از خميني جوان چه ميخواهند؟
طي چند ماه گذشته و خصوصاً روزهاي اخير آمدن يا نيامدن حجتالاسلام سيد حسن خميني به صحنه انتخابات خبرگان در رسانههاي تجديدنظرطلب فضايي فراتر از برجام و پسابرجام و مسائل منطقهاي و خصوصاً دغدغه اصلي مردم، يعني معيشت، پيدا كرده است...
کد خبر :
458532
جوان: طي چند ماه گذشته و خصوصاً روزهاي اخير آمدن يا نيامدن حجتالاسلام سيد حسن خميني به صحنه انتخابات خبرگان در رسانههاي تجديدنظرطلب فضايي فراتر از برجام و پسابرجام و مسائل منطقهاي و خصوصاً دغدغه اصلي مردم، يعني معيشت، پيدا كرده است، به صورتي كه نفس كشيدن، صاف نشستن، لبخند زدن، سر تكان دادن، انشاءالله گفتن و ... وي به تيتر يك برخي رسانهها تبديل ميشود. «ميآيد»، «تشخيص دهد ميآيد»، «فعلاً بررسي ميكند»، «در حال تصميم است»، « به زودي اعلام ميكند»، «آيا ميآيد؟» و ... دهها جملهاي است كه هيچ ارتباط مستقيمي هم با اراده سيد حسن خميني ندارد. علاوه بر آن تلاش مينمايند هر جملهاي با هر هدفي از سيد حسن صادر ميشود را به مسائل كشور تأويل نمايند و به نوعي وي را مقابل نظام و نيروهاي انقلاب اسلامي قرار دهند. اين رسانهها دو دستهاند؛ دستهاي كه اقليت هستند صرفاً از منظر مجيزگويي قابل درك هستند و به دنبال «پيشكش خوشايند» هستند. انديشهاي بر آنان حاكم نيست. عرض ارادتي ميكنند و بعضاً ابايي ندارند كه 70درصد عكس يك خود را در سال به يك شخص اختصاص دهند تا به اسم خدمت خرابش كنند. اما دستهديگري كه در اين نوشتار
مدنظرند، آناني هستند كه مبتني بر انديشهاي راهبردي و با اهداف مشخص و اتاقهاي فكر، خميني جوان را به مثابه «طعمهاي چرب» دنبال مينمايند.
قطعاً و حقاً سيدحسن خميني نيز ميتواند مانند هر شهروندي از مسير قانون به گردونه انتخابات وارد شود اما ديگراني نيز هستند كه در انتخابات خبرگان وارد ميشوند اما مانند وي مورد توجه قرار نميگيرند. چرا؟ براي درك و فهم درست مسئله بايد ماهيت فكري اين دسته مورد بازبيني قرار گيرد. آيا آنان با به رسانه كشاندن سيدحسن نگران راه انقلاب و امام هستند؟ آيا ميخواهند با وي مسير انقلاب را از انحرافات مصون سازند؟ و نيت آنان خير است؟ براي پاسخ به اين سؤالات بايد دو مسئله را با هم ديد؛ اول بايد اهداف انقلاب امام را شناخت. دوم، اسناد، كتابها، مقالات و خروارها مطلب به جاي مانده از اين جماعت را در دوران پساامام مطالعه نمود. آنگاه با تطبيق اهداف امام با انديشه و نگرش اين جماعت ميتوان راز دميدن در خميني جوان را شكافت. در يك جمعبندي از عصاره 21 جلد صحيفه آشكار امام ميتوان انديشه و راه و رسم امام را كه بر معرفت ذاتي استوار است در محورهاي زير خلاصه نمود: 1 ـ عدم جدايي دين از سياست كه محصول همه عمر و قله و شاهبيت قيام و نظام امام است. او به دنبال اثبات همسويي دين و سياست نبود، بلكه دين را زايشگاه سياست ميدانست و همه خون دلها،
آوارگيها و مبارزات خود را در اين مسئله متمركز كرد. 2ـ نظريه ولايت فقيه كه حوزه اختيارات آن را همان ولايت رسول الله ميدانست. 3ـ حكومت جهاني اسلام را با دو نگاه طرح نمود؛ اول نگاه آرماني و دوم حاكميت دولت ـ ملتهاي فعلي بر سرنوشت خويش با تمسك به اسلام؛ 4ـ حمايت از محرومين و مستضعفين جهان و نهضتهاي آزاديبخش؛ 5ـ وحدت امت اسلامي؛ 6ـ نفي سبيل و اصل نه شرقي و نه غربي؛ 7ـ سادهزيستي حاكمان جامعه اسلامي؛ 8ـ مسئوليت حكومت بر هر دو بعد مادي و معنوي يا دنيوي و اخروي انسان؛ 9ـ مردم سالاري ديني يا جمهوري اسلامي؛ 10ـ استكبارستيزي و تلاش براي حذف سرمايهداري صهيونيسم و كمونيسم از جهان؛ 11 ـ نگاه درونديني در اداره كشور در ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي؛ 12ـ جامعيت فقه اسلامي در پاسخگويي به همه نيازهاي بشر امروزي و .... امام فراتر از عرف بينالملل تنفس مينمود و ابايي از پرداخت هزينه براي اهداف بينالمللي اسلامي نداشت و با صراحت ميفرمود: «من بار ديگر از مسئولين بالاي نظام جمهوري اسلامي ميخواهم كه از هيچ كس و از هيچ چيز جز خداي بزرگ نترسند و كمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد عليه فساد و فحشاي سرمايهدار
غرب و پوچي و تجاوز كمونيسم نكشند كه ما هنوز در قدمهاي اول مبارزه جهاني عليه غرب و شرقيم» و يا ميفرمود: «ما بايد خود را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب جبهه قدرتمند اسلامي ـ انساني يا همان نام و نشان انقلاب تشكيل شود و آقايي و سروري محرومين و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود» و يا ميفرمود: «ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بينالملل اسلاميمان بارها اعلام نمودهايم كه در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعهطلبي و تفكر تشكيل امپراتوري بزرگ ميگذارند از آن باكي نداريم و استقبال ميكنيم.
ما در صدد خشكانيدن ريشههاي فاسد صهيونيزم، سرمايهداري و كمونيسم در جهان هستيم و به لطف و عنايت خداوند بزرگ نظامهايي را كه بر اين سه پايه استوار گرديدهاند نابود كنيم و نظام اسلام رسولالله (ص) را در جهان استكبار ترويج نماييم.» اين قطرهاي از انديشه امام است كه بايد پرسيد هدف از دنبال كنندگان سيد حسن خميني دنبال كردن اين مسائل است؟ و آيا سيدحسن را پيماينده اين مسير ميدانند؟
ماهيت فكري كساني كه امروز براي سيدحسن سينه ميزنند چگونه است؟ اجازه دهيد قطرهاي نيز از درياي تفكر مكتوب و مضبوط آنان را ذكر نماييم تا در ادامه نتيجه بهتري بگيريم. عرض شد كه عدم جدايي دين از سياست و ولايت فقيه قله آورده امام است. آيا صاحبان جملات ذيل با سيدحسن خميني دنبال تقويت اين نگاهند؟ گيریم نظام جمهوري اسلامي در حوزه رفتاري واجد نقد است آيا مطالب ذيل در نقد رفتار نظام است يا اصول امام؟
حميدرضا جلاييپور كه پاتوق رسانهاياش بعضاً سايت جماران است، معتقد است: «حكومت بايد از حيث ايدئولوژي خنثي باشد. انقلاب ما دنبال تحقق جمهوريت بود نه اجراي شريعت.» (روزنامه صبح امروز فروردين 1378) عمادالدين باقي معتقد است «مشروعيت رهبري فقط به رأي مردم است و ارتباط با عالم بالا ندارد، ولايت نوعي قرارداد بين مردم و رهبري است نه يك هديه از سوي امامان معصوم.» (هفتهنامه آبان مرداد 1377) سعيد حجاريان از عدم جدايي دين و سياست امام اين تلقي را دارد كه «امام موكداً در مصاحبهها فرمودند: منظور ما از جمهوري به همان معناست كه در همه جاي دنياست. ايشان قالب جمهوريت را مناسبترين قالب براي اهداف و آرمانهاي انقلاب، به خصوص آزادي تلقي كردند.» حال آنكه امام دهها بار به تفاوت انقلاب اسلامي با ديگر انقلابها تأكيد كردند و در انقلابهاي ديگر تغيير را به جابهجايي دوطاغوت تعبير كردند. عمادالدين باقي باز معتقد است «انتخابات دوم خرداد، خبرگان رهبري و شوراها، مشروعيت سياسي ولي فقيه را زير سؤال برده است» (نشاط ارديبهشت 1378) و برهمين اساس بود كه در مقابل مدل حكومتي امام ـ يعني جمهوري اسلامي ـ مدلهاي حكومتي طرح كردند. براي
«جمهوريخواهي»، «مشروطهخواهي»، «دمكراسيخواهي» و «حاكميت دوگانه» كتاب نوشتند و براي اجرايي كردن آن به دو روش پارلمانتاريستي و جنبشهاي اجتماعي دست به كار شدند. حال اين جماعت از جان سيد حسن چه ميخواهند؟ براي پاسخ به اين سؤال ابعاد مختلفي وجود دارد كه اگر سيدحسن خميني ميخواهد در تراز انقلاب اسلامي گرامي داشته شود نميتواند بدان توجه نكند. بدون ترديد پاك كردن يا پنهان كردن گذشته آلوده، از عوامل انگيزهساز براي اين جماعت است. ارائه تفسيري متفاوت از نظام به اسم يك «خميني» مد نظر است. آنان حجتالاسلام خميني را به عنوان نماد ميخواهند. در صددند سخن خويش را كه دچار «بحران معنا» شده است از زبان يك «خميني» بيان و هرگونه مخالفت با او را انحراف از خط انقلاب معرفي نمايند. آنان به دنبال تأويل امام به دست يك خميني هستند تا زايمان اين تأویل به فرياد منجر نشود و آرمانهاي امام را در بهترين حالت در حد «توسعه»، «رفاه»، «تعامل» و «جمهوريت غربي» تقليل دهند و به پسوند اسلامي اكتفا شود.
اكنون كه پس از 18 سال تلاش نتوانستند با معجزه هرمنوتيك ـ به قول اكبر گنجي ـ امام را يك جمهوريخواه صرف معرفي نمايند در صدد هستند خميني جوان را سپر كينههاي خود عليه نظام و امام كنند و وي را تله فريبي براي ايجاد فتنه و انحراف جديد قرار دهند و با توليد امام جديدي كه از آرايشگاه غرب بيرون ميآيد نظام جمهوري اسلامي را عرفي و آن را با استانداردهاي حيات غربي همساز نمايند.
عباس عبدي به عنوان يك رئاليست اصلاحطلب در مصاحبه با روزنامه ايران (4/8/1394) معتقد است اولويت اصلي اصلاحطلبان اعتمادسازي در نظام است و شكاف بين آنان و نظام را دليل تولد اعتدال ميداند، لذا ميتوان نتيجه گرفت كه جماعت مدنظر عباس عبدي بدون اعتمادسازي به دنبال حركت در سايه يك خميني هستند، اما از اين غافلند كه پيشنيازهاي آن را فراهم نكردهاند.
گيريم كه سيدحسن خميني وارد عرصه انتخابات بشود و به مجلس خبرگان هم راه يابد، آنجا چه بايد بكند؟ برجستهسازان ايشان از وي چه ميخواهند؟ آيا ميخواهند به اين سخن امام كه ولايت فقيه همان ولايت رسولالله است جامه عمل بپوشانند؟ بدون ترديد آنان به دنبال ساختن «ميزاني» هستند كه ليبرال دمكراسي را با آن وزن كنند.اما سيدحسن خميني با همه تسامح باهوشتر از آن است كه جامعيت امام را تقليل دهد. احتمالاً اين جماعت چند عكس منتشر شده يادگاري وي با اصحاب فتنه بعد از انتخابات را حجت خود ميدانند كه اميد است سيد حسن با قرار گرفتن در تراز امام اين ذهنيت را اصلاح و سكولارها را نااميد نمايد. كاري كه مرحوم ابوترابي با كارگزاران در آستانه انتخابات مجلس كرد ميتواند الگوي همه ما باشد.