خطا بجای خیانت؟! دوران عاشقی این را نمی گوید...
هر چند علیرضا رئیسیان کارگردان دوران عاشقی، در اکثر گفتگوهایی که در خصوص این فیلم داشته است، چرخش داستان آن حول محور خیانت را رد و موضوع را "خطایی آشکار در یک رابطه عاشقانه" قلمداد می کند اما باز هم کمتر بیننده ای را می توان یافت که...
محسن اخوان فر؛ هر چند علیرضا رئیسیان کارگردان دوران عاشقی، در اکثر گفتگوهایی که در خصوص این فیلم داشته است، چرخش داستان آن حول محور خیانت را رد و موضوع را "خطایی آشکار در یک رابطه عاشقانه" قلمداد می کند اما باز هم کمتر بیننده ای را می توان یافت که دوران عاشقی را ببیند و مضمون خیانت در زندگی مشترک، به ذهنش خطور نکند. سوال کارگردان که "اگر کسی در مورد موضوع خیانت فیلم بسازد، آن وقت اشکال این کار او چیست؟" نیز این برداشت را تقویت میکند که دوران عاشقی، روایتی خیانت آمیز از عشق است. موضوعی که حالا دیگر پس از گذشت چندسال از تولدش در سینمای ایران، دست خورده شده و به ورطه تکرار افتاده است.
بیتا تمدن با بازی لیلا حاتمی، در آستانه پیروزی موکلش در دادگاه، با پرونده دیگری روبرو می شود که مانند پرونده کنونی، در خصوص اختلاف میان یک مرد بنام حمید و همسر صیغه ای اش، میترا تشکیل شده است.
پرونده اول مربوط به دادگاه زندی و همسر صیغه ای اش زهره است. زندی - با بازی فرهاد اصلانی - رئیس شرکتی است که حمید در آن کار می کند و به دلالی در بازار ارز می پردازد. او پس از آگاهی از شکست قریب الوقوعش در دادگاه، برای گرفتن انتقام از بیتا، از خواهرزاده اش میترا می خواهد تا بیتا را به عنوان وکیل خود انتخاب کند.
میترا - با بازی مینا وحید - دختری است تحصیل کرده که پس از اتمام تحصیل، به کشور آمده و از طریق کار در شرکت دایی اش، زندی، وارد رابطه ای عاشقانه با حمید - شهاب حسینی - شده است. او پس از آگاهی از تاهل حمید، این رابطه عاشقانه را همچنان ادامه می دهد تا آنجا که باردار شدنش، موجب اختلاف میان او و حمید می گردد. حمید که ادعا می کند 2 ماه پیش از آشنایی با میترا، از طریق عمل وازکتومی، توانایی باروری خود را از دست داده است به میترا می گوید: " باید خیانت می دیدم چون خودم خیانت کردم." اشاره فیلم به وازکتومی حمید، گذرا و تا حدی مبهم است. ضمنا بازی مینا وحید دلچسب نیست و ضعف در دیالوگگویی در او به چشم می آید.
بیتا تمدن، وکیلی توانا در بعد اجتماعی است که هر اندازه در حرفه خود متبحر است، از عهده مسائل مربوط به خانواده اش برنيامده ، از رابطه عاشقانه در قبال همسرش غفلت کرده و عملا، زن اجتماع است. او نتوانسته برای همسر و فرزند خود، محیط خانوادگی گرمی فراهم کند تا آنجا که براي گذران زندگي، به پدر و مادرش متکي است. در این شرایط حمید، رابطه عاشقانه ای را با میترا آغاز می کند و پنهان از دید بیتا، میترا را به عقد خود در می آورد. امری که از یک سو از نظر عرف جامعه ایرانی مذموم است و از سویی دیگر، نسبت به عواقب غفلت از نقش کلیدی زنان در خانواده، هشدار می دهد.
بیتا پس از مراجعه میترا و مطالعه پرونده اش، متوجه می شود که او، همسر صیغه ای شوهر خودش است و شوک زده می شود. از این لحظه است که ایده مرکزی داستان، شکل می گیرد در حالی که مدت زیادی از زمان فیلم با نمایش داستان های جانبی نه چندان مهمی نظیر مراجعات مکرر به بیتا، گذشته است که همگی به رغم قصه گو بودن فضای کلی فیلم، به صورت سطحی روایت می شوند و ضرورت حضور آنها در فیلم، نامشخص است. میترا هم از این جا به بعد فقط در پی اثبات حقانیت خود و دفاع از دوران عاشقی اش است و حتی در پاسخ به این سوال بیتا که "وقتی فهمیدی حمید متاهله، اذیت شدی؟" می گوید: "این یه رابطه عاشقانه بود و برام مهم بود."
بیتا پس از آگاهی از رابطه پنهانی حمید و میترا، برخلاف انتظار، عکس العمل خاصی نشان نمی دهد و نوعی انزوا و خونسردی را از خود بروز می دهد و خبری از دردآور بودن اقدام حمید در عمق جان او مشاهده نمی شود. باید گفت که کارگردان در تبدیل این مساله به بحران موفق نبوده و آن را در حد یک کشمکش درونی، نمایش داده که غیرقابل باور است.
پدر بیتا با بازی پرویز پورحسینی و مادر میترا با بازی بیتا فرهی نیز نقش مهم و تاثیرگذاری در فیلم ندارند و فارغ از دیالوگ های شعاری و کلیشه ای شان که تصویری باورناپذیر از آنان ارائه می دهد، کاراکترهای فرعی زائدی هستند که بدلیل شخصیت پردازی ناقص، اگر از فیلم حذف شوند، اتفاق خاصی برای آن نمی افتد. جمع بندی فیلم نیز به مخاطب سپرده شده و مشخص نیست که تصمیم قطعی بیتا برای ادامه زندگی اش چیست؟
دوران عاشقی در نمایش التهاب و بحران در اجتماع شعاری و خام عمل می کند. به یاد آورید صحنه حرکت بیتا به سمت منزل زهره در جنوب شهر برای دادن خبر پیروزی در دادگاه که همزمان با سر و صدای تصادف شدید، آژیر آمبولانس و پلیس، بوق ممتد خودروها و ... در خیابان هاست. صحنه ای که در ادامه، دزدیده شدن ماشین بیتا را به شکل دم دستی نمایش می دهد.
دوران عاشقی، علی رغم تصویربرداری، تدوین و موسیقی خوب و قابل قبول و یکی دو شیطنت دیگر نظیر آنچه در پوستر فیلم، یادآور صحنه های اعتراضی ایام انتخابات سال 88 است اما در فیلم هیچ جایی ندارد، اثری است متوسط همانند بسیاری دیگر از تولیدات سینمای ایران که در گذر زمان، در ذهن مخاطبان سینما باقی نخواهد ماند.
منبع: سایت شفاف