افخمی به دنبال سوژه‎ای جدید برای جنجال!

قسمت سوم «هفت بازمی‌گردد» با جذابیت‌های ژورنالیستی معمول افخمی شروع شد. دوباه کنایه‌ای به «پاپاراتزی» انداخته شد. اما افخمی او را بی‌مزه دانست و دنبال سوژه‌ای جدید برای جنجال گشت و سرانجام افخمی و فراستی روبروی یکدیگر نشستند.

کد خبر : 455659
تسنیم: این هفته افخمی رو به فراستی کرد و گفت: موضوع این هفته برنامه در مورد فیلمسازهای جوانی است که فیلمهای خوب و موفق ساختند که جشنواره‌ها و مردم هم دوست‌شان داشتند. سه تا فیلم است: «شیار 143» ،«چند متر مکعب عشق»، «ماهی و گربه». در بازی بگو مگوی افخمی و فراستی! اینبار افخمی از فراستی می‌خواهد که راجع به این سه فیلم «حرف زیادی نزند» و در عوض همه‌ی کلاس آموزش نقدفراستی در مورد فیلمهای وایلدر، را پخش کند. حال آنچه می‌خوانید تنها بخشی از گفت‌وگوهای افخمی با نرگس آبیار کارگردان «شیار 143»، برادران محمودی سازندگان «چند متر مکعب عشق» و شهرام مکری کارگردان «ماهی و گربه». گفتگوی بخش اول فراستی با افخمی با این جمله فراستی درباره «چند متر مکعب عشق» به پایان رسید: «چتر مکعب عشق» قطعا از «باران» بالاتر است، اداهای فیلم مجیدی را ندارد، اما برخی از اغراق‌ها و همین‌طور سکانس آخر فیلم را از پا انداخته است. نورپردازی سکانس آخر و این فیلمبرداری معقول که فقر را دائم در چشم نمی‌آورد و فاصله من را هم حفظ می کند شایسته ستایش است و نشان می‌دهد که با کارگردان بااستعدادی طرف هستیم. گفتگوی افخمی با برادران محمودی با این نریشن او آغاز شد: برادران محمودی یک سرمشق بی‌نظیر هستند برای جوانان ایرانی که می‌خواهند فیلم بسازند.دو جوان افغان که از فقر و تبعید و جنگ به اینجا رسیده‌اند. نگاه کنید و یاد بگیرید که فیلمسازی به پول پدر و کمک دولت و اسپانسر و پولدارهایی که خودشان می‌خواهند در فیلم باشند نیست، به یک برادر و یک رفیق است که بهش تکیه کنی و همیشه هم حاضر باشد خطر کند و دارو ندراش را بیاورد وسط. نوید محمودی خانه اش را که در 4 سال خرد خرد ساخته بود و همه داروندارش بود فروخت و با پولش «چند متر مکع عشق» را ساخت. نوید محمودی اعتقاد داشت که این دوره یک تفاوتی با دوره آنها داشته است و آن هم این است که ورود به سینما کمی شیک شده است. تعبیری که افخمی آن را به «لوس شدن» برگرداند. نوید ورود خود به سینما را با دیدن شخصیت «امیرو»ی دونده ساخته امیر نادری دانست و جدی شدن فعالیتش را از دوره دبیرستان دانست و نکته جالب را هم این دانست که برای نمایش فیلم «چند متر مکعب عشق» به ژاپن رفته است و آنجا یک هفته با امیرنادری بوده است. افخمی نحوه اجرای فیلم را در مواقعی به سینمای هند و پاکستان نزدیک دانست و این‌جور استناد کرد که پرداخت و اجرای با حس و حال و شور در برخی از صحنه‌ها و حتی استفاده غلیط از اسلومیشن، تناسبی با فیلمسازی جشنواره‌‌زده ایرانی ندارد و گفت:‌یک جور نترسی در پرداخت وجود دارد که قابل ستایش است. محمودی معتقد بود که ما باید به سینمایی برسیم که مربوط به خودمان باشد. ما نباید بخشی از خودمان را برای خوشامد جشنواره‌ها حذف کنیم. این پرشور و حال بودن و احساساتی بودن هم بخشی از ماست. نوید محمودی هم اضافه کرد: ما عادت داریم که فیلم‌ها را زندگی کنیم. ما از آن چیزی که به صورت حسی برای ما رخ می‌دهد نمی‌ترسیم و من همیشه اصرار داریم که جمشید از فضای اداری پرهیز داشته باشد و وارد آن نشود تا این ترس برای او غلبه نکند. نوید محمودی سپس، شرحی از روند ورود خودشان به تلویزیون و ساخت چند تله‌فیلم داد تا به ماجرای ساخت «چند متر مکعب عشق» رسید: سال 82 من برای یک کار اداری باید به افغانستان می‌رفتم. آنجا با جایی مواجه شدم پر از کانتینر و متوجه شدم که چنین اتفاقی برای یک دختر و پسر اتفاق افتاده است. من این قصه را به جمشید گفتم جمشید محمودی ادامه داد: این فیلم از ابتدا همین نام را داشت. هر چند در میانه کار تصمیم به تغییر نام به «عطر آهن» گرفتم. در آن دوران قرار به ساخت فیلم هم گرفتیم اما نشد. حتی در سال 85 ما پیش‌تولید فیلم را هم شروع کردیم اما باز هم صورت نگرفت و خیلی خوشحالم که این اتفاق نیفتاد تا سر وقتش ساخته شود. خیلی با حوصله و با دانش به کاری که می‌خواستیم بسازیم وارد کار شدیم و نتیجه چیزی شد که دیدیم.یکی از شانس‌های بزرگ مناین بود که نویدتهیه‌:ننده کار بود و همه دغدغعه‌های غیرمربوط به کار را از من دور می ‌کرد افخمی برادران محمودی را نمونه خوبی برای جوانانی دانست که فکر می‌کنند به فیلمسازی: خوب است که جوانان عشق فیلمسازی بدانند که قضایا آن جوری که می‌گوید و از این حرف‌ها می‌زنند که آینده از آن شماست و چیزی ترسناک‌تر از شما وجود ندارد، برادران محمودی یک نمونه مثال زدنی از کسانی که جوان بودند و فقط با اتکا به جوانی‌شان از صفر شروع کردند و بالا آمدند و یکی از شانشسهای بزرگشان این بود که دو نفرند که می‌توانند به هم اعتماد کنند. از جایی که حتی نمی‌توانستید آروزی فیلمساز بودن را داشته باشید شروع کردید و امروز به اینجا رسیدید. نوید محمودی گفت: ما آدم‌های قشر متوسط رو به پایین، چاره‌ای جز موفق بودن نداریم. من از همان دوران نوجوانی هیچ وقت به این نرسیدم که ما کاری را نمی‌توانیم انجام دهیم. ما همیشه این سخت بودن را اول کارها می‌گذاریم و بعد می‌رویم جلو. افخمی معتقد است که فرآیند پیچیده فیلمسازی، بیشتر از هر چیز نیاز به یک پشتوانه تجربی سخت و زحمت‌کشیده از زندگی دارد و در این بخش از گفتگو به زندگی برادران محمودی پرداخت که چگونه این مسیر را طی کرده‌اند. در بخش دیگری از گفتگو فرآیند ساخت «چند متر مکعب عشق» تشریح شد. نوید محمودی گفت: برای پیدا کردن لوکشینی که تعداد زیادی کانتینر داشته باشد زیاد تلاش کردیم، بعد از پیدا کردن لوکشین ما یک بار فیلم را شروع کردیم و سه جلسه هم فیلمرداری کردیم و بعد فیلم را متوقف کردیم. حمشید محمودی گفت: ما از وسط‌های روز اول فهمیدم که فیلم دارد به سمت دیگری می‌رود. دلایلی مختلفی داشت. مثلا بازیگر نقش اول مردم، یک نابازیگر افغانستانی بود که توانایی بازی نداشت و من هم توانایی بازی گرفتن از او را نداشتم.علاوه بر آن ما سعی کرده بودیم فیلم را ارزانتر و با افراد کم‌تجربه‌تر بسازیم. این مساله به علاوه دلایل دیگر باعث شد که من حال بدی پیدا کنم. به نوید زنگ زدم و این از آن جاهایی بود که نوید کاملا من را درک کرد و حتی به خاطرم هست که گفت حتی به لحاظ صرفه اقتصادی هم اینکه بعد از سه جلسه کار را نیمه تمام بگذاریم بهتر است از اینکه فیلمی بسازیم که به درد نخورد.خلاصه 10 روز وقفه انداختیم تیم را تغییر دادیم و نادر فلاح را هم به کار اضافه کردیم. نادر فلاح هم ابتدا قرار نبود که این نقش را بازی کند. اما خودش خواست عبدالسلام را بازی کند. من به دلیل درست بودن لهجه دوست داشتم که یک بازیگر افغانستانی، این نقش را بازی کند و قبول نکردم، اما بعد از خوابیدن فیلمبرداری، متوجه شدم که این نقش برای نادر فلاح است. افخمی توضیح داد: دقیقا کاری را کردید که باید انجام می‌دادید.الزامی وجود ندارد که فیلمبرداری در مدت زمان محدودی انجام شود. این گروه‌های کوچک و محدود، به شرطی که رعایت صرفه‌جویی انجام شود می‌توانند در مدت زمان‌های طولانی فیلمبرداری را انجام دهند و این اتفاقا برگ برنده گروه‌های کوچک و جوان است. جمشید محمودی اضافه کرد: آن چیزی که همه بچه‌ها را با فیلم همراه کرد، فیلمنامه بود. بچه‌ها همه فیلمنامه را خیلی دوست داشتند و وقتی می‌آمدند و می‌دیدند که فضای خروجی کار هم خیلی شبیه به فیلمنامه است خیلی انرژی می‌گرفتند و همراه می‌شدند. افخمی معتقد بود که فیلمبرداری و طراحی صحنه فیلم هم مثل بقیه اجزای آن از قبلی تدوین و ... غیرمنتظره و جالب توجه بوده است. محمودی توضیح داد: من یکسری اصول اولیه برای قاب‌ها و حرکتی‌ها در نظر گرفته بودم و با مرتضی غفوری، مدیر فیلمرداری کار به یکسری کلیات رسیده بودم که نتیجه کار غفوری هم به نظرم درخشان بود.در مورد طراحی صحنه‌، هم ما این راهروهای بین کانتیرها را چیده بودیم، خیلی‌ها خیال می‌کنند که این ‌ها وجود داشت. طراحی صحنه در این جور جاها زحمت خیلی زیادی کشیدند. در خورد کانتینر هم ما خیلی سختی داشتیم. بقیه لوکشین‌های فیلم قابلیت گرفتن قاب‌های زیبا داشت. جمشید محمودی در پایان گفت: خیال می‌کنم زحمات بچه‌ها در جشن‌ها و جشنواره‌های سینمایی دیده شد. پیش از گفت‌وگوی بهروز افخمی با نرگس آبیار، واکنشها و حال و هوایی که فیلم «شیار 143» در جشنواره سی و دوم فیلم فجر ایجاد کرده بود باز خوانی شد. افخمی در سوال اولش به یادداشتی که در مورد این فیلم نوشته بود اشاره کرد و گفت: «شیار 143» مولفه‌هایی را دارد که در یک فیلم ترسناک می‌شود دید. شکل مستند دارد و موضوع انتظار برای یک حادثه وحشتناک دارد و ترسی دارد که بیشتر برای زن‌ها قابل حس است. برای همین است که با یک نوع حس آزار نسبت به تماشاچی، جذابیت‌هایش را پیدا می‌کند. نظرتان در مورد این برداشت چیست؟ آبیار که به قول افخمی کمی از این تعریف جا خورده است گفت: زیاد به ترسناک بودن فیلم فکر نکردم ولی سعی کردم رنجی که وجود دارد را تصویر کنم. افخمی سوالش را جور دیگری می‌پرسد: آلفرد هیچکاک می‌گوید به فیلمسازان جوان توصیه‌ می‌کنم که از شکنجه دادن‌ زن‌ها در فیلم غافل نشوند. واقعا هر فیلمی که زن عذاب می‌کشد در ایجاد سمپاتی بین تماشاچی‌ها موفق‌تر است. اما فکر می‌کنم که در فیلم جدیدتان قهرمان یک مرد است؟ آبیار جواب داد: نه اتفاقا بچه است. افخمی هم سریع می‌گوید: خوب آن هم فرمول موفقیت را دارد. آبیار ادامه داد: ولی فکر می‌کنم «شب یلدا» اقای پوراحمد هم مردی را نشان می‌دهد که عذاب می‌کشد. افخمی می‌پرسد: مگر «شب یلدا» فیلم موفقی بین تماشاچی است؟ آبیار هم گفت: حداقل مخاطبان نخبه و روشنفکران از این فیلم خوششان آمد. افخمی هم که دو هفته ای است موضوع مخاطب روشنفکر را از تماشاچی‌اصلی سینما جدا کرده است گفت: نه! مخاطب عام! منظورم تماشاچی معمولی است. اینجا بود که آبیار حرفش را پس گرفت و گفت: این درست است که رنج برای زن یا بچه، احساس تراژیک‌تری در بین مخاطب ایجاد می‌کند. آبیار در بخش دیگری از این گفت‌وگویش در مورد کمبود ژانر ترسناک در سینمای ایران گفت: این‌که فیلمسازان ما سراغ ساخت فیلمهای ترسناک نمی‌روند برای این نیست که توانمندی اش را ندارند چون فیلمهای خوبی در گونه های دیگر هم ساختند. ولی در سینمای ایران یک هدف و رسالتی تعریف شده است که باید محتوا داشته باشد و این سوال است که حالا مخاطب بیاید سینما و بترسد که چی‌ بشود؟ کارگردان «شیار143» با نگاهی آسیب شناسانه به سینما گفت: اگر یک بستر فرهنگی فراهم شود تا بچه‌های دبستانی ساعتی را برای دیدن فیلم یا کتابخوانی خارج از موضوعات درسی داشته باشند. این باعث فراگیری می‌شود و خیلی بهتر از این است که دایره محدودی داستان بنویسند و خودشان داستان بخوانند. در ادامه تصاویری از پشت صحنه فیلم «نفس» تازه ترین اثر نرگس آبیار پخش شد. تصاویری که فیلمبردار از تصویر برداری مستندگونه فیلم صحبت کرد و اینکه قرار است «نفس» از زوایه دید کودک فیلم روایت شود. گویا ایوبی رئیس سازمان سینمایی به پشت صحنه فیلم «نفس» رفته بوده است. او در مورد پروژه جدید نرگس آبیار گفت: برگشت گذشته و ان هم در مقطع حساس سالهای 55 تا 62 نیاز به جرات و شهامت دارد. نمایش مراسم‌های چون عزاداری عاشورا در یزد آن سالها، فیلم را جذاب و باور پذیر کرده است. افخمی در گفت‌وگویش با شهرام مکری کارگردان «ماهی وگربه» به نقاشی‌های کرنلس اشر اشاره کرد و گفت: «ماهی و گربه» می‌توان جزو فیلمهای ترسناک دانست. اگر چه ترسی هست مربوط به وهم عمیق از بودن است یا آدمهایی که در یک دور زمانی افتادند. به نظم کوششی است برای معادل یابی کردن از کارهای گرافیکی که کرنلس اشر که محدوده دایره از جنس همین کوشش است. مکری گفت: «ماهی و گربه» قرار است یک فیلم شبیه فیلمهای ترسناک باشد. این هم شاید به خاطر شباهت به تابلوهای اشر است. حس ترسی که زمان کارکردی پیدا کند که هر چقدر جلو می‌رویم هنوز در جای خودت باشی. کارگردان «ماهی و گربه» با اشاره به اینکه فیلمش در مولفه‌های ژانر ترسناک قرار دارد گفت: بعد از یک ساعت اول فیلم «ماهی و گربه» هرچه جلوتر می‌رود باید این حس را به مخاطب منتقل کند که این «حس ترس»، ترس از آدم بدها نیست بلکه ترس از موقعیت و شرایطی است که فیلم به تصویرش می‌کشد. افخمی گفت: یعنی ترس از موقعیت پارادوکسال زنده بودن. اینجا بودن و آنجا نبودن و در این لحظه بودن و در لحظه دیگر نبودن. مکری هم گفت: بله همینطور است. البته این تعریف گریزی، مثل همین بودن یا نبودن را می‌خواستم در فیلم نشان دهم. یعنی همین‌که فیلم ترسناک باشد و هم ترسناک نباشد. اینکه هم رئالیستی باشد و هم سورئالیستی باشد. این همان موقعیت پاردوکسیال زمان در نقاشی‌های اشر هم است. مکری به ساخت فیلم کوتاه «محدوده دایره» اش هم اشاره کرد و اینکه قرار است در موزه آثار مربوط به نقاشی‌های اشر ثبت شود. او همچنین گفت: اشر در مورد نقاشی هایش گفته که فقط در در دو بعد امکان دارد و نمی‌شود در دنیای سه بعدی آن را تعریف کرد. ولی وقتی محدوده دایره را می‌ساختم به این فکر می‌کردم که آیا اشر به سینما فکر هم کرده یا نه؟ تمام سعی من در «ماهی و گربه» و «محدوده دایره» این بود که بتوانم نشان دهم. کارگردان «ماهی و گربه» گفت: یک ماه جلسه دورخوانی بازیگران «ماهی و گربه» طول کشید. بعد داخل لوکیشن رفتیم و به مدت یک ماه تمرین کردیم و بعد از آن شروع به فیلمبرداری کردیم. در دو روز اول فیلمبرداری به مشکل خوردیم. مثلا در بازیها تا دقیقه 80 می رفتیم و مجبور می‌شدیم کات بدهیم. روز سوم فیلم‌برداری هم بارندگی شد ولی روز چهارم برداشت اصلی فیلمبرداری ما بود. وی درمورد ضرورت سکانس پلان بودن «ماهی و گربه» گفت: پاشنه آشیل این فیلم‌ها این جاست که که فکر می‌کنید که طور دیگری هم می‌شود قصه فیلم را تعریف‌کرد و من تمام سعی ام این بود که قصه ای باشد که فقط با سکانس‌پلان ساخت. مکری در مورد فیلم بعدیش هم گفت: فیلم بعدی که قرار است در زمستان بسازم، آن بخش معمای موجود در ژانر ترسناک را بیشتر خواهد داشت. ژانر ترسناک از جمله ژانرهای مورد علاقه من است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: