اقدام زوج نیازمند برای فروش کلیههایشان
«پسرمان بیمار هموفیلی است و خودم یک پایم به خاطر سرطان قطع شده است. زمینگیر شدهام و هیچکس صدایم را نمیشنود. پس خودم و همسرم کلیههایمان را میفروشیم تا پسرم را درمان کنیم و دیگر فرزندانمان با فقر زندگی نکنند.» این بخشی از اظهارات مردی است که با انتشار آگهی در شهرستان شوشتر و فضای مجازی، دنبال مشتری برای فروش کلیههای خود و همسرش است.
کد خبر :
445004
«جامجم»: چند روز پیش آگهیای روی دیوار یکی از بیمارستانهای شهرستان شوشتر نصب شده بود که روی آن نوشته شده بود «به علت فقر بسیار شدید و نجات فرزندانمان از گرسنگی، پدر و مادر تصمیم به فروش هر کدام یک کلیه گرفتهایم.» دو شماره نیز در کنار این آگهی درج شده بود. خیلی ها شاید با دیدن این آگهی بیتفاوت از کنار آن عبور کردند و برخی هم فقط سری به تاسف تکان دادند اما دیدن این آگهی برای بیماران کلیوی امیدی برای رهایی از درد و دیالیز بود. بعد از چند روز هم آگهی در شبکه اجتماعی منتشر شد اما بسیاری از کاربران خیلی راحت از کنار آن گذشتند. تعدادی نیز به خاطر کنجکاوی با شمارههای اعلامشده در آگهی تماس گرفتند و خود را خریدار کلیه معرفی کردند اما وقتی پای صحبتهای مرد 52 ساله نشستند، از کار خود پشیمان شدند. مرد 52 ساله پس از قطع پایش زمینگیر شده و حالا برای تامین نیازهایش با مشکلات فراوانی رو به روست. فروشنده کلیه میگوید: 52 سال دارم و همسرم که زنی مهربان است و در زندگی همراهیام کرده 40 ساله است. از روی همسرم شرمندهام. اما چه کار کنم؟ به هر دری زدم تا مشکلات مالیمان حل شود ناکام ماندم. مرد میانسال در حالی که غم و
رنج در سینهاش موج میزد، ادامه داد: چهار پسر داریم که همه زندگیمان متعلق به آنهاست. برایشان هر رنجی را تحمل میکنیم. من و همسرم نمیخواهیم آنها سختی بکشند. پسر بزرگم 32 ساله و بیمار هموفیلی است. اگر فاکتور خون به ما ندهند، باید به ناصرخسروی تهران بیاییم و یک میلیون تومان هزینه کنیم. سه پسر دیگر هم محصل یا سرباز هستند. سال 87 سرطان گرفتم و همین بیماری باعث شد یک پایم قطع و معلول شوم. 14 سال سابقه بیماری دارد و با وجود بیماری و قطع پایش هنوز با درخواست از کارافتادگی او موافقت نشده و تنها منبع درآمدش پولی است که هر دو ماه یک بار از کمیته امداد میگیرد. فروشنده کلیه میگوید: کمیته امداد هر دو ماه 50 هزار تومان به ما میدهد که این پول دردی دوا نمیکند. چهار سال پیش تصمیم گرفتم قطعهزمینی را که داشتم به یک دامداری تبدیل کنم اما بعد از ماهها دوندگی در این رابطه، متاسفانه مسئولان بانک به من گفتند اگر میخواهی وامی به شما بدهیم دو ضامن با وثیقه هر کدام 200 میلیون تومانی به بانک معرفی کن تا وام 400 میلیون تومانی دریافت کنی. سراغ دو ضامن رفتم که آنها نیز گفتند هنگامی که وام گرفتم باید 10 درصد از وام را به آنها
بدهم. سه سال پیش میخواستم خودکشی کنم که همسرم متوجه شد و سراغ نماینده شهرمان در مجلس رفت و او را به خانهمان آورد که وی پس از گفتوگو مرا از خودکشی منصرف کرد. زمانی که به این قسمت از حرفهایش رسید آهی کشید و ادامه داد: موضوع فروش کلیه را با همسرم در میان گذاشتم. او از من خواست حالا که این تصمیم را گرفتهام اجازه دهم او نیز این کار را انجام بدهد. ابتدا گفتههایش را قبول نکردم. آنقدر اصرار کرد که پذیرفتم. بعد دو نفری تصمیم گرفتیم برای بهتر شدن زندگی پسرانمان از زندگی و سلامتی خود بگذریم. نمیخواهیم آنها مثل ما فقیر باشند. بعد از درج این آگهی فروش افرادی با ما تماس میگرفتند. برخی واقعا خواهان دریافت کلیهها بودند اما گروه خونیشان با ما مطابقت نداشت. بعضی گروه خونیشان (O مثبت) بود و با ما همخونی داشتند اما پولی نداشتند بابت خرید کلیه بپردازند. افرادی هم تماس میگرفتند و ما را سر کار میگذاشتند و گروهی نیز در تماس با ما ابراز همدردی میکردند و میخواستند از تصمیمی که گرفتهایم صرف نظر کنیم. حتی افرادی از تهران و تبریز هم برای خرید کلیه با من تماس گرفتند. سرانجام دو نفر از اهواز و بهبهان با ما تماس گرفتند
و به ملاقاتمان آمدند. آنها گفتند هر چه مبلغ فروش کلیهها باشد، میپردازند زیرا چند سالی است عزیزانشان درگیر بیماری کلیوی هستند و تاکنون موفق به پیوند کلیه نشدهاند. این دو خانواده قرار شد کلیه مرا 50 میلیون تومان و کلیه همسرم را 75 میلیون تومان بخرند. شاید خیلیها بگویند شما وجدان ندارید که این کار را میکنید اما ما وجدان داریم. ما نمیخواهیم گدایی کنیم، فقط میخواستیم مسئولان شهر به ما کمک کنند که بیتفاوت از کنار مشکل ما گذشتند. به همین خاطر تصمیم گرفتیم با فروش کلیه مشکلمان را حل کنیم.