گزارش تصویری : تفأل مردم شیراز در روز بزرگداشت حافظ
کد خبر :
454071
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
از دشمنان برم شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
خوش خبر باشی ای نسیم شمال که به ما میرسد زمان وصال
خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد هدهد خوش خبر از طرف سبا بازآمد
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
عمریست تا ز زلف تو بویی شنیدهام زان بوی در مشام دل من هنوز بوست
بر آن چشم سیه صد آفرین باد که در عاشق کشی سحرآفرین است
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند