با ابتکار ایران و روسیه، «اتاق عملیات آنکارا» در سوریه تعطیل می شود؟
تنها برگ برنده اردوغان، یک پیروزی نظامی قابل توجه در جبهه شمالی خواهد بود که با دستاویز قرار دادن آن، خود را دست برتر در معادلات سوریه نشان دهد و بتواند وزن خود در سوریه را به نظام بین الملل نشان دهد. اما «موازنه قوا» در معادلات نظامی باعث شد که نهایتا «آتش بس» همین ابزار باقی مانده را هم از اردوغان بستاند و او را به یک بازیگر همسطح در سوریه تبدیل کند که محبور به مذاکره و آتش بس غیرمستقیم با بشار شود.
کد خبر :
449044
گروه بین الملل فردا - دو روز قبل، اردوغان مواضعی را اختیار کرد که از ابتدای بحران سوریه تا کنون بی سابقه بود. او با عقب نشینی از موضع سابق خود مبنی بر ضرورت کناره گیری بشار اسد برای تشکیل دولت انتقالی در سوریه اظهار داشت : «ممکن است این عملیات انتقالی بدون بشار اسد صورت بگیرد، همان طوری که رئیس جمهور سوریه میتواند در این دوره انتقالی شرکت داشته باشد.» {برای مشاهده توضیحات بعدی اردوغان، بر روی این لینک کلیک کنید.}
برای بسیاری از ناظران، این موضع جدید اردوغان، غیرمنتظره بود. اما اندکی درنگ نشان می دهد تغییرات محسوسی در فضای دیپلماسی بین المللی رخ داده است و بسیاری از کشور در قبال بشار اسد، موضع مسالمت آمیز اختیار کرده اند. شاید بهترین بیان در این زمینه، به وزیر خارجه استرالیا اختصاص دارد که می گوید : «بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، باید جزئی از راه حل پایان دادن به بحران سوریه باشد.» این موضع به بیان های متفاوت از سوی مقامات آلمان، فرانسه و حتی ایالات متحده تکرار شده است!
به راستی چه اتفاقاتی رخ داده که جامعه بین الملل برای خروج سوریه از بن بست کنونی آماده همکاری با دمشق و بشار اسد شده است؟ بخش مهمی از این پاسخ را باید در معادلات بین المللی جست و جو کرد؛ اما بی تردید بخش مهمی از آن نیز به معادلات نظامی برمی گردد. در این گزارش، صرفا به اهمات معادلات نظامی بسنده می کنیم.
در فاز نظامی، مهم ترین اتفاق طی دو ماه اخیر، موازنه تقریبی قوا در میان طرفین از سویی و «آتش بس زبدانی-فوعه و کفریا» از سوی دیگر است. در قسمت نخست این گزارش، مروری بر فضای نظامی ترکیه طی یک سال اخیر خواهیم داشت تا به یک تصویر نسبتا جامع از فضای نظامی سوریه دست یابیم. در قسمت دوم - که روز دوشنبه منتشر خواهد شد - با واکاوی فضای نظامی، مفهوم «موازنه تقریبی قوا» را بهتر درک کرده و می فهمیم چرا آنکارا و اردوغان مجبور به عقب نشینی از موضع اولیه خود در قبال بشار اسد شده اند.
کسانی که با فضای جنگی سوریه آشنا باشند، می دانند در سوریه دو اتاق عملیاتی مجزا از طرف کشورهای پیرامونی وجود دارد. یک اتاق عملیات به دولت آنکارا وابسته است و عمدتا جنگ های محور شمال را فرماندهی می کند. اتاق عملیات دوم که به اتاق فرماندهی «موک» مشهور است، در جنوب مستقر بوده و عربستان سعودی و اردن در آن نقش پررنگ تری دارند. {برای مشاهده یک نمونه از عملیات های اتاق فرماندهی موک و مرزبندی آنان با سلفی های وابسته به اردوغان، مشاهده کنید: با وجود تشدید محاصره، مقاومت ارتش در «درعا» ادامه دارد/ «تل الزعتر» از دست معارضان خارج شد + نقشه }
البته رژیم آل سعود از طریق نفوذ خود در گروه های تکفیری-وهابی تلاش کرده بود که سم پررنگی در اتاق فرماندهی آنکارا پیدا کند و حتی مدتی به یکی از اضلاع اصلی آن تبدیل شده بود؛ اما از طرفی روسیه تلاش کرد ریاض را به محور خود نزدیک کند و از سوی دیگر آنکارا به صورت آشکار دست به اقداماتی زد تا بتواند معارضین جبهه شمالی را در جناح خود تثبیت کند. پایگاه خبری تحلیلی فردا پیش از این در گزارش های متعددی، به هر دو قسمت مذکور پرداخته بود. {به عنوان نمونه، مشاهده کنید: دوران اتحاد با ریاض در جبهه شمال: + و + ؛ دوران انحصارطلبی اردوغان: + و + }
در این میان، جبهه مرکزی (ریف دمشق) و رشته کوه قلمون، اهمیت به سزایی در تعیین وزن بالاتر هر یک از دو جبهه شمالی و جنوبی داشت. در این زمینه، ترکیه به گروه تروریستی جبهه اسلامیه دستور داد با اقدامات سبعانه، بخش شرقی ریف دمشق را به اشغال خود دربیاورد و تمامی گروه های معارض (از جبهه النصره گرفته تا ارتش آزاد!) را از این مناطق بیرون کرده یا تحت انقیاد خود دربیاورد. بلافاصله بعد از موفقیت جبهه اسلامیه در این پروژه، «زهران علوش» رهبر افراطی این گروه تروریستی به صورت رسمی به ترکیه رفت و به نوعی با آنکارا بیعت کرد.
تقریبا از فروردین سال جاری و در پی بیعت زهران علوش با اردوغان، تحولات پررنگی در جبهه شمالی سوریه رخ داد. ابتدا اتاق فرماندهی عملیات از آنکارا به استان های مرزی منتقل شد. در حالی که عمده سران ارتش آزاد سوریه (جناح نزدیک به اخوان المسلمین) در استان «غازی غینتاب» حضور داشتند، اردوغان با مشارکت آل سعود، اتاق عملیات جدید را در استان «خاتای» (به مرکزیت انطاکیه) در نزدیکی مرزهای سوریه مستقر کرد. از طرف آل سعود، در این اتاق عملیات نزدیکان وزیر جنگ سابق (خالد بن بندر) و نمایندگان سازمان امنیت وقت (خالد الادریسی و نزدیکان به "بندر بن سلطان") حضور داشتند. {برای اطلاع بیش تر در مورد این تحولات، مشاهده کنید: ریشههای شبه کودتای سیاسی امروز دربار آل سعود +تصاویر }
در آن زمان، انتقال اتاق فرماندهی به انطاکیه، انتقاداتی از سوی معارضان به اصطلاح میانه رو سوری را به دنبال داشت؛ اما آنکارا وقعی به مخالفت ها ننهاد. حتی گفته می شد شبکه اورینت نت (مهم ترین گروه خبری نزدیک به ارتش آزاد سوریه در جبهه شمال) از فعالیت در استان انطاکیه منع شده بود. از زمانی که دوربین های اورینت نت اجازه حضور در خط مقدم نبردهای وابسته به جیش الفتح را یافته است، آشکارا گزارش هایی به سود ترکیه و اردوغان تنظیم می کند و حتی بعضا اخباری علیه ارتش آزاد از سوی این شبکه تولید می شود! به عنوان نمونه در یک گزارش اورینت نت، با حمله به فرمانده گردان «صغور الغاب» (وابسته به ارتش آزاد سوریه) می گوید: «فرماندهان ارتش آزاد شاخه شمال یا اساسا در حلب و اعزاز و عمق خاک سوریه حضور دارند یا در ترکیه به استان غازی عینتاب حضور دارند که کردنشین است و بیم جدی در مورد زد و بند آنان با گروه های قومگرای کرد وجود دارد!»
مهم ترین خروجی این اتاق عملیات، تشکیل گروه تروریستی «جیش الفتح» بود که ابتدا صرفا یک اتاق فرماندهی میدانی بود؛ اما بعدها دادگاه های شرعی خود را تأسیس کرد و نشان داد که می خواهد به یک گروه فعال در فضای سیاسی و نظامی سوریه تبدیل شود. این گروه در نخستین سلسله عملیات خود، توانایی های منحصر به فردی در استان ادلب نشان داد و توانست این استان را به طور تقریبا کاملی اشغال کند. توانایی ها و مهارت های نظامی به کار رفته در این عملیات نشان می داد فرماندهی عالی آن به طور کامل در دست اتاق مشترک آنکارا-ریاض در انطاکیه بود.
به موازات اشغال استان ادلب، بحث بر سر شکل حکومت محلی موقت اشغالگران در این منطقه بالا گرفت و نهایتا جیش الفتح فاز سیاسی-اداری خود را تأسیس کرد تا اداره این استان را به دست گیرد. البته هنوز هم فاز سیاسی-اداری جیش الفتح شکل شورایی داشته و گروه های مختلف وابسته به جبهه اسلامیه و جبهه النصره در آن حضور دارند؛ اما ارتش آزاد و نهادهای سازمان یافته اجتماعی-خدماتی معارضین از سوی جیش الفتح مجوز فعالیت پیدا نکردند. این رفتار جیش الفتح، انتقادات جدی در میان گروه های سیاسی معارض در پی داشت و زمینه های شکاف بیش تر در گروه موسوم به «ائتلاف ملی سوریه» را در پی داشت.
همزمان با این تحولات، دربار آل سعود در ریاض دستخوش تغییرات شد و بندر بن سلطان و برادرش به طور کامل از سوی ملک سلمان طرد شدند. خالد بن بندر و جناح غیرسدیری آل سعود نیز کنار گذاشته شدند و به این ترتیب پشتوانه های اصلی نمایندگان آل سعود در اتاق انطاکیه، خودشان از قدرت در ریاض کنار رفتند! در این موقعیت، جاه طلبی و اشتهای سیری ناپذیر اردوغان باعث شد نامبرده از فرصت استفاده کرده و سعی کند جیش الفتح و گروه های سلفی فعال در شمال را به طور کامل به انحصار خود درآورد. اوج این جریان، مسافرت نمادین داوود اوغلو به عمق خاک سوریه و نزدیکی حلب بود که نشان می داد آنکارا می خواهد شمال سوریه را به حیات خلوت خود تبدیل کند.
اردوغان سرمست از فتح استان ادلب، ایده جیش الفتح را به تمام مناطق شمال تسری داد و شعب آن در حلب و قلمون را تأسیس کرد. {البته در حلب و با مقاومت جبهه النصره، ایده جیش الفتح با کادر سازمانی مشابه ادلب شکست خورد و گروهی مشابه طرح اولیه جیش الفتح به سرکردگی آنکارا تشکیل شد. } گروه های سلفی فعال در شمال سوریه و به خصوص جبهه النصره در این مقطع، رفتاری زیگزاگی از خود نشان دادند؛ رفتاری که تنها با منافع آنی آنکارا قابل تفسیر بود. اما شاید مهم ترین خروجی این رفتار، تضعیف بی سابقه ارتش آزاد سوریه در مناطق شمالی بود. به عنوان نمونه، پیش از این مهم ترین گروه فعال در حلب «حرکة نور الدین زنکی» بود که طی دو ماه اخیر، در هیچ یک از نبردهای مهم حلب حضور نداشته است!
این تحولات از سوی دیگر، با دو موج «مهاجرت گسترده آوارگان سوری به اروپا» و «افزایش تحرکات داعش در خارج از سوریه» همزمان شد. اوج این اتفاقات، ارسال گروه های پرورش یافته آمریکا در خاک ترکیه بود که النصره به آن ها حمله کرد و چند روز قبل اعلام شد تنها 7 نفر در سنگرهای گردان وابسته به آمریکا مانده اند!! به این ترتیب، آمریکا و اروپا نیازمند عوامل مطمئن تری برای مهار داعش بودند و مشاهده کردند که آنکارا در این میان قابل اعتماد نیست.
در این وضعیت، آنکارا ایده جدید خود را مطرح کرد. آنکارا اعلام کرد می خواهد منطقه امنی به عمق 50 کیلومتر (موسوم به منطقه عازل) از مرزهای خود در سوریه ایجاد کند. گرچه داعش با نبرد شدید ، سعی کرد به آنکارا اخطار دهد؛ اما از منظری دیگر همین رفتار داعش به نوعی ابزار چانه زنی و فشار در پایین برای اردوغان تفسیر شد. به این ترتیب و در اوج رقابت ژئوپلتیک مسکو و آنکارا، روسیه اعلام کرد می خواهد رأسا وارد میدان مبارزه با داعش شود و واحدهایی از ارتش روسیه به سواحل سوریه (طرطوس و لاذقیه) اعزام شدند.
با اعلام موافقت واشنگتن و آغاز دور جدید اعزام نیروهای روسیه به سوریه، به نظر می رسد طرح های آنکارا در شمال سوریه به بن بست خورده است. از سوی دیگر، سرمایه گذاری کامل و انحصاری اردوغان بر جبهه شمالی و اتاق فرماندهی انطاکیه، باعث کنار گذاشته شدن ترکیه از اتاق عملیات موک شده است.
به این ترتیب، تنها برگ برنده اردوغان، یک پیروزی نظامی قابل توجه در جبهه شمالی خواهد بود که با دستاویز قرار دادن آن، خود را دست برتر در معادلات سوریه نشان دهد و بتواند وزن خود در سوریه را به نظام بین الملل نشان دهد. اما «موازنه قوا» در معادلات نظامی باعث شد که نهایتا «آتش بس» همین ابزار باقی مانده را هم از اردوغان بستاند و او را به یک بازیگر همسطح در سوریه تبدیل کند که محبور به مذاکره و آتش بس غیرمستقیم با بشار شود. در قسمت بعدی این گزارش، به صورت مبسوط به «موازنه قوا» و آثار آن بر «آتش بس» می پردازیم.