایی و قدرت رهبری حزب کمونیست چین را نیز در داخل کشور منعکس کند. علاوه بر آن، این مدلِ نوین، ابزاری برای ایجاد یک رویه تعامل در روابط چین و آمریکا باشد که بیشتر در راستای منافع چینیها است، و مسیر ایجاد عرصه نفوذ چین در آسیا - احتمالا یک نظم منطقهای با مرکزیت چین - را فراهم کند.
پیش از نشست اخیر «شی جینپینگ» و باراک اوباما، شی اعلام کرد که طرح پیشنهادی «مدل نوین روابط با کشورهای بزرگ» از سوی چین میتواند یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث باشد، اما زمانی که این پیشنهاد در این نشست مطرح شد، مشخص نیست که چه میزان پیشرفتی بر سر آن حاصل شد. از آنجا که رهبران ایالات متحده بر این باورند که این پیشنهاد به بهترین وجه تأمین کننده منافع آمریکا نیست، ایالات متحده به صورت مکرر پیشنهاد چین را نادیده گرفتهاند. ایالات متحده به عنوان یک قدرت هژمون، همچنان توان سیطره بر سیاست جهانی را دارد، در این وضعیت پذیرش یک چارچوب ژئوپولیتیک جایگزین از سوی یک رقیبِ راهبردی، نیازمند هزینه کردن میزان مشخصی از قدرت و نفوذ است. در همین راستا، پذیرش پیشنهاد چین میتواند به دیگر دولتهای حاضر در نظام جهانی این نکته را القا کند که ایالات متحده در سراشیبی افول است.