شرح فاجعه منا از زبان روحانی حاضر در معرکه
یکی از روحانیونی که در روز فاجعه منا در میان جمعیت حضور داشته است مشاهدات خود را از جان دادن مردم بیگناه در لباس احرام تشریح کرده است.
او با توجه به تحصیل علوم دینی، پس از تشریح ماجرا و مکتوب کردن مشاهدات خود، به برخی از شبهات این فاجعه نیز پاسخ داده است که در زیر میخوانید:
«حادثه دلخراش منی که منجر به جان باختن هزاران انسان بی گناه و مهاجر الی الله در حرم امن الهی در حال احرام گردید قلوب همه مسلمانان را جریحه دار نموده است راه صحیح برخورد با آن انجام تحقیقات بی طرفانه و شناسایی عوامل به وجود آوردنده آن و اجرای حکم الهی در مورد آنان است ولی رسانه های زیادی در دنیا سعی می کنند با تبلیغات گمراه کننده واقعیت های تلخ مربوط به آن را پنهان نموده و آن را به فراموشی بسپارند.
شرح واقعه
در روز عید قربان سال جاری (سال 1394) هنگامی که حاجیان پس از طلوع آفتاب وارد سرزمین منی شدند و طبق روال پس از گذاشتن کوله بار در خیمههای خود با حالت احرام برای رمی جمرات حرکت کردند کسی فکر نمی کرد که حادثه دردناکی در پیش است.
اولین چیزی که برای کسانی که سالهای قبل نیز از ایران به حج مشرف شده بودند جلب توجه می کرد این بود که حاجیان منطقه ربوه منی که شامل حجاج ایران و آفریقای غیر عربی بود توسط ماموران سعودی تنها به یک مسیر سوق داده می شوند یعنی مسیر 204 در حالی که در سالهای گذشته حجاج از مسیرهای موازی مانند سوق العرب و جوهره نیز می توانستند استفاده کنند.
علاوه بر جمعیت منطقه ربوه حجاجی که در خود مسیر یاد شده خیمه داشتند مثل مصریها و الجزائریها نیز به این جمعیت اضافه می شدند لذا هرچه جلوتر می رفتیم جمعیت فشرده تر می شد و گرمای هوا از یک طرف و فشار جمعیت از سوی دیگر وضعیت سختی را به وجود آورده بود و جمعیت به سختی حرکت می کرد ولی با این همه هنوز مشکل حادی به وجود نیامده بود تا وقتی که به نزدیکی پل عبد الملک خالد رسیدیم حدود ساعت هشت و چهل وپنج دقیقه صبح جمعیت از حرکت ایستاد معلوم بود که جلوی حرکت حجاج گرفته شده است این در حالی بود که از عقب جمعیت مثل سیل در حال سرازیر شدن بودند و امکان برگشت وجود نداشت.
اینجا بود که مردم در اثر فشار دنبال راه مفری بودند ولی متاسفانه هیچ راهی برای گریز و نجات از مهلکه نبود و خیمه های اطراف، ورودی های خود را به روی حجاج بسته بودند.
لذا ضعیفتر ها به زمین می افتادند. ابتدا حجاج سعی می کردند به هم دیگر کمک کنند ولی با وخیم تر شدن اوضاع و شدت یافتن فشار جمعیت و تبدیل آن به موج دیگر کسی قدرت کمک به دیگران را نداشت اگر کسی توانایی داشت سعی می کرد خودش را سر پا نگه دارد و عده ای کمی هم توانستند خودشان را به سختی به بالای خیمه ها برسانند و یا از بالای میله های داخل خود را به داخل خیمه های اطراف بیندازند.
نگارنده سطور نیز با عنایت الهی توانستم جزء معدود افرادی باشم که خود را از بالای میله به داخل خیمه های الجزائر بیندازم.
برخی هم که با زحمت خود را به درون راه روهای چادر های الجزائر رسانده بودن همان جا در اثر گرما زدگی جان دادند و ما که رمقی داشتیم سعی می کردیم با انداختن بطری آب به گرفتاران در ازدحام و همچنین دادن آب به افراد داخل راه روها به آنها کمک کنیم.
کلا زمین خیابان 204 پر از جنازه یا افراد بی هوش بود که روی هم افتاده بودند که در اثر کمبود اکسیژن و تشنگی و فشار فیزیکی از پا در آمدند یا بی هوش شدند.
این وضعیت ناگوار حدود دو ساعت ادامه داشت در این مدت کمکی به حجاج نشد تا این که در اثر فشار جمعیت درب های ورودی خیمه های اطراف باز شد و مردم به راهروهای خیمه های اطراف پناه برده به این صورت برخی نجات یافتند و این در حالی بود که هزاران نفر به روی زمین افتاده بودند یا جان داده بودند یا از هوش رفته بودند.
پس از چند ساعت آمبولانس های سعودی و کشورهای دیگر آمدند و برخی از حجاج را به بیمارستان ها منتقل نمودند. تعداد جانباختگان به قدری زیاد بود که تا پاسی از شب تعدادی از جنازه ها روی زمین مانده بود.
سوالاتی که باید پاسخ داده شود؟
در باره عملکرد ماموران سعودی در روز حادثه سوالات زیر مطرح است:
به جای تخصیص یک راه (راه شماره 204) اگر مسیرهای موازی آن مانند راه سوق العرب و جوهره که جمعیت خیلی کمتری در آنها بودند باز می کردند آیا این حادثه به وقوع می پیوست؟
متاسفانه پلیس سعودی همه کاروانهای منطقه ربوه را به یک مسیر باریک راهنمایی می کردند و از رفتن کاروانها به مسیر های موازی ممانعت می کردند. حال آن که در سال های قبلی چند راه موازی باهم مورد استفاده کاروان ها بودند.
اگر پلیس سعودی و ماموران الدفاع المدنی که دارای برجهای مراقبت مشرف بر همه راههای منا است در حین وقوع ازدحام جلوی سر آزیر شدن جمعیت از خیابان عریض مناطق ربوه و اطراف به سوی خیابان 204 می گرفتند آیا ابعاد این فاجعه به این گستردگی می شد؟
در حالی که بیش از دو ساعت حالت ازدحام شدید که موجب جان باختن می شد ادامه داشت و در این مدت اقدامی صورت نگرفت.
اگر در ابتدای وقوع حادثه که توسط هزاران نفر توسط شماره ها اعلام شده وضعیت پیش آمده به ماموران سعودی اطلاع داده شد به چادرهای اطراف که مربوط به کشورهای الجزائر و … بود دستور داده می شد که ورودی های خود را به روی حجاج در محاصره قرار گرفته باز کنند یا حداقل آب در اختیار حجاج در محاصره قرار گرفته قرار بدهند ابعاد فاجعه به این حد گسترده بود؟
سوال اساسی که در اینجا پاسخ می طلبد این است که چرا سعودی ها در این شرائط بحرانی خود را درگیر چنین قضیه ای بکنند؟
پاسخ این سوال را این گونه می توان داد:
درگیری های درون خاندان آل سعود باعث به وجود آمدن چنین فاجعه ای شد با این توضیح که افتادن مراکز قدرت به دست پسر ملک سلمان باعث عکس العمل رقبای وی در این خاندان شده و آنها پنداشتند که با به وجود آوردن چنین صحنه های می توانند مشروعیت وی زیر سوال ببرند؟
آنها بر اساس تضادهای عقیدتی و سیاسی که با حجاج ایرانی دارند همواره در صدد تضییق و اذیت به حجاج ایرانی یوده و هستند و این امر خصوصا در سال های اخیر که اختلافات سیاسی بالا گرفته بود پر رنگ شده بود و چون این مسیر در منی عمدتا مربوط به حجاج ایرانی بود خواسته اند برای حجاج ایرانی تضییق ایجاد کنند ولی کنترل از دستشان خارج شده و حادثه یا این ابعاد به وجود آمد.
قضا و قدر و فاجعه منا
در چهارچوب تبلیغات فراوانی که برای کمرنگ کردن مسؤلیت مجریان حج در فاجعه روز عید قربان در وادی منی امسال (1394) انجام می گیرد برخی تلاش دارند این حادثه را تقدیر الهی بنامند و بگویند مفری از قضا و قدر الهی نیست.
بر اساس گزارش خبرگزاری عربستان (واس) شیخ عبد العزیز عبد الله آل شیخ مفتی اعظم عربستان فاجعه منی را قضا و قدر الهی دانسته و مدعی شده است که مقامات عربستان دراین فاجعه مقصر نیستد.
وی گفت: شما در حادثه ای که رخ داده مسوول نیستید چرا که تمام آنچه که در اختیار و توان داشتید ارائه کردید اما در مورد این حادثه کاری از عهده انسان برنمی آید چرا که قضا و قدر بوده که انسان در آن نقش نداشته و به هر حال رخ می داد.
پاسخ این شبهه به صورت مختصر به شرح زیر است:
پاسخ:
قضا و قدر الهی به معنای نظام مند بودن حوادث عالم است به عبارت دیگر «قدر» به معنای اندازه گیری است به این معنی که خداوند هر چیزی را با اندازه و استعداد و قابلیت خاص آفریده است. خداوند متعال می فرماید: انا کل شیئ خلقناه بقدر. ما هر چیزى را به اندازهاى آفریدهایم. (سوره قمر آیه 49)
و «قضا» به معنای تحقق یکی از آن استعدادها و قابلیت هاست که بر اساس سنن الهی به فعلیت می رسد. مثلا یک قطعه چوب استعداد دارد که به شکل های مختلف در آید هر چه این استعدادها متعدد هم باشد ولی قطعا محدود است مثلا قابلیت های که در یک قطعه آهن هست در آن نیست به این استعداد و قابلیت ها «قدر» یعنی اندازه آن شیئ گفته می شود حال اگر یکی از آن استعداد ها در اثر عوامل ارادی یا غیر ارادی محقق شد تبدیل به قضا می شود.
بنابر این اعتقاد به قضا و قدر اعتقاد به این است که در نظام هستی هر چیزی با محاسبه دقیق و معین به طور قانونمند و سازوار در چهارچوب نظام علت و معلول قرار داده شده است و این عقیده ربطی به عقیده نادرست جبر ندارد. تردیدی نیست که هیچ رخدادی در عالم جز به تقدیر الهی به معنای فوق رخ نمی دهد چه برگی که از درخت می افتد وچه کاری که از انسان سر می زند هر دو به تقدیر الهی است ولی جریان تقدیر در آن دو متفاوت است و آن وجود اختیار در افعال انسان است که آن هم جزء مشیت و تقدیر الهی است. یعنی خدا خواسته است که انسان مختار باشد و به اختیار خود کاری را انجام دهد.
بنابر این برای تحقق افعال ارادی (که ویژگی انسان است) تحقق اسباب آن از جمله اراده لازم است که اگر آگاهانه باشد فعل عمدی خواهد بود و اگر نا آگاهانه باشد شبه عمد یا خطاست. که هر کدام آثار حقوقی خود را دارد.
و قران کریم نیز بر اختیار و مسوولیت انسان در قبال افعال ارادیش تاکید دارد و می فرماید که:
«إنّا هَدَیْناهُ السَّبْیلَ إمّا شاکِراً وإمّا کَفُوراً»
ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس. (سوره انسان: 3)
قرآن کریم با نقل منطق مشرکان که گمراهی خویش را به مشیت الهی پیوند می زدند و می گفتند:
«لو شاءَ اللَّه ما أَشْرَکْنا وَلا آباؤُنا وَلا حَرَّمنا مِن شیءٍ». مشرکان (براى تبرئه خویش) مىگویند: «اگر خدا مىخواست، نه ما مشرک مىشدیم و نه پدران ما و نه چیزى را تحریم مىکردیم!»
این منطق را مردود شمرده و پاسخ می گوید که: «کَذلِکَ کَذَّبَ الّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّى ذاقوا بأسَنا». کسانى که پیش از آنها بودند نیز، همین گونه دروغ مىگفتند و سرانجام (طعم) کیفر ما را چشیدند. (سوره انعام آیه 35)
عقیده جبر و نقش آن در عملکرد حاکمان
همیشه در جامعه بشرى هر قدرت جابرهاى هر اندازه زور داشته باشد بالأخره نیاز به یک پشتوانه فکرى و فلسفى و عقیدتى دارد، که بتواند عملکرد خود را بر اساس آن توجیه کند یکی از اساسی ترین این فلسفه ها ترویج جبرگرائی و تحریف عقیده به قضا و قدر الهی بوده است. وقتى که دستگاههاى جبّار مىخواهند عملکرد خودشان را توجیه کنند، جبرگرا مىشوند یعنى همه چیز را مستند به خدا مىکنند و می گویند: کار خدا بود که اینجور شد، اگر مصلحت نبود که اینجور نمىشد، خدا خودش نمىگذاشت که اینجور بشود.
ابن زیاد بعد از شهادت اباعبداللَّه وقتى که مردم را در مسجد بزرگ کوفه جمع کرد تا قضیه را به اطلاع آنها برساند، گفت:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى اظْهَرَ الْحَقَّ وَ اهْلَهُ وَ نَصَرَ امیرَالْمُؤْمِنینَ وَ اشْیاعَهُ»
خدا را شکر مىکنیم که حقیقت را پیروز کرد و یزید و پیروانش را نصرت داد.
