واکنش اهل سنت به ادعای وهابیت بر «عدم جواز عزاداری»

یک پژوهشگر دینی گفت: بر اساس مدارک و منابع اهل‌سنت، سوگواری در فقدان از دست‌ رفتگان، به ویژه شهیدان و اولیای الهی نه تنها عملی نکوهیده نیست، بلکه رفتاری مشروع و تأیید شده از جانب سنت و سیرت پیامبر(ص) و یاران و خاندان اوست.

کد خبر : 455262
فارس: یکی از نقاط مهم اختلاف فکری میان عموم مسلمانان با وهابیان، موضوع سوگواری برای مردگان است؛ وهابیان با برداشتی سطحی از مبانی دینی و استناد به ظاهر پاره‌ای از آیات قرآن و روایات عقیده دارند که گریه و سوگواری بر مردگان، اعم از بزرگان دین و غیر آن‌ها، بدعت و شرک به شمار می‌رود؛ در برابر آن‌ها، عموم مسلمانان، با استناد به حکم عقل و فطرت، آیات و روایات و سیره‌ی پیامبر و یاران آن حضرت معتقدند که نه تنها سوگواری برای عزیزان از دست رفته کار مباحی است، بلکه اگر در سوگ اولیای الهی باشد، مستلزم ثواب و پاداش اخروی و تطهیر دل از زنگارهای قساوت و سخت‌دلی است؛ این مسأله همچنان مسأله‌ای داغ و زنده است و وهابیان با مستمسک قرار دادن آن، بخش زیادی از مسلمانان را متهم به شرک و کفر می‌کنند و بر همین اساس به آیین سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هجوم برده و آن را نوعی شرک و خرافه معرفی می‌کنند؛ برای بررسی این شبهه با حجت‌الاسلام محمدرضا پیری از محققان مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌آید:

*وهابیت ادعا می‌کند که هیچ جوازی برای گریه و عزاداری مردگان وجود ندارد؟!

-بله! آن‌ها می‌گویند در هیچ آیه و روایتی، دلیل موجهی بر جواز گریه و عزاداری برای مردگان وجود ندارد؛ مدعی هستند آنچه از ظاهر قرآن استفاده می‌شود، حزن و اندوه حضرت یعقوب است، نه گریه در فراغ یوسف! علاوه بر این، برای مسلمانان تنها عمل پیامبر اسلام حجت است، نه عمل حضرت یعقوب! در حالی که هرگز در سیره‌ پیامبر(ص) اسلام عزاداری برای اموات وجود ندارد و اگر هم گریه‌ایی صورت گرفته، از روی احساسات و غیراختیاری بوده است؛ بنابراین هیچ دلیل معتبری برای عزاداری و جواز گریه و پوشیدن لباس سیاه در سوگ شهادت امام حسین از سوی پیامبر اسلام صادر نشده و این عزاداری‌ها بدعت است!(1)

*واکنش اهل سنت نسبت به این ادعا چه بوده است؟

-بر اساس روایات اهل سنت، حضرت یعقوب سالیان متمادی در فراغ فرزندش یوسف گریه کرده است و با توجه به اینکه همه‌ انبیاء و از جمله حضرت یعقوب(ع) معصوم از گناه هستند، رفتار مستمر و طولانی آن پیامبر دلیل روشنی بر جواز سوگواری است! علاوه بر این قرآن کریم پس از نقل داستان یعقوب و گریه‌های او نه تنها آن را تقبیح نکرده، بلکه تلویحاً آن را تأیید کرده است؛ همچنین در روایات اهل سنت آمده است که پیامبر اسلام در فراغ عمویش حمزه، فرزندش ابراهیم و دیگر یارانش گریه و عزاداری کرده و دیگران را هم به گریه و عزاداری امر کرده است؛ همچنین گریه پیامبر در یادآوری چندباره‌ شهادت امام حسین(ع) خود سند روشنی بر جواز و بلکه استحباب عزاداری و گریه مسلمانان بر شهادت نوه‌ پیامبر است؛ در نتیجه بر پایه‌ سنت و سیرت پیامبر، گریه بر مصائب امام حسین دارای جایگاه والایی در میان آیین‌ها و مناسک دینی است.

آنچه از لحاظ دین مردود و از منظر روانشناسی نکوهیده است، سوگواری‌های درازمدت و بی‌تابی و ناشکیبی است

*اشاره‌ای کوتاه به سیره انبیا در سوگواری اشاره کردید، بیشتر در این رابطه توضیح می‌دهید؟

-برخلاف دیگر مسلمانان، وهابیان می‌گویند گریه و عزاداری بر امام حسین(ع) هیچ گونه مدرک دینی ندارد و بدعتی است که از سوی علمای شیعه در دین وارد شده است؛ سوگواری در غم از دست دادن عزیزان و محبوبان، علاوه بر اینکه رفتاری انسانی است و از عمق احساسات انسان سرچشمه می‌گیرد، از منظر دین هم پذیرفته و مورد تأیید است؛ آنچه از لحاظ دین مردود و از منظر روانشناسی نکوهیده است، سوگواری‌های درازمدت و بی‌تابی و ناشکیبی است، و گرنه کسی که در برابر مصیبت از دست دادن محبوبش احساسی ندارد و از این جدایی ناراحت نیست، مسلماً از لحاظ روانی بیمار است و اگر ناراحتی خود را در درون حبس کرده و ابراز نکند به بیماری‌های جسمی و روحی فراوانی گرفتار خواهد شد.

البته در برخی از فرهنگ‌ها کوشش می‌شود تا احساسات و عواطف انسانی سرکوب شده و آدم‌ها نسبت به مصائب، بی‌حس و فاقد احساس همدلی باشند؛ این امر کاری برخلاف فطرت انسانی و نوعی مسخ شخصیت اوست و از لحاظ عقل و دین نادرست و مردود است! در ادامه به نمونه‌هایی از سوگواری نزد انبیا اشاره می‌شود:

با توجه به عصمت حضرت یعقوب نمی‌توان پذیرفت که پیامبر خدا با گریه‌های طولانی‌مدت خود باعث ایجاد بدعت شده است؛ آیا اگر سوگواری طولانی یعقوب گناه و یا دست کم مکروه باشد، او را از صلاحیت برای پیامبری ساقط نمی‌کند؟

-اشک‌های یعقوب در هجران یوسف

در آیه 84 سوره‌ یوسف(ع) داستان سوگواری و گریه‌های حضرت یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) به تصویر کشیده شده است؛ تفاسیر اهل سنت تصریح می‌کنند که حضرت یعقوب سالیان دراز در فراغ فرزندش گریه کرد تا اندازه‌ای که چشمانش از فرط غم و اندوه سفید شد و از رمق افتاد؛ طبری در تاریخ و تفسیرش چنین آورده است: «حضرت یعقوب 80 سال از فرزندش یوسف دور بود؛ در این مدت، حزن، تمام وجودش را گرفته بود و مدام اشکانش بر گونه‌ها جاری بود؛ حال آنکه در آن زمان محبوب‌ترین شخص نزد خدا، یعقوب بود.»؛(2)

با توجه به عصمت همه‌ انبیاء و از جمله حضرت یعقوب(3) نمی‌توان پذیرفت که پیامبر خدا با نوحه‌سرایی و گریه‌های مدام و طولانی‌مدت خود باعث ایجاد بدعت شده است؛ آیا اگر سوگواری طولانی یعقوب گناه و یا دست کم مکروه باشد، او را از عصمت و صلاحیت برای پیامبری ساقط نمی‌کند؟! در حالی که خداوند نه تنها او را از پیامبری فرو نگذاشت، بلکه حتی تلویحاً هم او را مورد عتاب و سرزنش قرار نداده است! از این حدیث و امثال آن می‌توان بهره‌ جسته و به جواز و حتی استحباب گریه و عزاداری فقدان عزیزان قائل شویم!

پیامبر در فراغ یاران محبوبش می‌گرید!

با تأمل در سیره‌ مبارک پیامبر اسلام(ص) به موارد فراوانی بر می‌خوریم که پیامبر(ص) در فراغ عزیزانش گریه و عزاداری کرده و یا دیگران را به عزاداری توصیه کرده است، پیامبر بر شهادت عمویش حمزه گریه کرد؛ حاکم نیشابوری با سند صحیح روایت می‌کند: «پیامبر چون پیکر خونین حمزه را دید، گریست و چون از مثله‌شدن او آگاه شد، با صداى بلند گریه کرد!»(4)

فرمان پیامبر(ص) بر گریه‌کردن؛ در اسد الغابه با سند صحیح چنین آمده است: «جعفر بن أبیطالب از فرماندهان جنگ موته بود؛ رسول خدا(ص) با شنیدن خبر شهادت جعفر به دیدن فرزندانش رفت؛ وقتی وارد خانه شد، فرزندان جعفر را صدا زد و بر زانوان خود نشانید و آنان را می‌‏بویید و همچنان محزون بود، ناگهان فریاد اسماء همسر جعفر، بلند شد؛ زن‌ها دورا دور او حلقه زدند؛ فاطمه زهرا(س) وارد منزل شد و گریه می‌‏کرد و می‌‏فرمود: وای عمویم! سپس پیامبر(ص) فرمودند: «عَلَى مثل جَعْفَر فلتبک البواکی»؛ گریه‌کنندگان باید بر مثل جعفر گریه کنند!».(5)

حاکم نیشابوری پس از نقل روایتی از گریه‌ پیامبر آن را حدیثی متداول میان ائمه‌ اهل سنت دانسته و آن روایت این است که «رسول خدا(ص) بعد از مرگ عثمان بن مظعون او را بوسید و برای او گریست!».(6)

پس به روشنی از این روایت می‌توان فهمید که رسول خدا(ص) علاوه بر اینکه خود در مرگ یاران و عزیزانش می‌گریست، دیگران را نیز به گریستن توصیه می‌کرد؛ از سوی دیگر براساس آیه‌ شریفه سوره‌ نجم «پیامبر از روی هوس سخن نمی‌گوید، بلکه بر اساس وحی الهی تکلم می‌کند»(7) و نیز ادله‌ دیگر روایی و اجماع همه‌ فرقه‌های اسلامی مبنی بر عصمت پیامبر در تلقی و تشریع دین(8) این نتیجه پدید می‌آید که امر پیامبر(ص) به گریستن، دلالت بر جواز آن دارد و گریه در غم از دست‌دادن عزیزان، به خصوص عزیزان خدا، سنتی نبوی است!

رسول خدا(ص) علاوه بر اینکه خود در مرگ یاران و عزیزانش می‌گریست، دیگران را نیز به گریستن توصیه می‌کرد

*آیا سنت سوگواری در میان یاران پیامبر(ص) بعد از رحلت رسول خدا(ص) ادامه یافت؟

-سنت پیامبر(ص) در امر سوگواری در میان یاران پیامبر(ص) هم جاری بوده است؛ «عایشه» همسر پیامبر، پس از رحلت رسول خدا(ص) برای آن حضرت سوگواری کرده است، احمد بن حنبل چنین روایت کرده است: «عایشه مى‏‌گوید: ‏پس از فوت رسول‏ خدا(ص) برخواستم و به همراه سایر زنان بر صورت و سینه مى‏‌زدیم و (در سوگ پیامبر مویه می‌کردیم)!(9)

سنت سوگواری در فراق عزیزان، چنان نهادینه شده بود که انصار تا سال‌ها، هر گاه می‌خواستند در فراق یاران‌ و نزدیکان از دست‌رفته‌شان گریه کنند، ابتدا برای حمزه، عموی پیامبر(ص) می‌گریستند و سپس بر عزیزان خودشان! ابن اثیر در ضمن روایت صحیحی چنین آورده است:

«ابن عمر روایت کرده است که رسول الله(ص) چون از احد بازگشت، زنان انصار را دید که بر کشته‌های خود گریه می‌کنند؛ پیامبر(ص) غمگین شد و فرمود: اما حمزه گریه‌کننده ندارد! رسول خدا(ص) بعد از مقداری استراحت متوجه شدند که زن‌ها برای حمزه گریه می‌کنند»، «قال فهن الیوم إذا یبکین یندبن بحمزه»، از آن روز تا کنون زنان انصار (هرگاه بر عزیز خود سوگواری می‌کنند) ابتدا بر حمزه و سپس برای کشته‌های خود عزاداری می‌کنند.

ابن کثیر پس از نقل خبر بالا، این‌گونه نظر می‌دهد: «و هذا صحیح على شرط مسلم»؛ این روایت بر اساس شرط (قاعده‌) مسلم صحیح است».(10)

*در زمان حیات رسول خدا(ص) نقل شده است که حضرت(ص) در سوگ امام حسین(ع) گریستند، در این رابطه روایات اهل سنت را بیان می‌کنید؟

-یکی از مواردی که می‌توان جزو سنت نبوی دانست، گریه و عزاداری برای امام حسین(ع) است؛ در روایات اهل سنت به صورت فراوان روایاتی ذکر شده است که از عزاداری و گریه‌های پیامبر(ص) برای فرزندش امام حسین(ع) حکایت دارد:

حاکم نیشابوری با روایت صحیح السند چنین می گوید: «ام‌الفضل، دختر حارث، خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: یا رسول الله! دیشب خواب بدی دیدم! پیامبر فرمودند: چه خوابت چیست؟ ام‌الفضل گفت: خواب دیدم که قطعه‌ای از بدنتان را بریده و در آغوش من نهادید! پیامبر(ص) فرمود: خیر است! فاطمه إن‌شاء‌الله فرزندی به دنیا می‌آورد و او را در آغوش تو قرار می‌دهد! پس از مدتی حضرت فاطمه حسین را به دنیا آورد و همان‌گونه که پیامبر وعده داده بود، حسین را در آغوش من قرار داد؛ روزی خدمت پیامبر رسیدم و حسین را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ پیامبر به من التفاتی کرد و چشمانش پر از اشک شد، عرض گفتم: یا نبی الله! پدر و مادرم به فدایت! چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئیل علیه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت که امت من به زودی فرزندم حسین را می‌کشند! گفتم: همین حسین را؟ فرمود: آری! و این هم مقداری از تربت زمین (کربلاء) است»!

در روایات اهل سنت به صورت فراوان روایاتی ذکر شده است که از عزاداری و گریه‌های پیامبر(ص) برای فرزندش امام حسین(ع) حکایت دارد

حاکم نیشابوری پس از نقل روایت چنین می‌گوید: «هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین و لم یخرجاه!»؛ این حدیث بر پایه‌ شرایط صحت حدیث در نظر شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است، ولی آن‌ها روایت را در صحاح خود نیاورده‌اند».(11)

ام‌سلمه داستان گریه رسول خدا(ص) برای امام حسین را این ‌‌گونه روایت می‌کند: «روزی رسول خدا در اتاق من فرمود: هیچ کس حق ورود به حجره مرا ندارد! بیرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود؛ در همین حال امام حسین(ع) به محضر پیامبر رسید؛ صدای گریه از درون اتاق به گوشم می‌رسید؛ حس جستجو وادارم کرد تا نگاهی به درون اتاق بیاندازم؛ حسین را دیدم که بر زانوی پیامبر نشسته و پیامبر دست بر پیشانی‌‏ او می‌‏کشد و اشک می‌‏ریزد! عرض گفتم: به خدا سوگند من از ورود حسین به خانه مطلع نشدم تا از واردشدن او به حجره جلو‌گیری کنم! پیامبر(ص) فرمود: اکنون جبرئیل(ع) با ما بود و از من سؤال کرد: یا رسول الله! آیا حسین را دوست ‌داری؟ گفتم: آری! جبرئیل گفت: به زودی امت تو او را در سرزمینی که به آن کربلاء گفته می‌شود، می‌کشند و قدری از تربت کربلاء را به من نشان داد».

هیثمی بعد از نقل روایت می‌‏گوید: «رواه الطبرانی بأسانید و رجال أحدها ثقات»؛ این روایت را طبرانی نقل کرده است و رجال یکی از سندها تماماً ثقه هستند».(12)

حال با توجه به عصمت پیامبر و الگو بودن او برای مؤمنان، گریه‌ها و مویه‌های او بر امام حسین(ع) دلیل جواز و بلکه استحباب آن است؛ پس از شهادت امام حسین، مسلمانان به تبعیت از رفتار پیامبر(ص)، برای مظلومیت امام حسین(ع) گریستند و همچنان می‌گریند؛ در کتاب‌های اهل سنت درباره‌ عزاداری امام صادق در مصیبت جدش امام حسین(ع) چنین آمده است: «حادثه‌ روز عاشورا دل‌های ما را آتش می‌زند، اشک‌های ما را جاری می‏‌سازد و ما وارث غم و اندوه سرزمین کربلا هستیم! پس گریه‌کنندگان، باید بر مثل حسین گریه کنند؛ زیرا ای مؤمنان! گریه بر او گناهان را از بین می‏‌برد»!(13)

*سیاه‌پوشی در سوگواری در صدر اسلام هم رخ داده است؟

-پوشیدن لباس سیاه در مرگ عزیزان سابقه‌ای کهن دارد و غالب انسان‌ها در فرهنگ‌های گوناگون، در فراغ عزیزان‌شان لباس سیاه می‌پوشند، زمخشری، ادیب و مفسر مشهور قرن پنجم و ششم هجری می‌نویسد: «بکت بنت أم‌سلمة علی حمزه(رضی الله عنهما) ثلاثة أیام و تسلبت»؛ دختر ام‌سلمه سه روز برای حمزه(رضی الله عنه) گریه کرد و لباس سیاه پوشید»(14)، وی در ذیل ماده‌ سَلَبَ، آن را این گونه معنا می‌کند: «خرقة سوداء کانت تغطی رأسها بها»؛ لباس سیاهی است که بر سر می‌انداختند؛(15)

سوگ نشستن در مرگ عزیزان، عملی ریشه‌دار در عمق فطرت انسانی است و اسلام که آموزه‌های خود را بر پایه‌ فطرت انسانی و هماهنگی با ربوبیت تکوینی خداوند در هستی بنا نهاده است، هرگز نمی‌تواند با این کشش فطری انسانی به مخالفت برخیزد

در کتاب مسند ابن الجعد چنین آمده است: «وقتی جعفر بن ابیطالب شهید شد، پیامبر(ص) به أسماء بنت عمیس(همسر جعفر طیار) گفت: سه شبانه روز لباس سیاه بپوشد»!(16) با توجه به روایات فوق و روایات دیگری که در این باب وارد شده است، می‌توان چنین نتیجه گرفت که سیاه‌پوشی و عزاداری برای میت از سنت‌های پیامبر بوده است و پیامبر دیگران را هم به آن توصیه کرده است.

*سخن پایانی....

بر اساس مدارک و منابع اهل‌سنت، سوگواری در فقدان از دست رفتگان، به ویژه شهیدان راه خدا و اولیای الهی نه تنها عملی نکوهیده نیست، بلکه رفتاری مشروع و تأیید شده از جانب سنت و سیرت پیامبر(ص) و یاران و خاندان اوست؛ علاوه بر این اظهار ناراحتی و به سوگ نشستن در مرگ عزیزان، عملی ریشه‌دار در عمق فطرت و عاطفه‌ انسانی است و دین اسلام که آموزه‌های خود را بر پایه‌ فطرت انسانی و هماهنگی با ربوبیت تکوینی خداوند در هستی و انسان بنا نهاده است، هرگز نمی‌تواند با این میل و کشش فطری انسانی به مخالفت برخیزد و نگرش وهابیان در این موضوع، انحراف از مسیر اسلام ناب محمدی است.

*پی‌نوشت‌ها:

1-اصل شبهه در سایت www.islamtxt.net تاریخ 17/9/1391 انتشار یافته است.

2-«کَانَ مُنْذُ فَارَقَ یُوسُفُ یَعْقُوبَ إِلَى أَنِ الْتَقَیَا ثَمَانُونَ سَنَةً، لَمْ یُفَارِقِ الْحُزْنُ قَلْبَهُ وَدُمُوعُهُ تَجْرِی عَلَى خَدَّیْهِ، وَمَا عَلَى الأَرْضِ یَوْمَئِذٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ یَعْقُوبَ» طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج1، ص363، الناشر: دار التراث - بیروت؛ جامع البیان فی تأویل القرآن، ج16، ص273، طبری، محقق: أحمد محمد شاکر، ناشر: مؤسسة الرسالة

3- آلوسی در کتاب تفسیرش ج8، ص 583 قائل شده است که همه انبیا بعد از بعثتشان معصومند؛ در نتیجه اگر گریه بر اثر غم و مصیبت، گناه و بدعت می‌بود، نباید این پیامبر 80 سال در فراغ فرزندش گریه می‌کرد. همچنین فخر زاری 15 دلیل بر عصمت انبیا اقامه می‌کند. الامام فخر رازی، عصمة الانبیاء، ص 40 - 50، چاپ اول، مکتبة الخانجی، مصر، 1406.

4-«لَمَّا جَرَّدَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ حَمْزَةَ بَکَى، فَلَمَّا رَأَى إِمْثَالَهُ شَهِقَ». حاکم نیشابوری، المستدرک على الصحیحین، ج3، ص218 و 219، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990

5-ابن اثیر، اسد الغابه، ج1، ص343، ناشر: دار الفکر - بیروت،سال انتشار: 1409هـ - 1989م

6- «إنّ النبی قبّل عثمان بن مظعون وهو میت وهو یبکی...هَذَا حَدِیثٌ مُتَدَاوَلٌ بَیْنَ الْأَئِمَّةِ»، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص514، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت

7- «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى»؛سوره نجم، آیه 3 و 4

8-شهاب‌الدین محمود الوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج8، ص583، محقق: علی عبد الباری عطیة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت

9-«وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مَعَ النِّسَاءِ، وَأَضْرِبُ وَجْهِی»؛ احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج43، ص369، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، ناشر: مؤسسة الرسالة

10-«أحمد بن حنبل عن ابن عمر أن رسول الله صلى الله علیه وسلم لما رجع من اُحد فجعلت نساء الأنصار یبکین على من قتل من أزواجهن قال فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ولکن حمزه لا بواکی له قال ثم نام فاستنبه وهن یبکین».ابن اثیر، البدایه و النهایه، ج4، ص48، ناشر: دار الفکر، سال نشر: 1407 هـ - 1986 م

11-انها دخلت على رسول الله(ص) فقالت: یا رسول الله انی رأیت حلما منکرا اللیله، قال: وما هو؟ قالت: انه شدید قال: وما هو؟ قالت: رأیت کأن قطعه من جسدک قطعت ووضعت فی حجری، فقال رسول الله(ص): رأیت خیرا، تلد فاطمه - إن شاء الله - غلاما فیکون فی حجرک، فولدت فاطمه الحسین فکان فی حجری - کما قال رسول الله(ص) - فدخلت یوما إلى رسول الله (ص) فوضعته فی حجره، ثم حانت منی التفاته فإذا عینا رسول الله(ص) تهریقان من الدموع قالت: فقلت: یا نبی الله بأبی أنت وأمی مالک؟ قال: أتانی جبرئیل علیه الصلاه والسلام فأخبرنی ان امتی ستقتل ابنی هذا، فقلت: هذا؟ فقال: نعم، وأتانی بتربه من تربته حمراء». حاکم نیشابوری، المستدرک على الصحیحین للحاکم، ج11، ص135

12-نورالدین هیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص302 و 303، ناشر : دار الفکر، بیروت - 1412 هـ ق

13-«إنّ یوم عاشورا أحرق قلوبنا، وأرسل دموعنا، وأرض کربلاء أورثتنا الکرب والبلاء، فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون، فإنّ البکاء علیه یمحو الذنوب أیّها المؤمنون». أبو إسحاق اسفرایینی، نور العین فی مشهد الحسین، ص 84.

14-جار الله الزمخشری ،الفائق فی غریب الحدیث والأثر، ج2، ص192، محقق: علی محمد البجاوی -محمد أبو الفضل إبراهیم، ناشر: دار المعرفة - لبنان

15-همان

16-«لما أصیب جعفر قال رسول الله(ص) لأسماء: تسلبی ثلاثا»؛ علی بن الجَعْد بغدادی، مسند ابن الجعد، ج1، ص398، ناشر: مؤسسة نادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410 - 1990

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: