وقتی رهبری تمام قد مقابل دو قطبی شدن جامعه می ایستند/ چه کسی از رادیکال شدن جناح های سیاسی بهره می برد؟
ادبيات ديني ما در مواردي صف بندي ها و جناح بندي ها را تاييد كرده است و حتي به آن امر هم كرده است و از سويي همين دين به وحدت هم دلي توصيه كرده است. بررسي منابع ديني نشان مي دهد، كه فقط يك دو قطبي از منظر دين شناخته شده و مورد تاييد است و آن هم دو قطبي حق و باطل است.
ادبيات ديني ما در مواردي صف بندي ها و جناح بندي ها را تاييد كرده است و حتي به آن امر هم كرده است و از سويي همين دين به وحدت هم دلي توصيه كرده است. بررسي منابع ديني نشان مي دهد، كه فقط يك دو قطبي از منظر دين شناخته شده و مورد تاييد است و آن هم دو قطبي حق و باطل است. آنچه از آن به قطببندی تعبیر خواهیم کرد، تنها بهمعنای اختلاف دیدگاه و انتقاد داشتن گروهی به گروه دیگر نیست. قطببندی هنگامی رخ میدهد که این اختلاف به نزاع، درگیری و تقابل بینجامد و با تحریک احساسات طرفداران و حامیان، آنها را علیه گروه دیگر تحریک کنیم. آنچه در اسلام مورد تاييد است مبازه با ظالم و يا به تعبير امروز مبارزه با استكبار است كه نمود بيروني آن در امروز جهاد عيله صهيونيست و استكبار است و همچين مبارزه با باغي و اقدامات خلاف امنيت است كه در تعابير رهبر انقلاب باا كليد واژه هايي نظير فتنه و در مقابل آن بصيرت به آن اشاره شده است. دوقطبي باطل اصولگرا و اصلاح طلب از سويي ديگر در فضاي سياسي كشور گاهي چنان صف بندي اصولگرا و اصلاح طلب تقويت مي شود كه هريك از اين دوجناح ديگري را دشمن خود مي داتند و ابايي از مقابله با آن ندارد. بهترين شاهد مثال براي بطلان اين صف بندي بيانات رهبري معظم انقلاب است كه به خوبي و با صراحت از آن سخن مي گويند. ايشان ۱۳۸۴/۰۲/۱۹ در ديدار جمعي از دانشجويان استان كرمان اساسا اين دعوا را مردود دانسته و فرمودند:"دو جناح برای کشور، مثل دو بالاند که کشور با این دو بال میتواند پرواز کند. دو جناح مقابل در مجموعهی نظام میتوانند باشند و فعالیت کنند، ولی شرطش این است که به قانون اساسی وفادار باشند. اینها بر کار هم نظارت میکنند، با هم رقابت سالم میکنند. این مسابقه، پیشرفت به وجود میآورد و از بسته بودن تشکیلات گوناگون حکومتی جلوگیری میکند. این چیز مغتنم و خوبی است... بنده دعوای اصلاحطلب و اصولگرا را هم قبول ندارم. من این تقسیمبندی را غلط میدانم. نقطهی مقابل اصولگرا، اصلاحطلب نیست. نقطهی مقابل اصلاحطلب، اصولگرا نیست. نقطهی مقابل اصولگرا، آدم بیاصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست، آدم هرهری مذهب است... نقطهی مقابل اصلاحطلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاحطلبم" آنچه كه در اين صف بندي رد شده است دعواهاي خود ساخته اي است كه اين روز ها مصاديق آن را كم نمي بينيم. كه در ادامه به مصاديقي از آن در جريان شناسي سال هاي اخير انقلاب اشاره خواهيم كرد. بوي فتنه به مشام مي رسيد مساله مهم هسته اي و اختلاف نظر هاي سياسي دراين زمينه درهر يك از اين دوجناح، در انتهاي سال گذشته فضا را براي عده اي غبار آلود كرده بود و به راستي بوي فتنه به مشام مي رسيد. اين مساله به حدي جدي است كه نشانه هاي آن و جناح بندي دو طرف نيز در اين زمينه هنوز مشهود است و كماكان ادامه دارد. دشمن در كمين نشسته هم، از هر فرصتي براي اختلاف افكني ضربه زني استفاده خواهد كرد و در صدد است مسائل را به كف خيابان بكشاند.در اين ميان افرادي از هر جناح هم با كوچكترين بهانه موضوع هسته اي را به كف خيابان كشيده و از آن بهره برداري سياسي مي كردند. تبديل مراسم مقدس مذهبي، يا شادي پس از يك پيروزي مسابقه ورزشي، مجالس تشييع جنازه و ترحيم يا جشن هاي بي بهانه سياسي براي هر جناح تبديل به ظرفيتي براي خود نمايي شده بود. دراين ميان تعبير هوشمندانه رهبر معظم انقلاب در ابتداي سال جاري همه نقشه ها را نقش بر آب كرد و بار ديگر به بطلان صف بندي هاي كاذب اشاره داشت. ايشان با نام گذاري سال 1394 به سال ملت و دولت هم دلي هم زباني بر تقويت يكپارچگي كشور تاكيد كرده و خط قرمزي براي تفرقه و دعوا هاي سياسي مرسوم داشتند. رهبر انقلاب همين موضوع را سال گذشته پنجم شهریورماه در ديدار هيات دولت به صراحت تاكيد كردند و بيان كردند: «جناحبندیهای سیاسی اشکالی ندارد اما نباید جامعه را به دو قطب تبدیل کرد زیرا این کار موجب دلزدگی و خستگی مردم و شکننده شدن محیط جامعه میشود.» صريحتر و راحت تر راحت تر سخن بگوييم. دشمنان پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ به این نتیجه رسیدند که باید فتنه را آسیب شناسی کنند. به همین جهت یکی از راهبردهای اساسی خودرا بازسازی فتنه قرار داده اند. بي شك بهره برداري جنبش سبز از فضاي دو قطبي ايجاد شده يكي از اين نقشه ها بود كه با رهبري هاي هوشمندانه رهبر انقلاب در سال 88نقش بر آب شد. اين ماجرا تاحد مطلوبي به اتمام رسيد و مردم هوشمند ايران اسلامي در 9 دي 88 به كمك ولي امر خود آمدند، و ماجرا به نفع جبهه انقلاب به پايان رسيد. دو قطبي كردن جامعه به نفع چه كسي است؟ گروه اول فتنه گران: آنچه كه روشن است ضد انقلاب، منافقين و دشمنان قسم خورده در استكبار، و آن ها كه از انقلاب كينه اي به دل دارند و در داخل هستند، بهترين زمان را براي ضربه زدن ، فضاي دو قطبي جامعه مي دانند كه بر موج احساسات پاك مردم سوار شوند و اهداف شوم خود را دنبال كنند. گروه دوم انحرافي ها: آن ها كه در جبهه حق بوده اند اما از راه حق انحراف داشته اند را مي توان به عنوان گروه دوم نام برد. اين روش مي تواند نقائص آن ها را جبران كرده و موجب استقبال مردم به صورت احساسي و تهييجي شود. در صورتي كه توانايي فرد در اداره امور و مديريت جهادي و كارنامه وي در كا رآمدي است كه مي تواند بدون خدعه اين فضا را براي اين گروه فراهم كند اما چون اين نتايج را در كارنامه سياسي خود پيدا نمي كنند به ابزار ديگري متوسل مي شوند. احمدي نژاد با پيش گرفتن اين استراتژي در سال هاي آخر رياست خود توانست نقائص خود در ولايت مداري، عدم كار آمدي، نقص در مديريت بودجه كلان كشور، و بحران در سيسات خارجي، را پنهان كند. او كه در تبليغات انتخاباتي خود همه را باطل و خود را حق مي دانست. او كه فقط خود را نماينده جبهه حق براي نابودي جبهه باطل( همه رقباي انتخاباتي) عنوان كرده بود.در واقع او همه رقيبان خود در انتخابات كه از فيلتر شوراي نگهبان قانون اساسي گذشته بودند را از يك جبهه باطل و خود را از جبهه حق وانمود مي كرد و در واقع با اين روش توانست فضايي را در كشور حاكم كند كه تا سال هاي سال صدمات آن جبران ناپذير است. فضاي دوقطبي. گروه سوم: آن ها كه مخلصانه و براي خدا فضاي سياسي را به دو قطبي تبديل مي كنند، و اتفاقا خطر آن ها از بقيه كمتر نباشد شايد بيشتر هم باشد . يعني آن ها كه با نيت هاي الهي و ضماير پاك خود در دام دشمن مي افتند و با تكفير ياران انقلاب يا جناح هاي ديگر سياسي قدم در ورطه اختلاف مي نهند و بازي را واگذار مي كنند. از اين گروه را مي توان با عنوان خود برتربين هاي انقلابي نام برد. بعضي هم به آن ها خود عمار پندار مي گويند. دوقطبي انتخابات92 و القاء رفراندوم هسته اي آن ها كه خود را در گرو ارزش ها مي دانستند و به اصطلاح اصولگراي دو آتيشه بودند در تكميل پازل دو قطبي به نفع شمن موفق تر بودند. نماينده اين گروه با نوع حضور خود در انتخابات رياست جمهوري 92 بازي را بر هم زد. حضور او در اين عرصه طور ي بازي انتخبات را تغيير داد كه صحنه را براي دشمنان به يك رفراندوم هسته اي تبديل كرد .. اين موضوع به خوبي بهره برداري سوء از دو قطبي كردن فضاي جامعه را نشان مي دهد. يك نكته را بايد همين جا به ان اشاره كرد كه كه آن ها كه نگران بحث هاي توانمدي هاي هسته اي ايران بودند با ايجاد اين فضاي صفر و صدي و حق و باطلي توانستند سياسات مصالحه در سياست خارجي را بر سياست مقاومت برتري داده و گوي را به رقيب دهند. در حالي كه نه آنها حق كامل بودند و نه طرف مقابل باطل. ماجرا ادامه دارد دعواهاي اسحاق جهانگيري و احمدي نژاد در ادامه ايجاد فضاي دوقطبي كشور در همين راستا ارزيابي مي شود. حاشيه سازي هاي مسئولين در هر جلسه و نشست خبري در همين پازل تعريف مي شود. حاشيه ساز ي ها براي احراز صلاحيت ها تا بي سواد خواندن منتقدين ويا حتي ضد انقلاب خواندن اقشار ضعيفي كه نمي توانند خودروي بي كيفيت بخرند هم همينطور. موضوع امنيتي حصر سران فتنه و همچنين ادبيات تند عليه منتقدين نتايج مذاكرات هسته اي در همين زمنيه ارزيابي مي شود. شكايت و شكايت كشي قضايي در در زمين سياسي نيز در همين زمين تحليل مي شود. حرف آخر در اين ميان آنچه از همه بيشتر خود را نشان مي دهد، رهنمود هاي رهبر معظم انقلاب به پرهيز از دو دستگي است. ايشان در پاسخ به نامه حسن روحاني در خصوص اتمام مذاكرات هسته اي تاكيد كردند: "از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت" به روشني مي¬توان دريافت كه اولا بيشتر از هرفرد ديگري استكبار از دودستگي و دعواهاي داخلي سود مي برد و در اين ميان برخي وابستگان در داخل هم به او كمك مي ¬كنند و ثانيا در فضاي دوقطبي مردم نيز نمي توانند به راحتي تصميم صحيح سياسي بگيرند و احتمالا درگير جناح بندي هاي كاذب سياسي مي شوند و به اصطلاح در آينده هم راي احساسي مي دهند.ثالثا اين فضا مردم را دلزده و از حضور د رعرصه سياسي كشور دور مي كند. با اين همه به نظر مي رسد فرصت هاي آرام اين روز ها مجالي است براي انديشيدن در صحنه سازي هاي استكبار در داخل ايران و وظيفه ما در مقابل آن.