وارثان تاتر روحوضی، وارثان درد و سختی
این روزها خبرهای خوبی از یکی دیگر از هنرهای اصیل این مرز و بوم به گوش نمیرسد، تئاتر آئینی سنتی و به نوعی نمایشهای تختهحوضی در حال فراموش شدن است و در مسیر نابودی گام بر میدارد
سرویس فرهنگی فردا - مهدی بوشهریان؛ این روزها خبرهای خوبی از یکی دیگر از هنرهای اصیل این مرز و بوم به گوش نمیرسد، تئاتر آئینی سنتی و به نوعی نمایشهای تختهحوضی در حال فراموش شدن است و در مسیر نابودی گام بر میدارد، شاید از روزگارانی که مردم کوچه و بازار در لالهزار صف میکشیدند تا نمایشی را از جنس خود و اتفاقات روزمره، به گونهای دیگر و به شکل طنز ببینند تا بلکه این امر تلنگری در زندگی آنها باشد زیاد نگذشته باشد. صفها و گیشههای تئاترهای نصر، باربد و... با آهنگهای نظری و مقامی مردم خسته را نه تنها از کوچه و خیابانهای تهران بلکه از سراسر ایران به لالهزار میکشاند. نمایش تختهحوضی زینتبخش مراسم جشن و شادی مانند عروسیها و جشنهای نیمهشعبان بود. اما پس از پیروزی انقلاب و در حالی که این امر نمایانگر افقی روشن برای این هنر مردمی بود با بیتوجهی مسئولان و تعطیل شدن سالنهای تئاتر تهران در سال 67 نخستین نشانههای مشکلات نمایانگر شد، این در حالی بود که در سالهای بعد این هنر از درون نیز دچار مشکل شد، نبود متن و اجرای نمایشها با داستان50 سال گذشته بدنه آن را به سمت زوال برد. امروزه شاهد هستیم که گاهی از سوی معدود افرادی که دلسوزان این هنر هستند و سالهاست خاک صحنه میخورند در سالني که نزدیک به 53 سال از ساخته شدنش ميگذرد نمایشی اجرا میشود، سالن پیرسنگلج تنها خونی است که در رگهای این چراغ جریان دارد. دیگر از اجراهای شاد سعدی افشار مانند نمایش فیروزخان در فرانسه و تحسین پیتربروک خبری نیست. اما ناگفته نماند که گاهی شاهد آن هستیم که نمایشهایی با ساختار جدید در این سالن به اجرا درمی آید اما باید به این امر اشاره داشت که هنرمندان فعال در تئاترهاي کلاسیک و جوانان ما اين تئاتر را فراموش کردند و متنهايي که در تئاتر سنتي اجرا ميشوند، توانايي رقابت با متنهاي خارجي تئاتر کلاسیک را ندارند.
همین رقابت نابرابر باعث شده که تئاتر آئینی سنتی نتواند مخاطبان عام خود را افزایش دهد، حضور هنرمندان جدید و جذاب سینما وتلویزیون و اقتباس از هزاران رمان اروپایی و داخلی، باعث شده که هنر تئاتر کلاسیک جایگاه خود را در میان جوانان ثابت و تختهحوضیهای پیر توان رویارویی با تئاتر جوان کلاسیک را نداشته باشد. امروزه نمایشهای آئینی سنتی ما تشنه خلاقیت و متن نو و جدید است و هر هنری که یکنواخت باشد ناخود آگاه رو به زوال گام بر میدارد از سوی دیگر خلاقیت و متن نو در ذهن جوانان نهفته است و افراد سالخوردهای که امروزه در این هنر گام بر میدارند تنها باید تجارب گذشته خود را به جوانان انتقال دهند، این اساتید کار خود را در جوانی انجام دادهاند و حال نباید از آنها انتظار داشت که توان تغییر در بدنه این تئاتر خسته را داشته باشند. بدون شک یکی از عواملی که باعث میشود قشر جوان به سمت این هنر نیاید به خاطر این است که او شاهد این است که چه مصائبی بر سر هنرمندان پیشکسوت آمده است. همین امر باعث میشود که آنها رغبتی برای حضور در اینگونه نمایشها ندارند. نمونه بارز این صحبت را میتوان در مرگ تلخ نعمت... گرجی مثال زد در جایی که جسد بیجان وی بهخاطر پرداخت نکردن هزینههای بیمارستان دو هفته تحویل خانوادهاش داده نشد تا آنها با سختی مبلغ را فراهم کردند. مثال دیگر افشین یکه است که روی صحنه و هنگام اجرای نمایش در آغوش رضامندی جان داد. مشکلات فقر و بیماری سعدی افشار و بعد فوت او که تا چند وقت گذشته بحث روز هنر کشور بود از نمونههای غمگین و نمونهای مثالزدنی عاقبت هنرمندان تئاتر آئینی سنتی است. اما یکی دیگر از هنرمندان که با فوت ناگهانی باعث شد که چنته این تئاتر خالی تر از گذشته باشد، رضا رضامندی بود، پرستار و رفیق سعدی افشار که در مصاحبهای اعلام کرده بود که سعدی افشار آینده هنر من است، و این صحبت که پیشبینی آن نیز سخت نبود، به حقیقت پیوست و وی در بیمارستان مدرس به علت عارضه قلبی از دنیا رفت. دختر وی گفت: دریچه آئورت قلب پدرم گرفته بود و دکترها این عامل را از ناراحتی اعصاب میدانستند. در چند وقت گذشته آقای مجید جعفری برای اجرای نمایش و برآورده شدن آرزوی چندساله پدرم قول سالن را به او دادند و در طول چندین ماه فعالیت بیش از حد پدرم و گروهش در جهت آماده شدن برنامه اجرای برنامه تختهحوضی اما قول آقایان برآورده نشد و هر روز به زمان دیگری موکول میکردند. تا اینکه به دلیل فشارهای روحی وجسمی در این رابطه این وضعیت برای پدرم به وجود آمد و ایشان درگذشتند. اما این قصه، قصهای پرغصه است. متاسفانه هنرمندان تئاتر آئینی سنتی در شرایط خوبی زندگی نمیکنند و فشار کار زیاد و استراحت کم این هنرمندان را فرسوده میکند و دستمزد قابلتوجهی و در حد زحمتشان به آنها پرداخت نمیشود. هنرمندان تئاتر و نمایشهای آئینی سنتی ملاک فعالیت را عشق میدانند و همواره با مشکلات مالی درگیر هستند. بیشتر آنها حتی بیمه هم نیستند. این شرح حال هنرمندانی است که با چنگ و دندان این هنر سنتی کشور را زنده نگاه داشتند قطعا خانه تئاتر و انجمن نمایشهای آئینی سنتی، بودجهای برای رفع مشکلات آنها ندارند، پرداخت حق عضویت محدود به این انجمنها نمیتواند راهگشای این هنر باشد. قطعا تا نگاه ویژه دولت و مسئولان فرهنگی به این امر نباشد هنر نمایشهای سنتی ما جایگاهی نخواهد یافت.