باز ابن زیاد در مواجهه با حضرت زینب سلام الله علیها می گوید:
«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى فَضَحَکُمْ وَ قَتَلَکُمْ…». خدا را شکر، این خدا بود شما را رسوا کرد و شما را کشت…
این منطق از آن روزگار در منظومه عقائد مسلمانان گنجانده شد و در طول تاریخ حاکمان ظالم عملکرد خویش را بر مبنای آن توجیه کردند.
واهل بیت علیهم السلام همواره در مقابل این منطق ایستاده اند.
نمونه آن مقابله امام زین العابدین با ابن زیاد است:
ابن زیاد در مجلس کوفه به امام زین العابدین گفت «مَنْ انْتَ؟» تو کى هستى؟ فرمود: «ا نَا عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ» من على بن حسین هستم. گفت: «ا لَیْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ؟» مگر على بن حسین را خدا در کربلا نکشت؟ فرمود: من برادرى داشتم، نام او هم على بودو مردم در کربلا او را کشتند. گفت: خیر، خدا کشت. فرمود: البته که قبض روح همه مردم به دست خداست، اما او را مردم کشتند.[1]
و امام صادق علیه السلام فرمودند که: مردم در باره قدر بر سه مرامند، برخی بر این گمانند که خدای متعال مردم را بر گناهان مجبور می سازد این نسبت ظلم دادن به خداست و در حد کفر است و برخی بر این باورند که همه چیز به آنها واگذار شده است. اینان سلطه پروردگار را موهون شمردند و این نیز در حد کفر است و گروه سوم آنانند که می گویند خداوند آنچه در حد طاقت بشر است بر عهده او نهاده و تکلیف مالایطاق را از عهده برداشته است اگر نیکی کند خدا را سپاس می گوید و اگر سرپیچی کند استغفار می کند و این گروه مسلمانان آگاه هستند. (التوحید، شیخ صدوق ص 360)
بنا بر این حادثه دردناک منی امر خارج از اراده بشری نبوده و با تدبیر صحیح قابل پیشگیری بوده و در صورت عدم وقوع نیز داخل قضا و قدر الهی بود نه مخالف آن مگر بر اساس منطق جبرگرائی که بطلان آن بر اساس تعالیم دین روشن است.
فاجعه منی و چگونگی تحمل آن
یک بعد فاجعه عظیم منی چگونگی مواجه شدن با آن برای کسانی که مستقیما نزدیکان خود را در آن از دست داده اند است. عمق مصیبت و غیر منتظره بودن آن، طوری است که تحمل آن را برای خیلی ها دشوار نموده است در این رابطه شایسته است به حکمت مصیبتها در زندگی انسان و راه های که بزرگان دین برای کیفیت مواجه شدن با مصائب بیان نموده اند نگاهی داشته باشیم.
نقش مصیبت ها در زندگی انسان
مصیبت ها در زندگی بشر یک امتحان الهی است که در زندگی بشر جاری است حتی زندگی انبیاء و اولیاء و مومنان و اقعی در طول تاریخ آکنده از انواع مصائب و ابتلائات بوده است. و عمده حکمت و فلسفه آن بر اساس آیات قرآن و احادیث تربیت مومنان است که در روح آنها مقام صبر، استقامت و یقین و تسلیم و رضا به فعلیت برسد تا شایسته دریافت پاداش های قرارداده شده برای این مقام ها بشوند.
قرآن می فرماید:
و هر آینه شما را به چیزى از بیم و گرسنگى و کاهش مالها و جانها و میوهها مىآزماییم و شکیبایان را مژده ده. آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مىرسد، مىگویند: «ما از آنِ خدائیم و به سوى او بازمىگردیم! اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایتیافتگان! (سوره بقره آیه 155- 157)
و در حدیثی از پیامبر گرامی چنین نقل شده است که فرمود:
هرگاه خدا بنده ای را دوست داشته باشد او را مبتلا می کند پس اگر صبر پیشه کند او را برمی گیزند و اگر خوشنود باشد او را برتری داده و ممتازش قرار می دهد.[2]
و از امام جعفر صادق علیه نقل شده است که فرمود:
در بهشت مقامی است که بنده به آن نمی رسد مگر با درد و رنجی که در بدن او بر او عارض می شود.[3]
راه های رسیدن به آرامش در حین مواجهه با مصائب
بر اساس آنچه روایات اهل بیت علیهم السلام می توان از راههای زیر را برای کاهش سختی بلا و تحمل پذیر بودن آن کمک گرفت:
یاد آوری مصائب پیامبر ص و اهل بیت علیهم السلام
شایسته است یک فرد مومن در مواجهه با مصائب به یاد مصائب اولیاء الهی و ائمه اطهار ع بیفتد و با یاد آن مصائب مصیبت های خود را قابل تحمل کند.
امام رضا علیه السلام به فرزید شبیب فرمودند که:
ای فرزند شبیب اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی بر حسین بن علی گریه کن چون که او را مانند سربریدن گوسفند سر بریدند و همراه او هیجده نفر از جوانان اهل بیتش شهید شدند که همانندی در روی زمین نداشتند.[4]
امام جعفر صادق فرمودند که هر که را مصیبتی رسد مصیبت از دست دادن پیامبر را یاد کند که از بزرگترین مصیبتهاست.[5]
لذا علی علیه السلام وقتی خبر شهادت مالک اشتر به او رسید خود را با یادآوری مصیبت از دست دادن پیامبر (ص) تسلی می داد.
شاید یکی از جهت آرمش بخش بودن یادآوری مصائب اهل بیت علیهم السلام این است که انسان در می یابد که دنیا جایی نیست انسان به آن دل ببندد در حالی که والاترین عزیزان انسان که همان پیامبر ص و اهل بیت ع هستند در این دنیا خوشی ندیدند.
یاد آوری پاداشهای که خداوند برای صابران قرار داده است
قرآن کریم می فرماید: آنان که گفتند: «پروردگار ما خداوند است سپس پایدارى کردند، فرشتگان فرود مىآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتى که وعده مىدادند مژده باد!»[6]
امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید:
«اگر مومن می دانست که در مصائب چه پاداشی هست آرزو می کرد که با مقراض ها بدن او را تکه تکه ی کردند.»[7]
آنچه که انسان دارد امانت های خدا نزد اوست
همه دارائی ها انسان، امانت های خدا در نزد اوست و خدا هر وقت خواست امانت خود را می گیرد. با چنین نگرشی به زندگی است که انسان با از دست دادن نزدیکان خود از نظر روحی آسیب نمی بیند.
در نامه پیامبر ص به معاذ سوگ فرزند برای او گران آمده بود چنین آمده است:
«جانها و اموال فرزندان ما از مواهب و عاریه های خداوند است که تا مدتی مشخص در اختیار ما گذاشته و در وقت مشخصی آنهارا پس می گیرد.»[8]
امید است مومنان با تقویت دیدگاه توحیدی در خود و توجه بیشتر به عنایات خدا این حادثه تلخ و مصیبت بزرگ را وسیله ای برای رسیدن به همه پاداش های الهی که برای صابران قرار داده بسازند.
مرتضی ترابی - مدینه منوره
========================================
[2] َ قَالَ النَّبِیُّ ص إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ فَإِنْ صَبَرَ اجْتَبَاهُ وَ إِنْ رَضِیَ اصْطَفَاهُ المستدرک ج 2 ص 427[1] مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج17، ص: 425. لازم به ذکر است این بخش از مقاله را با همفکری دوست فاضل جناب آقای خیاط از فضلا و اساتید مشهد نگاشته شده است. و به عبارتی این بخش مقاله اثر مشترک دو نفر است.
[3] عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ فِی جَسَدِهِ الکافی ج : 2 ص : 255
[4] عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ عَنِ الرِّضَا ع فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ.
[5] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ عَمْرٍو النَّخَعِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ أُصِیبَ بِمُصِیبَةٍ فَلْیَذْکُرْ مُصَابَهُ بِالنَّبِیِّ ص فَإِنَّهُ مِنْ أَعْظَمِ الْمَصَائِب
[6] فصلت 30
[7] لَوْ یَعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ فِی الْمَصَائِبِ مِنَ الْأَجْرِ لَتَمَنَّى أَنْ یُقْرَضَ بِالْمَقَارِیضِ
[8] إِنَّ أَنْفُسَنَا وَ أَمْوَالَنَا وَ أَهَالِیَنَا مَوَاهِبُ اللَّهِ الْهَنِیئَةُ وَ عَوَارِیهِ الْمُسْتَرِدَّةُ بِهَا إِلَى أَجَلٍ مَعْدُودٍ وَ یَقْبِضُهَا لِوَقْتٍ مَعْلُوم. بحارالأنوار ج : 74 ص : 174»