نوشته جالب جوان تاجیکستانی درباره ایران و زبان فارسی

وقتی که خارجیان هم‌دوره ما با زبان فارسی سخن می‌گفتند، برای من عجیب بود و محبتم نسبت به این زبان بزرگ را می‌افزود. من هیج تصور نمی‌کردم زمانی می‌شود و من با خارجیان با زبان فارسی حرف می‌زنم. همیشه می‌پنداشتم که زبان معاشرت در خارج از کشور، روسی و انگلیسی است...

کد خبر : 448868

سرویس فرهنگی فردا - رضوان شاه غفران اف که در هشتادودمین دوره دانش افزایی زبان فارسی میهمان بنیاد سعدی بود، پس از بازگشت به کشورش گزارشی با لهجه زیبای تاجیکی مکتوب کرده و در اختیار رایزنی فرهنگی ایران در تاجیکستان قرار داده است که در زیر می خوانیم:

"روز 2 آگوست، با راهنمایی آقای مسعود احمدوند، وابسته فرهنگی ایران در خجند، برای شرکت در هشتادودومین دوره دانش‌افزایی زبان و ادبیات فارسی که در دانشگاه شهید بهشتی تهران از سوی بنیاد سعدی برگزار شد، راهسپار گردیدم. در دوره مذکور میهمانانی از 44 کشور دنیا تشریف آورده بودند و مدت دوره یک ماه را فرا می‌گرفت. این دوره در شهر تهران برگزار شد و در آخر سفر به اصفهان هم داشتیم. در مدتی که تهران بودیم، مکان زندگی و تدریس‌مان دانشگاه شهید بهشتی بود که خیلی شرایط خوب زیست و طبیعت سازگاری داشت.

مهلت درس‌ها از ساعت 8 تا 13 بود و موافق نقشه هر روز بعد از ناهار ما را به جای‌های زیبا و دیدنی شهر تهران می‌بردند. تهران جای‌های زیبا خیلی زیاد دارد، مخصوصاً باغ پرندگان تهران، برج میلاد، برج آزادی، باغ آب و آتش، کتابخانه ملی و فرهنگستان زبان و ادب فارسی که خیلی جالب دقت بودند. بعداً در آخر دوره ما را به شهر اصفهان بردند که سفر ماندگاری بود. با وجود آنکه فرصت ما در اصفهان خیلی تنگ بود، دست یافتیم که جای‌های زیبای اصفهان را بینیم که مثال‌شان سی و سه‌ پل، زاینده‌رود، منارجنبان و میدان امام بودند. در مجموع این دوره خالی از کمبودی‌ها بود؛ زیرا مدت یک ماه در ایران بودنم هیچ مشکل نداشتیم. همه شرایط مهیا بود از جمله مدت درس‌گذری استادان نیز به من خیلی پسند شد.

من در این مدت دوستان زیاد خارجی پیدا کردم و از مردم فرهنگ‌دوست و میهمان‌نواز بودن ایرانیان بار دیگر اطمینان پیدا کردم. وقتی که خارجیان هم‌دوره ما با زبان فارسی سخن می‌گفتند، برای من عجیب بود و محبتم نسبت به این زبان بزرگ را می‌افزود. من هیج تصور نمی‌کردم زمانی می‌شود و من با خارجیان با زبان فارسی حرف می‌زنم. همیشه می‌پنداشتم که زبان معاشرت در خارج از کشور، روسی و انگلیسی است. ویژگی دیگر خوب این دوره در آن بود که خلقیت‌های مختلف را با هم آشنا و با هم دوست گردانید و این دوستی امکان می‌دهد ما انسان‌ها با همدیگر رابطه‌های دوستی داشته باشیم و از یکدیگر نهراسیم. به عبارت دیگر می‌توانم بگویم که ایران آن ایرانی هست که دل‌ها را به هم پیوند می‌دهد. با دیدن ایران به خلاصه‌ای آمدم که این کشور به پیشرفت‌های زیادی نایل گشته است. ایران، کانون فرهنگ و تمدن فارسی‌زبانان و پاسدارنده میراث بزرگ نیاکان ماست. ایران از دید من آن کشوری نیست که بعضی از رسانه‌ها آن را منفی نشان می‌دهند، بلکه یک کشور آزاد و پیشرفته است. ایران کشوری است که باید رفت و آن را دید و از نزدیک آن را شناخت. کشوری با فرهنگ غنی و مردمان آزاد، آزاده و آزادفکر و آزاداندیش.

خلاصه بنده در این مدت که در ایران بودم با خاطرات خوب و ماندگار برگشتم. در همین زمینه می‌خواهم چند پیشنهاد خود را نیز مطرح کنم. در این دوره ما بیش‌تر با مکان‌های تاریخی، شناس شدیم و جالب هم بود. خوب می‌شود که در دورهای من‌بعده سفرها به تبریز و شیراز نیز تشکیل کرده شود و میهمانان مزار بزرگان ادبیات فارسی مانند سعدی، حافظ و کمال خجندی را زیارت کنند و از ادبیات غنی فارسی‌زبانان باخبر گردند. در آخر به وابستگی فرهنگی ایران در شهر خجند جهت دستگیری‌های زیادشان در پیشرفت ادبیات و فرهنگ فارسی تشکر و سپاس می‌نمایم . "

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: