کلیاتی در باب مهریه

در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «از برکت زن، کم‌بودن مهریه‌اش و از بدیمنی او زیادی در مهریه‌اش است.» (19) و یا در قرآن آمده است که حضرت موسی (ع) مهر همسرشان را اجیرشدن ایشان برای کار کردن برای پدرزن خود قرار دادند.

کد خبر : 450273

مهرخانه: مهریه، از اختصاصات نظام اسلامی ‌است؛ امری که بر حرمت و جایگاه معنوی زن مسلمان اشاره دارد و در هیچ‌یک از ادیان و فرهنگ‌های دیگر نظیری برای آن وجود ندارد. لذا آشنایی با این حق مسلم مالی زنان و موارد فقهی مرتبط با آن، لازم به نظر می‌رسد. 1. معنای مهریه در کتب لغت، مَهر به معنای صداق آورده شده است (1). در قرآن کریم، لغت مهریه به کار نرفته است، اما از آن با تعابیری همچون «صدقه» و «نحله» یاد شده است: «وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَیءٍ مِنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِیئًا مَرِیئًا.» (2) مهر زنان را (به طور کامل) در کمال رضایت و طیب خاطر، به عنوان یک بدهی (یا عطیه،) به آنان بپردازید و اگر آن‌ها چیزی از آن را با رضایت خاطر به شما بخشیدند، حلال و گوارا خواهد بود. صدقه یا صداق، نشانه راستین‌بودن علاقه مرد و محبت او به زن است. علامه طباطبایی ذیل این آیه می‌فرمایند: «اگر می‌بینید که کلمه «صدقات» را به ضمیر زنان (هن)، اضافه کرده، به جهت بیان این مطلب بوده که وجوب دادن مهر به زنان مسئله‌ای نیست که دین اسلام آن را تأسیس کرده باشد، بلکه مسئله‌ای است که اساساً در بین مردم در سنن ازدواجشان متداول بوده است. سنت خود بشر بر این جاری بوده و هست که پول و یا مالی را که قیمت داشته باشد، به عنوان مهریه به زنان اختصاص دهند و کانه این پول را عوض عصمت او قرار دهند.» (3) «نحله» نیز از نحل، به معنای زنبور عسل است؛ چون زنبور عسل بدون توقعی عسل خود را می‌بخشد. لذا کلمه نحله، کاملاً تصریح دارد که مهر هیچ عنوانی جز عنوان تقدیمی، پیش‌کشی، عطیه و هدیه نیست (4). با توجه به تعابیر فوق، باید گفت چون مرد و زن در استفاده از یکدیگر شریک و مساوی هستند، خداوند برای زن بر مرد مهر قرار داده تا بخشش و عطیه‌ای باشد از خداوند نسبت به زن (5)؛ هدیه‌ای که علی‌رغم حق‌بودنش، بار معنوی و عاطفی فراوانی را به دنبال دارد. 2. تعریف مهریه در ادبیات دینی و فقهی، همان‌طور که به گوشه‌ای از آن اشاره شد،‌ از مهریه با نام‌های مختلفی یاد شده است، اما تمام این عبارات بر معنا و مفهومی‌ مشترک دلالت دارند. مهریه، مالی است که به هنگام عقد نکاح، برابر ضوابط شرع و رسم و عادت، از طرف مرد به زن پرداخت می‌شود (6)؛ چراکه رابطه زوجیتی که پس از تحقق عقد نکاح ایجاد می‌شود، حقوق و تکالیفی را نیز برای طرفین به دنبال دارد؛ یکی از این حقوق مهریه است و خود خداوند در قرآن فرموده است: «واجب است مهر زنانى را كه از آنها تمتع مى‏گيريد را بدهيد.» (7) در حقیقت مهریه، علاوه بر این‌که نشان‌دهنده علاقه مرد به زن است و هدیه‌ای از جانب او،‌ فریضه و دینی بر گردن او نیز هست (8). 3. انواع مهریه مهریه بر حسب نوع تعیین و مقدار آن انواع و نام‌های مختلفی دارد: 3.1. انواع مهریه بر حسب چگونگی تعیین آن در زمان عقد 3.1.1. مهر المسمی مهریه‌ای است که در هنگام عقد، بنابر تراضی طرفین، میزان آن تعیین شده باشد (9). 3.1.2. مهر المتعه اگر در هنگام عقد میزانی برای مهریه ذکر نشود و شوهر زن را قبل از نزدیکی و تعیین مهر طلاق دهد، زن مستحق مهر المتعه خواهد بود. 3.2. انواع مهریه برحسب میزان آن 3.2.1. مهر المثل مهر المثل به معنای مهریه زنان هم‌شأن و هم‌تراز و هم‌رتبه زن است و ملاک در مهر المثل میزان مشابهت آنان در صفات و خصوصیات مختلفی مانند زیبایی و بکارت و شرف و ثروت وعقل و ادب و حسن تدبیر در منزل و هر صفت دیگری است که می‌تواند در میزان مهریه تأثیرگذار باشد (10). در حقیقت هرگاه رجوع به مهر المثل شرط شود، برای تعیین مهر زوجه منظوره، باید به مهر زنان دیگری که با او در خصوصیات و ویژگی‌ها قرابت دارند، رجوع شود. مواردی که مهر المثل ملاک خواهد بود، شامل موارد ذیل‌اند: الف) اگر بنابر دلایلی مهر المسمی ‌باطل شود، بعد از نزدیکی، زن مستحق مهر المثل خواهد بود (11). ب‌) در مواردی که مهری تعیین نشده و مرد بعد از نزدیکی زن را طلاق می‌دهد،‌ مهر المثل ثابت خواهد شد (12). ج‌) چنان‌چه در قانون آمده است: «اگر اختیار تعیین مهر به زن داده شود، زن نمی‌تواند بیشتر از مهر المثل معین نماید.» (13) 3.2.2. مهر المتعه بیان شد که اگر در هنگام عقد میزانی برای مهریه تعیین نشود و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر زن خود را طلاق دهد، زن مستحق مهر المتعه خواهد بود (14). در تعیین میزان مهر المتعه، حال مرد از حیث غنا و فقر ملاحظه می‌شود (15)؛ چنان‌چه در جامع عباسی آمده است: مهرالمتعه آن است که اگر شوهر مال‌دار باشد، جامه اعلی (گرانبها) یا اسب که 10 مثقال طلا ارزد، یا 10 مثقال طلا به او دهد، و اگر مفلس باشد، انگشتری طلا یا نقره، اگر متوسط الحال باشد پنج مثقال طلا (16). 3.2.3. مهر السنه درست است که برای مهریه میزانی معین نشده است و طرفین هر میزان که بخواهند می‌توانند مهریه قرار دهند، اما میزان مهریه‌ای که در شرع مستحب دانسته شده، مهر السنه است. میزان مهر السنه را پانصد درهم گفته‌اند و این میزان، مهریه حضرت زهرا (س) است و پیامبر (ص) نیز همسران خود را به این میزان مهر می‌فرمودند (17). 4. میزان مهریه همان‌طور که گذشت در شریعت میزانی برای مهریه معین نشده است و طرفین می‌توانند با توافق یکدیگر، مهریه را هر مقدار که بخواهند قرار دهند. امام باقر (ع) فرمودند: «مهریه آن چیزی است که طرفین ازدواج به آن راضی می‌شوند؛ چه کم باشد و چه زیاد.» (18) در آیه 20 سوره نساء به مهریه زیاد اشاره شده: «وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَکانَ زَوْجٍ وَ آتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَ تَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً.» و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید، و مال فراوانی (به عنوان مهر) به او پرداخته اید، چیزی از آن را پس نگیرید و هیچ مذمتی دراین‌باره نشده. اما از طرفی هم در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «از برکت زن، کم‌بودن مهریه‌اش و از بدیمنی او زیادی در مهریه‌اش است.» (19) و یا در قرآن آمده است که حضرت موسی (ع) مهر همسرشان را اجیرشدن ایشان برای کار کردن برای پدرزن خود قرار دادند (20). در حقیقت آن‌چه مطرح است آنست که میزان مهریه به خواست طرفین است و تنها مواردی از باب استحباب و عمل به سنت بیان شده است، و نه از باب اجبار و اصرار. 