جای ما در تقابل نظام سلطه با انقلاب اسلامی کجاست؟

نظام سلطه در مورد انقلاب اسلامی از ابتدای انقلاب راهکارهای مختلفی را طی کرده است: حملهٔ نظامی، تحریم اقتصادی، حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب و برانداز، انقلاب رنگی، تهاجم فرهنگی، خرابکاری اقتصادی و صنعتی، ترور و… اما درنهایت نظام سلطه برای براندازی یا استحالهٔ انقلاب اسلامی درنهایت با محوریت اقتصادی-اجتماعی وارد عمل شده است.

کد خبر : 452299
رمز عبور: پازل دشمن و نقشهٔ ضدحمله
«ببینیم که امروز نقشهٔ دشمن در مورد انقلاب چیست. به تعبیر متعارف و رایج، سناریوی دشمن را حدس بزنیم، ببینیم دنبال چیست. اگر توانستیم درست بفهمیم، درست حدس بزنیم و در مقابل سناریوی دشمن رفتار و اعمال خودمان را برنامه‌ریزی کردیم، قطعاً دشمن شکست خواهد خورد. دشمن یک سناریوی جامع و سروته‌داری را برای نظام اسلامی و برای حرکت اسلامی و بیداری اسلامی تدارک دیده است». (/۰۳/۰۸/۱۳۹۰ رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی). در این چارچوب بررسی سناریوی نظام سلطه نسبت به دنیا و انقلاب اسلامی مسئله‌ای مهم می‌شود که با استخراج آن، ضد حمله طراحی شود. وگرنه تحلیل‌های سطحی، موردی و غلط ما را به بازی در پازل نظام سلطه یا حداقل انفعال خواهد کشاند.
نظام سلطه با محوریت حفظ و بسط منابع قدرت، ثروت و اطلاعات
نظام سلطه چه در دورهٔ استعمار سنتی مبتنی بر تسخیر سرزمین‌ها و غارت منابع و نیروی انسانی، چه در دورهٔ استعمار نو مبتنی بر در اختیار گرفتن منابع طبیعی و انسانی از طریق گماشتن حکومت‌های دست‌نشانده و چه در دورهٔ استعمار فرانو از طریق کنترل قلب‌ها و مغزها با آموزش و رسانه‌ها یک محور کلی داشته و آن در اختیار گرفتن، حفظ و بسط منابع قدرت، ثروت، اطلاعات و مقابله با موانع این حرکت بوده است.
قلب نظام سلطه شبکهٔ اقتصادی صهیونیستی و کارتل‌ها و تراست‌هایی هستند که این مسئله را شکل می‌دهند و قدرت‌های سیاسی و فرهنگی به‌وسیلهٔ‌ آن‌ها هدایت می‌شود. بر این مبنا در هر حوزه سازوکارها، آموزش‌ها و تبلیغات، سازمان‌ها و نهادها، معاهده‌ها، شاخص‌ها و… موجود است که این حرکت را نهادینه می‌کند.
شمایی کلی از عملکرد نظام سلطه در اقتصاد
به‌صورت نمونه در حوزهٔ اقتصاد، راهکار اصلی حفظ منابع اقتصادی و بسط و گسترش آن و مقابله با عوامل مخل آن است. سازوکارهایی نظیر استعمار دلار از طریق اجبار همه به استفاده از دلار بعد از جنگ جهانی دوم به‌وسیلهٔ آمریکا به‌عنوان ارز واسط بین‌المللی یک نمونه است. معاهده‌ای مثل کنوانسیون برن (حق مالکیت فکری)، جلوی بنا شدن علم و فناوری بر شانه‌های رشد دیگران را می‌گیرد و با تحمیل هزینهٔ گزاف اجازهٔ رشد علمی به کشورها نمی‌دهد. سازمان‌های بین‌المللی اقتصادی نظیر بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی، ضمن جلوگیری از رشد مبتنی بر ظرفیت‌های درونی کشورها و وابسته کردن اقتصاد کشورها به خارج، سیستم برنامه‌ریزی اقتصادی کشورها را به‌هم‌ریخته، هم‌چنین با اجبار اصلاحات اقتصادی زیان‌بار اقتصاد کشورها را در برابر کشورهای قدرتمند ضعیف کرده و راه واردات، استقراض خارجی پرضرر و… را باز می‌کنند. همین برنامه‌ها از طریق آموزش‌های اقتصاد رسمی (که امروز جریان اقتصاد نئوکلاسیک و سرمایه‌داری جریان اصلی آن است) به‌عنوان راه‌حل علمی به نخبگان کشورها داده‌شده که خود مطالبه‌گر آن باشند و رسانه‌های عمومی نیز آن را ترویج می‌کنند. شاخص‌هایی دستکاری‌شده مثل رشد کشورها مبتنی بر تجارت خارجی و اقتصاد بازار آزاد نیز، محاسبات مردم، نخبگان و مسئولین را به شیوه‌ای سامان می‌دهد که درنهایت کشورها به سمت اقتصاد بازار آزاد حرکت کنند، منافع شرکت‌های چندملیتی تأمین شود و چون این راه‌حل‌ها و شاخص‌ها دستکاری‌شده‌اند، هیچ‌گاه این کشورها به رشد جدی نمی‌رسند و چرخهٔ وابستگی آن‌ها به‌نظام سلطه ادامه می‌یابد. همین مسئله را می‌توان در علم و فناوری، کشاورزی، سلامت، صنعت و سایر حوزه‌های مرتبط با اقتصاد جستجو کرد؛ یعنی محاسبات مردم، نخبگان و مسئولین را از طریق آموزش، شاخص‌ها و تبلیغات از درون و فشارهای بیرونی نظیر نهادهای بین‌المللی، سازوکارهای نهادینه‌شده و… جوری سامان می‌دهند که خود آن‌ها داوطلبانه یا از روی اکراه منابع طبیعی و انسانی خود را به‌جای به‌کارگیری در مسیر مصالح خود و رشد درون‌زا به‌گونه‌ای به کار بگیرند که منافع نظام سلطه، شرکت‌های بزرگ و باندهای مافیایی اقتصادی و مالی تأمین شود.
روابط مستحکم سلطهٔ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی
در همین چارچوب مافیای قدرت، ثروت و اطلاع‌رسانی بین‌المللی به همکاری با یکدیگر می‌پردازند. آمریکا در بسیاری از کشورهای آمریکای جنوبی، شرق آسیا، غرب آسیا، آفریقا و… با تبلیغات، تحریم، انقلاب رنگی، اشغال نظامی و… سازوکارها را به‌گونه‌ای سامان می‌دهد که مردم، نخبگان یا مسئولین کشورها ناچار از پذیرش این چارچوب باشند، یا به‌دلخواه به آن رو آورند و در صورت عدم تمکین با مشت آهنین، تحریم، براندازی و… روبه‌رو شوند تا در نهایت شرکت‌های آمریکایی فرابرسند و منافع حاصل از اشغال یا روی کار آمدن غرب‌گرایان را به خود اختصاص دهند. تجربیات کودتا نظیر اندونزی و سراسر آمریکای لاتین، تحریم، توافق و تسلیم، بازرسی، حمله و سپس غارت منابع در عراق و لیبی، گره زدن اقتصاد به‌نظام بین‌المللی در مورد مالزی، حکام دست‌نشانده در خلیج‌فارس، انقلاب رنگی در اروپای شرقی و آسیای مرکزی و… نمونهٔ این رویکرد است.
نظام سلطه و انقلاب اسلامی
نظام سلطه در مورد انقلاب اسلامی از ابتدای انقلاب راهکارهای مختلفی را طی کرده است: حملهٔ نظامی، تحریم اقتصادی، حمایت از گروه‌های تجزیه‌طلب و برانداز، انقلاب رنگی، تهاجم فرهنگی، خرابکاری اقتصادی و صنعتی، ترور و… اما درنهایت نظام سلطه برای براندازی یا استحالهٔ انقلاب اسلامی درنهایت با محوریت اقتصادی-اجتماعی وارد عمل شده است.
در این چارچوب باید محاسبات مردم و مسئولین مختل شود، از ادامهٔ مسیر ایستادگی روی آرمان‌های انقلاب منصرف شوند و مسیر استحاله و فروپاشی دنبال شود. شناخت از وجود خلل در اقتصاد کشور دشمن را به تمرکز روی تحریم کشاند، این مسئله با مشروعیت‌زدایی از رژیم ایران با فتنهٔ ۸۸ و نمایش سرکوبگر بودن ایران در خارج از کشور و رسانه‌های بیگانه محوریت یافت. تحریم به علت عدم پرداختن مسئولین به اصلاح اقتصاد به افزایش هزینه‌های زندگی مردم انجامید تا از این طریق مردم به نارضایتی از وضع موجود رسیده و نظام، انقلاب و مسیر ۴ دهه مقاومت و ایستادگی را اشتباه بدانند، از این طریق با ایجاد اعتراض در مردم و فشار از پایین، نظام سلطه با چانه‌زنی از بالا رفتار نظام را تغییر دهد. هم با استحالهٔ ماهیت انقلابی نظام هم باقدرت دادن جریان غرب‌گرا از طرقی نظیر مذاکره مثل سال‌های آخر شوروی، زمینهٔ براندازی و تجزیه نظیر شوروی یا حمله و اشغال نظیر عراق و لیبی را فراهم آورد.
عناصر اصلی نقشه دشمن در تقابل با انقلاب اسلامی
فشار واردکردن به مردم از طریق دست گذاشتن روی مشکلات داخلی اقتصاد و دست گذاشتن روی زخم‌ها از طریق تحریم یا برهم زدن قراردادها یا مواردی نظیر بازی با قیمت نفت.
تبلیغ ناکارآمدی انقلاب و نیروهای انقلابی در ادارهٔ درست زندگی مردم و تلاش برای جدا کردن مردم از انقلاب و انقلابیون.
القای ما نمی‌توانیم و جلوگیری از رشد علمی و فناوری و قدرت یافتن کشور.
نمایش راه‌حل در رابطه با غرب و پیوستن به‌نظام سلطه.
تقویت نیروهای غرب‌گرا از طریق مذاکره و تبلیغ رسانه‌ای.
به سازش کشیدن نظام اسلامی با تداوم فشار و مذاکره از طریق اجبار به توافقات ذلت‌بار و تخریب چهرهٔ مقاومت و انقلاب در بیرون از کشور و ایجاد اختلاف درونی.
گره زدن راه‌حل مسائل به خارج و حل کردن اقتصاد کشور در نظام جهانی از طریق باز کردن باب واردات، تضعیف تولید ملی، آوردن شرکت‌های چندملیتی و سرمایه‌گذاری خارجی در کشور (با تأکید بر در اختیار گرفتن بازار پول و سرمایه (بانک‌ها، مؤسسات مالی و بورس)، در اختیار گرفتن نظام توزیع (از طریق شرکت‌های بزرگ توزیعی و فشار واردکردن به مردم در مواقع حساس)، گرفتن شریان‌هایی نظیر منابع اولیه مثل تولید انرژی کشور و مشخصاً نفت و گاز، تضعیف اقتصاد ملی از طریق پیگیری نسخه‌های بین‌المللی نظیر نسخه‌های اقتصادی صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی.
از بین بردن پشتوانهٔ مردمی نظام با این شرایط و به انفعال کشاندن انقلابیون.
ایجاد تغییر سیاسی در کشور و استحاله سیاسی نظام به‌تبع استحالهٔ اقتصادی و فرهنگی.
فراهم آوردن زمینهٔ انقلاب رنگی یا حمله به کشور از طریق بازرسی‌های گسترده و تخریب توان دفاعی و نظامی کشور به‌تبع توافقات ذلت‌بار.
چه باید کرد؟
بر این مبنا اهم اقدامات در برابر نقشه نظام سلطه باید هدف قرار دادن محورهای اصلی آن برنامه باشد:
از بین بردن قلب برنامهٔ دشمن در فاصله ایجاد کردن بین مردم و نظام از طریق فشار و القای ناکارآمدی با تلاش برای خدمت به مردم، پیگیری اصلاح اقتصاد کشور از طریق اقدام مستقیم مثل تلاش برای خودکفایی کالاهای استراتژیک کشاورزی، مطالبه‌گری از نهادهای مسئول در مواردی مثل مبارزه با مفاسد اقتصادی، شفافیت، مقابله با معوقات بانکی، اصلاح نظام بانکی و قطع کردن پای بانک‌ها از شرکت‌داری و سوداگری، واردات‌محوری، مالیات و… . در این چارچوب به‌ویژه مجموعه‌های رسانه‌ای، دانشجویی، مردمی، تریبون‌داران و… باید به مطالبه‌گری از مسئولین بپردازند. در ضلع دیگر باید خود درجاهایی که می‌توانند نقش‌آفرینی دقیق برای تحقق اصلاح کشور نظیر رفع بعضی نیازهای واردات از طریق تولید مستقیم در داخل بپردازند. از سوی دیگر باید انقلاب و انقلابیون در چارچوب خدمت به مردم به اعتمادسازی مستقیم بپردازند. احیای آرمان‌های انقلاب در ابتدای دههٔ ۸۰ از طریق ۳ ضلعی گفتمان‌سازی مبانی انقلاب و امام از یک‌سو، مطالبه‌گری و عدالت‌خواهی که در آن دوره بر مبارزه با فقر و فساد و تبعیض متمرکز بود از تکه مردم مستقیماً با آن در تماس بودند، مردم را به کارآمدی گفتمان انقلاب و محوریت عدالت رساند. این خدمت‌رسانی و مطالبه‌گری ضلع ملی و محلی دارد. در ضلع محلی باید به سراغ مسائل عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی مناطق و هم‌چنین نقشی که آن‌ها در اصلاح اقتصاد کشور می‌توانند ایفا کنند رفت، مثلاً گردشگری سلامت در استان‌های مرزی، گردشگری فرهنگی و انقلابی یکی از اضلاعی است که باید برای تحققش در مناطق کارکرد، مثلاً باید برای منزل خانوادگی امام خمینی در خمین برنامه‌ریزی کرد، یا رشد صنایع تبدیلی در شیلات یا کشاورزی باید مورد مطالبه قرار گیرد، یا احیای هامون در سیستان که هم معیشت مردم منطقه را فعال می‌کند و… . در این دوره غیر از مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، اقتصاد مقاومتی و پیشرفت نیز باید مدنظر قرار بگیرد.
ترویج ما می‌توانیم، از طریق بازخوانی اقدامات مثبت انقلاب و انقلابیون از رشدهای علمی و فناوری تا مقابله با تحریم‌ها مثل اقدامات ۳ گانهٔ نظام در حوزهٔ بنزین که با سهمیه‌بندی بنزین، هدفمندی یارانه‌ها و درنهایت تولید بنزین در پتروشیمی‌ها اصل تحریم بنزین از بین رفت. این اقدام به‌ویژه باید از طریق هنر و ادبیات پیگیری شود.
دفاع از رشد علمی و فناوری کشور و دستاوردهای آن به‌ویژه در حوزه‌هایی نظیر موشکی و دفاعی و حوزه‌های مستقیماً مرتبط بازندگی مردم.
تبیین سرنوشت تلخ کشورهای عقب‌نشینی کرده مقابل نظام سلطه:در حوزه‌هایی مثل مذاکرات هسته‌ای و خلع سلاح مثل عراق و لیبی، حوزه سیاسی مثل مصر و تونس، حوزهٔ اقتصادی مثل سرنوشت تلخ کشورهای آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی.
تبیین سرنوشت تلخ تعاملات پیشین ما با غرب و آمریکا: عدم رفع تحریم‌ها باوجود مذاکره و عقب‌نشینی‌های ما پس از انقلاب مثل بقای تحریم‌های مربوط به لانه جاسوسی باوجود آزادی گروگان‌ها و معاهدهٔ الجزایر، عدم رفع تحریم‌های مربوط به برخورد ما با عوامل گروه‌های تروریستی در دهه ۷۰ باوجود مذاکرات انتقادی، عدم لغو قانون تحریم ایران و لیبی (ILSA یا داماتو). مذاکرات ذلیلانه و پرضرر برای ما مثل مذاکرات انتقادی دهه ۷۰ با کشورهای اروپایی و پاسخ‌گویی ما به‌مثابهٔ متهم، مذاکرات دیتون و سپردن بوسنی به دشمن و تکفیری‌ها، افغانستان و مذاکرات ۲۰۰۱ و… نتایج اسف‌بار همکاری ما با نظام سلطه در حوزه اقتصاد مثل اجرای نسخه‌های صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی در دهه ۷۰ که علاوه به برهم زدن اقتصاد به آشوب‌های اجتماعی انجامید. همکاری‌های ما با نهادهای به‌ظاهر بشردوستانه‌ای نظیر یونیسف و یونسکو در موارد نظیر کنترل جمعیت، مبارزه با ایدز و… منجر به افتادن ما در پازل آن‌ها شد. نتایج تلخ پرونده هسته‌ای و بحران‌های حاصل از نرمش ما مقابل غرب و آژانس در ۸۲ تا ۸۴. بازخوانی نتایج و دست‌های خالی ما در مذاکرات هسته‌ای از ۹۲ تاکنون.
نرفتن زیر بار توافقات ننگین و بازکنندهٔ دست دشمن به کشور.
مقابله با گره زدن مسائل کشور به خارج و دادن شریان‌های اقتصادی به شرکت‌های چندملیتی و اجرای نسخه‌های نهادهای اقتصادی بین‌المللی.
دفاع فعال از تخریب انقلابیون در برابر برچسب‌هایی نظیر افراط و… و نمایش تناقضات در اندیشه و عمل غرب‌گرایان.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: