چرا یک نویسنده گمنام ضدروسیه جایزه نوبل ادبیات را گرفت؟

فارسی‌زبان‌ها به کنار، برنده نوبل ادبیات امسال را حتی انگلیسی‌زبان‌ها هم زیاد نمی شناسند، این از محتواهای تقریبا یکسانی که درباره او به زبان انگلیسی منتشر شده، کم و بیش معلوم است و همین ناشناخته‌ بودنش برای بسیاری از پیگیران ادبیات جهان مسئله‌ی سیاسی بودن این انتخاب را قوت بخشیده است و این فرضیه بیش از پیش مطرح کرده است که «سوتلانا آلکسیویچ» به دلیل محتوای ضدروسی آثارش و به دلیل فضای سیاسی روز جهان برنده این جایزه مهم شده است.

کد خبر : 453802
رجانیوز: پنجشنبه گذشته برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۵ مشخص شد و علی رغم پیش‌بینی‌ها نام یک نویسنده بلاروس ناشناخته که هیچ‌یک از آثارش هم به زبان فارسی ترجمه نشده‌اند به نام «سوتلانا آلکسیویچ» بعنوان برنده نوبل ۲۰۱۵ ادبیات اعلام شد. فارسی‌زبان‌ها به کنار، برنده نوبل ادبیات امسال را حتی انگلیسی‌زبان‌ها هم زیاد نمی شناسند، این از محتواهای تقریبا یکسانی که درباره او به زبان انگلیسی منتشر شده، کم و بیش معلوم است و همین ناشناخته‌ بودنش برای بسیاری از پیگیران ادبیات جهان مسئله‌ی سیاسی بودن این انتخاب را قوت بخشیده است و این فرضیه بیش از پیش مطرح کرده است که «سوتلانا آلکسیویچ» به دلیل محتوای ضدروسی آثارش و به دلیل فضای سیاسی روز جهان برنده این جایزه مهم شده است.
آلکسویچ در ۳۱ می سال ۱۹۴۸ در یکی از شهرهای اوکراین از یک پدر بلاروسی و مادری اوکراینی متولد شد. پس از پایان خدمت پدرش در ارتش، خانواده آنها به روستای مادریشان در بلاروس بازگشتند و والدین او به عنوان معلم در این روستا مشغول به کار شدند. سوتلانا پس از پایان دوران تحصیل در مدرسه، به عنوان خبرنگار در روزنامه محلی شهر نارول مشغول به کار شد. پس از مدتی کار این روزنامه نگار جوان بالا گرفت و فعالیت حرفه‌ای خود را در روزنامه‌های اوکراین با نوشتن داستان‌های کوتاه و گزارش ادامه داد. فاجعه چرنوبیل، جنگ شوروی و افغانستان و بسیاری دیگر از اتفاقات در دنیا او را به محل حادثه کشاند و نتیجه آنها نوشتن گزارش‌های متعدد و مصاحبه با شاهدان عینی بود که در روزنامه‌ها به چاپ می‌رسید و بعدها در داستان‌هایش منعکس می‌شد.
برنده نوبل امسال به خاطر نوع کتاب هایش و این که طرف همه را در جنگ گرفته، مشهور شده است. کتابهایی که سوتلانا الکسیویچ نوشته، در اصل یک اتفاق تلخ را از زبان شاهدان آن ماجرا روایت می‌کند. اتفاق‌های تلخی به نام جنگ و خونریزی که در تمام‌شان هم ردی از حضور روسیه مشخص است.
نخستین کتاب خانم الکسیویچ که با همین شیوه نوشته شد، «جنگ چهره زنانه ندارد» بود. این کتاب براساس مصاحبه هایی که نویسنده با سربازان بازمانده از جنگ جهانی دوم داشت، نوشته شد و چهار سال بعد نسخه آلمانی آن هم به بازار رسید.
بعد از آن، زمانی که واقعه انفجار اتمی چرنوبیل اتفاق افتاد، او با ۵۰۰ نفر از شاهدان واقعه، از آتش‌نشانها و اعضای تیم پاکسازی گرفته تا برخی از مردم اطراف محل حادثه گفت وگو کرد و حرف‌های آنها را در «صداهایی از چرنوبیل، تاریخ شفاهی یک فاجعه هسته‌ای» روایت کرد. او بعدتر «پسران روئین چهره» را هم نوشت که در آن وقایع افغانستان را با همین شیوه، از زبان مردم محلی روایت کرده است.
با این اوصاف، گزاره‌ای که اکثر کارشناسان ادبیات بر آن متفق‌اند این است که نوع و مدل کتاب‌هایی که این نویسنده‌ روس روی آن دست می‌گذارد نوعی نگاه منتقدانه به تاریخ و عملکرد روسیه دارد. نگاه آلکسیوویچ به روسیه و فرهنگ سیاسی روس‌ها و بلاروس‌ها نگاهی منتقدانه و تند و تیز است و در همه‌ی این مردم «یک پوتین پنهان‌شده» می‌بیند. او حتی با دیالوگ غرب با «رژیم‌های توتالیتر روسیه و بلاروس» هم مخالف است.
در همین زمینه، اولين اظهارنظرهایی كه از خانم الکسیویچ ساعاتي بعد از برنده شدن در نوبل هم سرزد حاوي همين نگاه انتقادي بود. او پس از كسب جايزه نوبل ادبيات به يك كنفرانس خبري در شهر «ميسنك» بلاروس رفت؛ شهري كه سال‌ها براي يكي از مجلات اين شهر با عنوان «نمان» به نويسندگي مشغول بود. در اين كنفرانس خبري كه كاملاً آلوده به سياست بود الكسوويچ از همان ابتدا ژست‌هاي سياسي گرفت و با اشاره مستقيم به سياست‌هاي حكمرانان روسي گفت: «با ديدن عكس‌هاي كشته‌شدگان در جريان تظاهرات ضدروس در فوريه سال ۲۰۱۴ گريستم.»
وي با نشانه رفتن انگشت اتهام به سمت دولت روسيه گفت: «قيام‌هاي جدايي‌طلبانه متعاقب در مناطق شرقي نيز كه به كشته شدن بيش از ۸ هزار نفر انجاميد، نتيجه دخالت خارجي‌ها بود و اين يك اشغال و هجوم خارجي است.... من دنياي روسي خوب و انسان‌دوستانه را دوست دارم، اما دنياي روسيه‌اي استالين و ديگر سياستمداران خودكامه روس را نه!»
با این اوصاف و همچنین نگاهی به جوضدروسی سال‌های اخیر از ماجراهای اوکراین گرفته تا حضور نظامی این روزهای روسیه در سوریه و انتقاد دولت‌های غربی از این کشور برای مبارزه با تروریست‌های ضدسوری می‌شود، این گزاره را تقویت کرده است که آکادمی نوبل با اهدای این جوایز درصدد مدیریت و هدایت افکار ضدرروسی در کشورهای غربی است.
آکادمی نوبل اما درباره این نویسنده و دلیل اهدای نوبل به او چه می‌گوید؟ در بیانیه جایزه نوبل آمده است: «به الکسیویچ به خاطر نوشته‌های پلی فونیک(چند صدایی) و نشان دادن رنج و درد و شجاعت در زمان ما، این جایزه اعطا می‌شود. او در ۳۰-۴۰ سال گذشته مشغول نقشه برداری از اتحاد جمادی شوروی و اتفاقات پس از فروپاشی آن بوده است. اما کارهای او صرفا مجموعه‌ای از حوادث نیست بلکه تاریخ احساسات است. آنچه او به ما نشان می‌دهد یک جهان احساسی است. بنابراین رویدادهای مختلفی که او در کتاب‌هایش از آنها گفته، مثل فاجعه چرنوبیل یا جنگ افغانستان، همه شرح احساسات افراد در گذر این اتفاقات است. او برای نشان دادن این تاریخ، با هزاران زن و مرد و کودک مصاحبه کرده و انسان را در رهگذر این اتفاقات به ما نشان داده است.»
پیش از این در مورد رویکرد سیاسی جوایز هنری جهان، اعم از سینما و ادبیات و هنرهای تجسمی در گزارش‌های مختلفی پرداخته‌ایم، اما انتخاب‌هایی مانند نوبل ادبیات امسال یا اهدا جایزه اسکار به فیلمی مانند «آرگو»، یا انتخاب فیلم‌های سیاسی سخیف جعفر پناهی در جشنواره‌هایی مانند برلین و جایزه‌هایی مانند این‌ها بهترین نشانه‌ها برای تحلیل و تفسیر دقیق‌تر رویکردهای جوایز هنری غرب است، اينكه نويسنده‌اي با مشخصات «سوتلانا آلکسیویچ» و با اين سبقه انتقادي از روسیه درست در چنین برهه‌ای از وضعیت سیاسی جهان جايزه نوبل را مي‌گيرد بيش از پيش نشان از آن دارد كه جايزه ادبي نوبل كه در شعار همواره از جدايي سياست از ادبيات مي‌گويد كاملاً در خدمت اهداف سياسي قرار گرفته است. ظاهرا نوبل هم دارد همان مسيري را مي‌رود كه آكادمي اسكار و جشنواره‌هايي چون كن، برلين و ونيز در حيطه سينما پيموده‌اند.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: