بهره سیاسی فضای شکلگرفته کنونی در قبال برجام و توافق هستهای نصیب چه کسانی میشود؟
«جناحبندیهای سیاسی اشکالی ندارد، اما نباید جامعه را به دو قطب تبدیل کرد زیرا این کار موجب دلزدگی و خستگی مردم و شکننده شدن محیط جامعه میشود.» (پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، ۵شهریور ۱۳۹۳)
«جناحبندیهای سیاسی اشکالی ندارد، اما نباید جامعه را به دو قطب تبدیل کرد زیرا این کار موجب دلزدگی و خستگی مردم و شکننده شدن محیط جامعه میشود.» (پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، ۵شهریور ۱۳۹۳) توصیه رهبر معظم انقلاب اسلامی به همه نخبگان و فعالان سیاسی، بهویژه دولتمردان مبنی بر پرهیز از دوقطبی کردن جامعه با شعارها و دعواهای سیاسی. رهنمودی که از جمله موکدات رهبر معظم انقلاب بوده و به نظر میرسد فلسفه و مبنای آن هم در راستای همان چیزی است که نامگذاری سال۱۳۹۴ براساس آن انجام شد: «سال همدلی و همزبانی دولت و ملت». با این حال بیانیه لوزان، توافق هستهای و برجام درحالی که میتواند براساس روال منطقی و در جریان نقد و بررسی کارشناسی قرار گیرد تا در نهایت بهترین تصمیم در راستای سود و صلاح مملکت و ملت گرفته شود، به زمینهای برای ایجاد نوعی شکاف و گسست عمیق در جامعه حول محور کاذب موافق و مخالف برجام تبدیل شده است. درحالی که معظمله هوشمندانه از هر نوع اظهارنظری در این زمینه خودداری کردهاند و از دولتمردان خواستهاند تا زمینه برای ورود مجلس جهت بررسی و تصمیمگیری درباره برجام فراهم شود و در عین حال نیروهای منتقد و کارشناسان در فرآیند بررسی آن حضور داشته باشند، اما در صحنه سیاسی کشور غلبه منافع گروهی و جناحی بر پایبندی به منافع ملی و صلاح و مصلحت ایران باعث شده نوعی فضای دوقطبی کاذب شکل بگیرد: موافقان بیقید و شرط برجام و مخالفان بیقید و شرط که البته هرکدام دیگری را در تلاش برای زیرپا گذاردن منافع ملی کشور و همسویی با منویات، دشمنان ایران قلمداد میکنند! عدهای با تفسیر حداکثری برجام را نوعی تحول در استراتژی کلان نظام اسلامی تفسیر میکنند که تبعات آن فراتر از یک توافق هستهای ساده است و زمینهای است برای گشایش در روابط ایران با غرب و حضور کشورهای غربی در ایران و بازگشایی لانه جاسوسی!! عدهای دیگر هم با عدمتوانایی درک کیفیت تاکتیک نظام اسلامی در این مرحله و در راستای رفع تنشهای بیهوده که به مانعی در روند توسعه کشور تبدیل شده بودند، فریاد وااسفا سر میدهند و برجام را به متنی فاجعهوار تعبیر میکنند که هموارکننده مسیر وادادگی است و اشتباهی جبرانناشدنی! حامیان دولت و طعنه به اقلیت ۴درصدی! نمیتوان انکار کرد پیروزی حسن روحانی در صحنه انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ در سایه موفقیت او و حامیانش در دوقطبی کردن انتخابات حاصل شد. چندماه مانده به برگزاری انتخابات، فضای طیفی شکل گرفته به آنجا ختم میشد که در نهایت شانس چندانی برای نامزدی همچون حسن روحانی وجود نداشت. چند اتفاق در حاشیه انتخابات از جمله ورود و ردصلاحیت آیتالله هاشمیرفسنجانی و ورود سعید جلیلی مجال را به اصلاحطلبان و حامیان روحانی داد تا با ترغیب عارف به کنارهگیری و برجستهسازی دوگانه حامیان وضع موجود و منادیان تغییر وضع موجود و برجسته ساختن هر چه بیشتر مساله هستهای نوعی فضای دوقطبی در صحنه انتخابات شکل گیرد. هراسافکنی و ایجاد موج روانی میان توده مردم مبنی بر اینکه رأیآوری سعید جلیلی به تداوم بنبست کنونی خواهد انجامید، در تشدید دوقطبی کارگر افتاد. در حقیقت با پخش مناظرهها و فیلمهای نامزدهای انتخاباتی تبلیغات کمپین روحانی بر این مهم متمرکز شد که عدم حضور در صحنه به پیروزی جلیلی خواهد انجامید و روال سالهای دولت احمدینژاد و البته مذاکرات طولانی جلیلی و غربیها تداوم خواهد یافت. به همین ترتیب موج انتخاباتی روزهای آخر متوجه روحانی شد و او پیروز صحنه شد. دولت با آغاز به کار خود برای جلبتوجه و انسجامبخشی بدنه اجتماعی حامی جریان دوقطبیسازی را تداوم بخشیده و بهعنوان نمونه در حوزه عملکردی با برجستهسازی دائمی عملکرد دولتهای نهم و دهم و رویههای اشتباه آن دولت کوشیده توجه افکار عمومی را متوجه میراث ناصوابی کند که برجای مانده و حال دولت یازدهم قصد اصلاح آن را دارد. این دوقطبیسازی در مساله هستهای هم دنبال شده و تولید ادبیات دلواپسی و حمله به منتقدان تحتعنوان دلواپسان و سپس تسری آن به سایر حوزهها همچون فرهنگی، اجتماعی و... هوشمندانه با همین هدف دنبال شده است. دولت یازدهم بدون اشاره به اینکه موفقیتهای بهدست آمده در توافق هستهای اخیر بر بستر مقاومتهای سالیان قبل در برابر غربیها بهدست آمده و امتیازهای کنونی مرهون ایستادگیهای پیشین است، یکسره در پی انکار عملکرد مذاکرهکنندگان قبلی بودهاند. نکته قابل توجه اینکه دولتمردان خود از این ادبیات استقبال کردهاند و در تقویت آن نقش داشتهاند. برای نمونه اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری در این رابطه میگوید: «در یکی از جلسات اخیر هیات دولت، گزارشی درخصوص نظرسنجیهای پس از توافق هستهای از مردم مطرح شد و اعلام شد دراین نظرسنجیها که توسط سازمانها و مراکز معتبر انجام شده، بین ۸۰ تا ۸۸درصد مردم از توافق هستهای رضایت داشته و خوشحال هستند. در این نظرسنجی میزان کسانی که با توافق هستهای مخالفت داشتند، ۴درصد بود و در نتیجه کسانی هم که قصد دارند نمایندگی این ۴درصد مخالفان را انجام دهند، باید در حد همان ۴درصد نمایندگی کنند و نباید طوری سخن بگویند که گویا این ۴درصد همه مردم ایران هستند». (ابتکار، ۱۷مرداد ۱۳۹۴) هدفگذاری معاون اول دولت از این اظهارات روشن است. او بهطور مشخص همان کسانی را نشانه رفته که در رقابتهای انتخاباتی هم با بدل ساختن آنها به قطب مقابل، پیروزی انتخاباتی میسر شده بود. آنها مورد طعنه قرار گرفتهاند تا بهنوعی دوقطبی طراحی شود: یک سر اکثریت ملت ایران که حامی توافقاند و یک سر دیگر اقلیت ۴درصدی که توافق را مورد انتقاد قرار داده و نمیپذیرند. آنها که برجام را فاجعه میخوانند! در طرف مقابل گروهی از فعالان سیاسی درست در بازی طراحی شده از سوی طرف مقابل حرکت کرده و حتی خود هم به این بازی دامن میزنند! این عده بدون برخورداری از تحلیل دقیق از کیفیت حرکت نظام به سوی توافق و بستری که در آن ایران راضی به امضای توافق هستهای شده، از تقابل دائمی کشور میگویند و اینکه چنین توافقی به مثابه وادادگی کشور در برابر غربیها قابل تحلیل است. درحالی که رهبر معظم انقلاب با طرح بحث نرمش قهرمانانه بهنوعی فضای تاکتیکی حرکت نظام بهسوی توافق را روشن کردهاند، این گروه بهجای نقد فنی و حقوقی توافق بر ساز تقابل میکوبند؛ گویی که نظام عزم جنگ با سایر قدرتهای جهانی را دارد و از اساس هرگونه تنشزدایی غیرقابلقبول است! درحالی که اصلاحطلبان و حامیان دولت میکوشند، منتقدان دولت را بهعنوان تنها دلواپسان توافق قلمداد کنند و از اقلیت ۴درصدی بهعنوان مخالفان صحبت کنند، این عده هم بدون توجه به مبانی، استدلالها و زمینههای شکلگیری توافق و نوع برداشت افکار عمومی از آن، تنها و تنها از فاجعهبار بودن آن میگویند و با نوعی قطبیسازی طرف مقابل و حامیان توافق را متهم به وطنفروشی میکنند و از آن بهعنوان «رسوایی برجام» یاد میکنند. بر همین اساس است که عدهای حتی حضور رئیس سابق تیم هستهای در جلسات کمیسیون برجام مجلس و دفاع قاطع از عملکرد تیم خود در 6سال مذاکره و در عین حال انکار عملکرد دولت یازدهم در این زمینه را هم بازی در زمین طرف مقابل و به سود اصلاحطلبان و حامیان دولت تحلیل میکنند. در حقیقت حضور جلیلی در کمیسیون برجام پازلهای طراحی دوقطبی را تکمیل و کار طرف مقابل در مسیر طراحی فضای افکارعمومی را تسهیل میکند. درحالی که دولت یازدهم در پی انکار کامل عملکرد تیم قبلی مذاکرهکننده بوده، جلیلی و همکارانش هم به صورت متقابل سیاست مشابهی را در قبال عملکرد تیم هستهای دولت یازدهم در پیش گرفتهاند و بهنوعی دوقطبی کاذب موافق و مخالف برجام در فضای سیاسی و رسانهای کشور شکل گرفته است. مخالفان به اجماع رسیدهاند! در چنین فضایی دوقطب مقابل هم گویا در یک نکته به اجماع رسیدهاند. اینکه این دوقطبی بهترین زمین بازی برای حال و آینده فعالیتهای سیاسیشان است و تداوم آن میتواند برای طراحیهای آتی سیاسی و انتخاباتی آنها موثر افتد. یکی با تکیه بر دستاورد بزرگ توافق هستهای و اینکه فتحالفتوحی تحتعنوان برجام رخ داده اقبال افکار عمومی را متوجه خود کند و دیگری با فاجعهبار خواندن برجام و توجه افکار عمومی حامیان خود مبنی بر این نکته که تیم جدیدی که در دولت یازدهم کار را در اختیار گرفته، همه چیز را از دست داده و به طرف مقابل واگذار کرده است. در این دوقطبی کاذب هردو طرف ماجرا چشمانداز بلندمدت و رقابتهای سیاسی آینده را میجویند و از این رهگذر تلاش دارند تا حداکثر بهره سیاسی را از آن خود کنند. یک قطب خود را در مقام نوعی منجی و قهرمان قلمداد میکند که دستاوردی دستنیافتنی را بهدست آورده و طرف دیگر در مقام هشداردهنده بزرگ، خود را رسوا کننده انحرافات میخواند. اینچنین است که برهم زدن بازی طراحی شده از سوی دو قطب یاد شده در سایه برجستهسازی صدای طیف نیروهای میانهرو و اعتدالی و دلسوزان نظام و انقلاب محقق خواهد شد که به دور از نگاه صفر و صدی و در چارچوب بازی سیاسی دوقطبی، در جستوجوی دستیابی به بهترین اتفاق ممکن برای نظام و انقلاب هستند و سرنوشت برجام را از دریچه منافع ملی و چشماندازهای آن برای آینده نظام اسلامی تحلیل میکنند. این گروه برجام را در راستای یک تاکتیک مقطعی در پیش گرفته شده از سوی نظام میبینند که تغییری در استراتژی کلان نظام اسلامی در قبال قدرتهای استکباری ایجاد نمیکند. از این نگاه برجام نه یک دستمایه سیاسی برای طراحیهای آتی انتخاباتی که یک دستاورد برای نظام در راستای عبور از یک مانع قابل تحلیل است. منبع: همشهری ماه