روزگار شاعر سبزواری در «حال اهل درد»
«حال اهل درد» نه تنها به بررسی و روایت زندگی شاعر انقلابی حمید سبزواری می پردازد، بلکه به دلیل گره خوردن دوران زندگی وی با پیروزی انقلاب و دفاع مقدس، روندی از این جریانات دوران را نیز ارائه می کند و خواننده از دید یک شاعر انقلاب، فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کتاب را از نظر می گذراند.
سبزواری را خیلی ها با شعرهای انقلابی اش می شناسند، شعرهایی که با آن از کودکی و دبستان بزرگ شده اند و خاطره های زیادی با آن دارند.
شاید استاد امروز به یاد نیاورد روزی را که شعر "خمینی ای امام" را برای ورود رهبرش سروده است. شاید فراموش کرده باشد که روزگاری شعر "برخیزید، بخیزید" را برای شهدای انقلاب و " الله اکبر، خمینی رهبر" را برای انقلاب، "شهید مطهر" را درباره شهید مطهری سروده باشد، اما من و تمام مسئولین فرهنگی نه سروده های بزرگ جماعت شعر انقلاب را و نه خود وی را فراموش نمی کنیم و حتماً به مانند دیگر هنرمندان در مرکز توجه قرار می دهیم و حالا که امروز استاد در بستر بیماری است، احوالی از وی می گیریم.
سبزواری هنرمند متعهد با کوله باری از تجربه هاست. امروز او از همنشینی با امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری، شهید مطهری، دکتر شریعتی، مهرداد اوستا و خیلی های دیگر را به یاد ندارد. حتی همسر وی در گفتو گو با فارس عنوان کرده بود که شرایط جسمی و روحی به گونه ای است که به سراغ شعر و کتاب نمی رود.
استاد سبزواری امروز دردی دارد که باید آن را در "حال اهل درد" جست و جو کرد.
سبزواری، شاعری انقلابی
تاریخ ادبیات شیعه، سرشار از نوع آوران و آفرینشگرانی جان بر کف و دار بر دوش است که هر یک به سهم خود همچون بهاری زایشگر، فصلی درخشان و سبز از شعر و شعور انقلابی را جان بخشیده اند و بر درخت کهنسال شعر فارسی، شکوفه های تازه ای رویانده اند .
از ابتدای شروع مبارزات حضرت امام خمینی (ره) و از همان آغازین روزهای نهضت، کم نبوده اند شعرایی که به تعهد خویش عمل کرده و اندیشه و پیام امام خمینی را ترویج کرده اند. یکی از این شعرای انقلابی حسین ممتحنی با تخلص "حمید" و معروف به حمید سبزواری است .
شاعری که با انقلاب رشد کرد و در تاریخ ادبیات ایران معاصر ماندگار شد. سبزواری از آغاز جوانی و آشنایی با گروه های سیاسی و مسائل سیاسی تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، یک لحظه اسلحه ی شعر را در پیکار با ظلم حکومتگران غاصب به زمین ننهاد؛ و شعر حماسی، اسلحه ی وی در این پیکار جانفرسا بوده است. وقتی آتش انقلاب زبانه کشید، وی با همین سلاح به یاری نهضت برخاست و شعرش در خدمت انقلاب قرار گرفت .
چگونگی روند این مسیر پرفراز و نشیب در کتابی با عنوان "حال اهل درد" از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است .
این کتاب مروری بر خاطرات و اشعار حمید سبزواری است. "حال اهل درد" در 280 صفحه و در چهار فصل نگاشته شده است. خانواده و محیط اجتماعی، نخستین تکاپوها و فعالیت های سیاسی و اجتماعی، آشنایی با نهضت امام (ره) و فعالیت در تهران، فعالیت های سیاسی و فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی عناوین بخش های کتاب را تشکیل می دهد .
در پایان کتاب نیز از تصاویر و اسناد استفاده شده است. همچنین یکی از مزیت های کتاب داشتن نمایه در پایان کتاب است که سبب دسترسی سریع مخاطب به کلید واژه ها می شود .
یکی دیگر از نقاط برجسته کتاب استفاده از پاورقی است که مولف در هر جا که نیاز بوده است، از پاورقی برای توضیحات بیشتر استفاده کرده است. همچنین در بسیاری از مواقع از این فرصت استفاده کرده و اشعار و مطالب مرتبط را نیز در آن ذکر کرده است .
" حال اهل درد" نه تنها به بررسی و روایت زندگی شاعر انقلابی حمید سبزواری می پردازد، بلکه به دلیل گره خوردن دوران زندگی وی با پیروزی انقلاب و دفاع مقدس، روندی از این جریانات را نیز ارائه می کند و خواننده از دید یک شاعر انقلاب، فضای سیاسی،اجتماعی و فرهنگی کتاب را از نظر می گذراند .
نوع قلمی که مولف برای روایت از آن استفاده کرده از نقاط ضعف کتاب می باشد، زیرا در بسیاری از موارد نکات ویرایشی را رعایت نشده است. شاید همین عالت باعث شده است تا نویسنده در استفاده از کلمات دچار تکرار شود و گاها چندین فعل درکنار یکدیگر قرار گیرند .
سبزواری از آن دست شعرایی است که در بحبوحه انقلاب در صدر امور فرهنگی جای داشت و سروده هایی نیز نظیر "خمینی ای امام"، "الله اکبر، خمینی رهبر"، "برخیزید، بخیزید" از شاهکارهای ادبی وی به شمار می رود که بازتابی از فضای اجتماعی و سیاسی دوران داشت .
خجسته باد این پیروزی در سنگرهای خرمشهر
استاد سبزواری سروده هایی نیز در وصف دفاع مقدس و رشادت های آنان سروده است. یکی از این سروده ها شعر "خجسته باد این پیروزی" است که درباره آزادی خرمشهر سروده است. سبزواری درباره سرودن این شعر می گوید: اگر مایه ی ناباوری نباشد مثل این بود که به من الهام شده است. خرمشهر که با جنایت بعثی ها و جانفشانی رزمندگان "خونی شهر" نامیده می شد در تصرف بود، دلم می خواست از نزدیک، دلاوری های رزمندگان را شاهد باشم. به من گفتند رفتن به خرمشهر امکان پذیر نیست، و من شاعر که احساساتم خارج از اختیارم بود اصرار داشتم، لذا پذیرفتند تا مرا نزدیک خرمشهر ببرند و به آبادان رفتم. در آنجا با خلق و خوی رزمندگان آشنا شد و مطمئن شدم عزم و اراده آنها باعث پیروزی خواهد شد. تحت تاثیر حالات شاعرانه ام که از بچه های جبهه ناشی می شد به الهام مود نظر دست یافتم و همان جا در جبهه، سرود خجسته باد را سرودم.