انتشار «خوبان» به قلم نویسنده تاجیک
زیر نور آفتاب نشانها و مدالهای صاحب میدرخشید. صاحب سوار بر اسب با لباس خاکی رنگ نظامی و چکمههای سیاه درحالی که جیرینگ جیرینگ صدای نشانها و مدالهایش به گوش میرسید و از نگاه خوبان خیلی پرجاذبه بود، دیده میشد. کم مانده بود که خوبان به دلیل ذوق و شوق زیاد خودش را وسط جاده بیندازد. اما ناچار جلوی خودش را گرفت و با حسرت زیاد چشم به صاحب دوخته بود».
فردانیوز: کتاب «خوبان»، نوشته مهمان بختی نویسنده برجسته تاجیک توسط انتشارات الهدی منتشر شد. این کتاب که مجموعهای از شش داستان کوتاه با عناوین «پیرمرد»، «خوبان»، «سه ساعت مرگبار»، «شاه اسماعیل سامانی»، «زخم زبان» و «نفس راحت» و سه نمایشنامه »فردوسی»، «راهزن و کوزهگر» و «پری دوشنبه» است، در سال 1982 برنده جایزه استروفسکی شوروی شده است.
به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بینالمللی الهدی، «مهمان بختی» نویسنده، فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس، در سال 1940 در ناحیه «غرم» کشور تاجیکستان متولد شد. وی فارغالتحصیل رشتههای تاریخ و ادبیات از دانشگاههای دوشنبه و مسکو بوده و فعالیت هنری خود را با حضور در برنامههای ادبی تلویزیون تاجیکستان آغاز کرده است. «بختی» مدیریت بخش ادبی تئاتر لاهوتی، ریاست کانون نویسندگان تاجیکستان و نمایندگی مردم در پارلمان این کشور را نیز در سابقه خود دارد. آثار درام او تاکنون برنده جوایز ادبی زیادی همچون جایزه کانون نویسندگان وزارت فرهنگ شوروی، جایزه کومسومول و جایزه رودکی کشور تاجیکستان شده است و نمایشنامههای برگرفته از آنها تاکنون در بسیاری از تئاترهای کشورهای آسیای میانه به روی صحنه رفته است.
در قسمتی از داستان «خوبان» که نام این کتاب هم برگرفته از آن است میخوانیم:
«خوبان گرد و خاکی را که روی لباسهایش نشسته بود تکان داد، دست و صورتش را در آب رودخانه شست و دستی به موهای به هم ریختهاش کشید و آنها را مرتب کرد بعد روسریاش را به سرش بست و روی کنده درختی نشست که در کنار دیوار و روبروی جاده اصلی بود. او هنوز به خودش نیامده بود که سه مرد، سوار بر اسب در جاده پیدا شدند.
خوبان از روی کنده درختی که رویش نشسته بود بلند شد و کنار جاده ایستاد. نفس نفس زدن و تپش قلبش دوباره اوج گرفت. شاخههای درختی را که جلویش بود را کنار زد و با دقت نگاه کرد. سریع صاحب را در بین سه مردی که سوار بر اسب بودند شناخت...
خوبان با گوشه روسری اشک چشمانش را پاک کرد تا بتواند به خوبی صاحب را ببیند. سواران به جایی که خوبان مخفی شده بود نزدیکتر شدند. حالا خوبان به خوبی چهره سفید و خسته صاحب را میدید. پیش خودش گفت «چقدر موهای سرش به او میاید». صاحب قبل از سربازی مو بلند نمیکرد. کلاهی را که خود خوبان گلدوزی کرده بود بر سر داشت.
زیر نور آفتاب نشانها و مدالهای صاحب میدرخشید. صاحب سوار بر اسب با لباس خاکی رنگ نظامی و چکمههای سیاه درحالی که جیرینگ جیرینگ صدای نشانها و مدالهایش به گوش میرسید و از نگاه خوبان خیلی پرجاذبه بود، دیده میشد. کم مانده بود که خوبان به دلیل ذوق و شوق زیاد خودش را وسط جاده بیندازد. اما ناچار جلوی خودش را گرفت و با حسرت زیاد چشم به صاحب دوخته بود».
مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بینالمللی الهدی کتاب «خوبان» را در 496 صفحه و با قیمت 23000 تومان منتشر کرده است.