5. جایگاه مهریه در ازدواج آن‌چه لازم به ذکر است آنست که ذکر مهر در عقد دایم شرط نیست و عقد بدون تعیین آن نیز صحیح است (21) و در شرایط خاصی که پرداخت مهریه لازم است، باید به میزان‌های بیان‌شده عمل شود. مهریه مالی است مختص زن و هیچ‌کس حقی بر آن ندارد؛ چنان‌چه در روایتی از امام رضا (ع) نقل شده است که از ایشان درباره مردی که دختر خود را تزویج کرده پرسیدند که آیا می‌تواند در مهریه او تصرف کند؟ حضرت فرمودند: روا نیست (22) و یا زمانی که خداوند در قرآن تصرف در مهر را منوط به اجازه زن می‌کند و می‌فرماید: «اگر آنها چیزی از آن (مهریه)‌ را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید.» (23) نتیجه‌گیری از مجموع آن‌چه گذشت، چند نکته و حکم اساسی در مورد مهریه به دست می‌آید: الف) مهریه باید مالیت داشته باشد (24)؛ در نتیجه اگر چیزی که کسی یا مسلمانی مالکش نمی‌شود را مهر قرار دهد، عقد صحیح است، اما مهریه باطل خواهد بود (25). ب) برای مهریه در اسلام مقدار خاصی تعیین نشده است (26) ج) شرط پرداخت کامل مهریه آن است که دخول صورت بگیرد؛ لذا اگر مرد قبل از دخول، زن خود را طلاق دهد، باید نصف مهریه را بپردازد (27). اما این‌که اگر مرد در تنگنای مالی باشد و به حکم دادگاه ملزم به پرداخت مهريه به صورت اقساط، و با توجه به این‌که اتمام مهریه به این صورت سال‌ها طول خواهد کشید، آیا در فرض باکره‌بودن زن و عدم مواقعه، زن حق دارد تا پايان قسط آخر تمکين نکند؟ فقها معتقدندکه در این شرایط که مهريه به صورت دين ما فى‌الذمه است (28)، زن حق ندارد تمکین نکند (29). پی‌نوشت 1. ابن منظور، لسان العرب، باب مهر؛ 2. سوره نساء، آیه4؛ 3. علامه طباطبائی، سید محمد، المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۴، ص ۲۶۹؛ 4. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏۳، ص262؛ 5. تفسیر عاملی، ج2، ص327؛ 6. جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق؛ ص ۳۵۷۷؛ 7. سوره نساء، آیه24: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً.»؛ 8. سوره بقره، آیه237: «...قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَريضَةً.»؛ 9. فیض، علیرضا، مبادی فقه و اصول، ص 377/ ماده 1080 قانون مدنی؛ 10. مسالک الافهام، ج1، کتاب النکاح/ ریاض المسائل، ج2، کتاب النکاح؛ 11. ماده 1100 قانون مدنی؛ 12. ماده1087 قانون مدنی؛ 13. ماده 1090 قانون مدنی؛ 14. ماده 1093 قانون مدنی؛ 15. ماده 1094 قانون مدنی؛ 16. جامع عباسی؛ 17. حدائق الناضره، ج24، ص433/ شرح لمعه، ج5،‌ ص344؛ 18. وسایل الشیعه، ج 14، ص 604: «الصداق ما تراضا علیه قل او کثر.»؛ 19. وسایل الشیعه، ج21، ص282؛ 20. سوره قصص، آیه27:‌ «قالَ إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ‌هاتَيْنِ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَني‏ ثَمانِيَ حِجَجٍ.»؛ 21. خمینی، سید روح الله موسوی، تحریر الوسیله، ص531/ مکارم شیرازی، توضیح المسائل، مسئله 2068؛ 22. وافی، باب نکاح، ص110؛ 23. سوره نساء، آیه4: «... فَإِنْ طِبْنَ لَکُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَکُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً.»؛ 24. ماده 10787 قانون مدنی؛ 25. تحریر الوسیله، ج3، ‌ص531؛ 26. روضه البهیه، ج2، ص104؛ 27. ماده 1092 قانون مدنی؛ 28. استفتاء آیت الله سیستانی؛ 29. استفتاء آیت الله خامنه ای. * کارشناس‌ارشد فقه و حقوق اسلامی

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: