ماجرا فراتر از برجام است
ترسیم مکرر خطوط قرمز، تذکرهای بهنگام درباره نقشه دشمن و به هم زدن بازی او و سرانجام تأکید چندباره بر لزوم ملاحظه و بررسی دقیق و با جزئیات برجام در مجاری قانونی، درست خلاف مشی کسانی است که بالش زیر سر افکار عمومی میگذارند.
کد خبر :
439981
«کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت: شاید عجیب به نظر بیاید اما چاره و تدبیر گشایش در امور، همان است که برای بستن راه نفوذ دشمن نیز لازم است. راه نفوذ دشمن با همان فرمولی بسته میشود که بنبستها با آن میشکند و مضیقهها رو به گشایش میگذارد. رهبر معظم انقلاب 26 مرداد امسال در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت فرمودند «نقشه دشمن در منطقه عمدتاً بر دو پایه استوار است، یکی عبارت است از ایجاد اختلاف. دومی عبارت است از نفوذ. این اساس نقشه دشمن است... البته متخصص این کار انگلیسیها بودند؛ آنها در ایجاد اختلاف مذهبی تخصص دارند و آمریکاییها هم از آنها یاد گرفتند و با همه وجود، امروز دارند کار میکنند». در این زمینه تحلیل 8 سال پیش دکتر مایکل برانت (رئیس بخش شیعهشناسی و از معاونان اسبق سیا) قابل تأمل است. وی ضمن انتشار کتابی، از هزینه 900 میلیون دلاری برای شناسایی و مبارزه با شیعه انقلابی خبر داده و تصریح کرد که پس از ضربه بزرگ انقلاب ایران در 1979 به سیاست آمریکا و پس لرزههای آن، نمایندگان سیا و MI6 انگلیس دور هم جمع شدند تا به آسیبشناسی ماجرا بپردازند. «در این گردهماییها نتیجهگیری شد که فراتر از
سیاستهای شاه، این رهبری سیاسی (مرجعیت و روحانیت) شیعه و شهادت حسین نوه پیامبر اسلام]ص[ در 1400 سال پیش است که مردم ایران را برای انقلاب به حرکت آورده است... با مشورت MI6 که سابقه و تجربه بیشتری در منطقه خاورمیانه دارد، به جای تفرقه بیانداز و حکومت کن، سیاست تفرقهبینداز و نابودکن را انتخاب کردیم.» اگر راه نفوذ دشمن در تفرقهافکنی است، بستن راه او و گشودن مسیر رونق و پیشرفت در الفت و همدلی نهفته است. این تعبیر شریف از امیر مؤمنان(ع) در خطبه 120 نهجالبلاغه است که فرمود «کجایند گروهی که به اسلام فرا خوانده شوند پس پذیرفتند... و هیجوا الی الجهاد فَوَلَهوا وَلَهَ اللّقاح الی اولادها... و به جهاد برانگیخته شدند پس همانند اشتیاق ماده شتر به فرزند جدا شدهاش، مشتاقی نشان دادند... آنها برادران من بودند که رفتند و سزاوار است که تشنه دیدارشان باشیم و در فراق آنان انگشت به دندان بگزیم. همانا شیطان راههای خود را برای شما هموار میکند و میخواهد گره به گره، دین شما را از هم بگشاید. و جماعت و اتحاد شما را بگیرد و در ازای آن تفرقه بدهد و با تفرقه، فتنه را ارزانی شما دارد (ویعطیکم بالجماعهًْ الفُرقَهِ، و بالفٌرقَهًِْ
الفتنه) بنابراین از وسوسهها و تبهکاریهای او رویگردان شوید و نصیحت را از کسی که به شما هدیه میکند بپذیرید». یعنی دامن زدن یا افتادن در دام تفرقه -به هر بهانه که باشد- یک بده بستان شوم با شیطان است؛ وحدت را میدهید و تفرقه را میگیرید و تفرقه را که گرفتید، شیطان به شکل سنجاق شده و خودکار، فتنه را نیز بر سر شما میریزد. به تعبیر رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران حج «به برکت اتحاد و اتفاق، موفقیتهای بزرگی به دست آوردیم؛ این را بعضی کشورهای دیگر ندانستند و نفهمیدند. براثر یک اختلاف... میافتند به جان هم و همدیگر را مثل دشمن میکوبند... وقتی نعمت خدا را که تفضل کرده نشناختیم، شکرگزاری نکردیم، کفران کردیم، خب خدای متعال هم رفتار خودش را تغییر خواهد داد... تا وقتی من و شما در راه راست حرکت میکنیم خدای متعال نعمتش را بر ما باقی نگه میدارد». قرآن کریم در سوره محمد(ص) با قاطعیت میفرماید «آنان که کافر شدند، (خداوند) عملشان را نابود میکند. و آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند ... خداوند بدیهای آنها را میپوشاند و امورشان را -از نابسامانی- به صلاح و سامان میرساند». الفت و اتفاق و اتحاد در تراز یک
ملت بود که نقشه کاملاً حساب شده آمریکا در صحرای طبس را اسباب سرشکستگی همیشگی شیطان بزرگ قرار داد و پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران را تبدیل به تور و تله بزرگ برای گروهک منافقین کرد تا دست به خودکشی جمعی بزنند. و مگر 2 پروژه نیابتی مثلث سیا و ام آی سیکس و موساد در سالهای 1378 و 1388 جز براساس فهم و محاسبه بد از ملت ایران اجرا شد و جز به برداشته شدن نقاب از صورت منافقین انجامید؟ آیا شروع این شبیخونها به اعتبار نفوذ دشمن و تفرقهانگیزی و یارگیری از درون نبود و آیا تبدیل هر دو ماجرا به مرصاد منافقین جدید و نیروهای 20 سال دستچین شده دشمن - با وجود همه ضعفها- جز به برکت ایمان و اتحاد بود؟ آیا حقانیت «کَفَّرَ عنهم سیّئاتهم و اصلح بالهم» را به چشم ندیدیم؟! و آیا برای چندمین بار ایمان نیاوردیم که «ام یریدون کیداً. فالذین کفرو هم المکیدون. آیا میخواهند کید بورزند؟ پس آنان که کافر شدند، خود در دایره مکر الهی قرار دارند» (طور- 42). واقعیت این است که وضعیت امروز بسیار پیچیدهتر از مثلاً 5 یا 10 سال قبل است. این پیچیدگی البته هم هشدار و هم بشارت است. هشدار است به این معنا که دشمن سوژهها و چهرههای
تازهای برای جولان طمع خویش یافته و بر این اساس نقشههای پیچیدهتری چیده است. و بشارت است از منظر دیگر و آن اینکه آزمون سختتر، برای آزمودگانی است که از آزمونهای قبلی با سربلندی بیرون آمدهاند و گرنه، مثلاً معنا ندارد که کسی در کنکور دانشگاه مردود شود و بتواند پای آزمون دکترا بنشیند. البته که آزمون دوره دکترا از آزمون ورود به دانشگاه سختتر است اما آن که به دنبال رشد و مدارج بالاتر است، این سختی و پیچیدگی را با افتخار و آغوش باز به جان میخرد. بنابراین پیچیدگی شرایط و فزونی فشارها و نقشههای دشمن، ضمن آن که چشم و گوش ما را تیز میکند، باید بر امید و اراده و ایمان و حسن ظن ما به وعدههای نصرت و تعلیم و هدایت الهی بیفزاید؛ که فرمود «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا». کلیدیترین راهبرد در این مصاف بزرگ و سرنوشتساز، همان الفت و همدلی است. احتمالاً راهبردیتر از این رهنمود حضرت ولی عصر- ارواحنا لهالفدا- نتوان سراغ گرفت که فرمود «لو اَنَّ اشیاعنا وفّقهم الله لطاعته علی اجتماعٍ من القلوب فیالوفاء بالعهد علیهم لمّا تأخر عنهم الیمن بلقائنا... اگر شیعیان ما- که خداوند آنها را به اطاعت خود موفق بدارد- برای
وفای به عهدی که برعهده آنهاست یکدل و همدل بودند، میمنت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد». بهانه اختلاف مهم نیست، مهم این است که هر اختلافی میان دوستداران آن حضرت به ویژه در میان نخبگان و پرچمداران و متولیان امور، امر فرج و روزگار گشایش حقیقی امور را برای دورهای کمابیش دور به تأخیر میاندازد. با چنین نگرشی آیا کوچکترین اختلاف و دودستگی و نقار، با هر بهانهای که باشد، جفا در حق ملت و امت و بشریت نیست؟ ما مأمور به وحدت و الفت هستیم و پرسش اساسی این است که اختلاف مختارها و ابراهیم بن مالکها یا شیخ فضلاللهها و طباطبایی و بهبهانیها، و نظایر این اختلافها - کم یا زیاد- در 37 ساله پس از انقلاب تا کجا قرار است راههای رخنه دشمن را بگشاید یا راههای گشوده موفقیت را ناهموار کند؟ کش و قوس میان مالکها و اشعثهای بدعهد در درون جبهه خودی یک غصه است و غافل شدن خوبان از دشمن و دست به گریبان هم شدن در طول تاریخ، غمی دیگر. چرا راه دور برویم؟ از مجادله بر سر شریعتی تا اختلاف بر سر بنیصدر و سپس برخی دوگانههای قلابی بر سر اشخاص و چهرهها در همین دهه اخیر و این آخری - با تفاوتهایی- مذاکرات هستهای و برجام! معلوم است که
سرنوشت جمعبندی مذاکرات (برجام) و تصویب یا رد آن برای کشور و ملت و نظام ما اهمیت دارد و درست به همین دلیل رهبر حکیم انقلاب ظرف همین یکی دو سال اخیر بارها ضمن حمایت و پشتیبانی از تیم مذاکرهکننده، به دفعات ضمن اشاره به بدعهدی، حیلهگری و فریبکاری دشمن فرمودند «من نگرانم»، «دغدغه جدی دارم» و «آمریکاییها میخواهند از توافقی که هنوز تکلیفش و رد یا قبولشدنش معلوم نیست، وسیلهای برای نفوذ بسازند اما ما این راه را قاطعانه بستهایم». ترسیم مکرر خطوط قرمز، تذکرهای بهنگام درباره نقشه دشمن و به هم زدن بازی او و سرانجام تأکید چندباره بر لزوم ملاحظه و بررسی دقیق و با جزئیات برجام در مجاری قانونی (مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی) درست خلاف مشی کسانی است که بالش زیر سر افکار عمومی میگذارند و دعوت به نیاندیشیدن و ندیده پذیرفتن میکنند. در عین حال و با وجود اهمیت سرانجام توافق، موضوع مهمتری در میان است که فربهشدگی برجام نباید مانع از دیدن آن مسئله مهمتر شود و آن نقشه و تقلای دشمن برای یافتن جای پای نفوذ در منطقه و در داخل کشور- از جمله به بهانه برجام و غیر آن- است. البته تعابیری نظیر پساتوافق یا پساتحریم،
یک اشتباه یا مغالطه بزرگ است اما باید متوجه بود که نقشه دشمن فراتر از این توافق است و برجام- تصویب بشود یا نشود- تنها یک ایستگاه از آن نقشه است. بنابراین در مواجهه با نقشه پیچیده دشمن، هم باید این ایستگاه و هم آن مقصد نهایی را ملاحظه کرد. به این معنا و در مقایسه با ماجرای بزرگتر، قصه برجام برای ما یک آزمایش و رزمایش است. مسئله مستحدثهای پیش آمد که خیلی سابقه نداشت و ما را - که شاید اندکی سنگین شده بودیم- به تکاپوی فکری و تحرک عملی بیشتر واداشت تا گوشی دستمان بیاید که باید چابکتر، منسجمتر، مهیاتر، سازمانیافتهتر، مآلاندیشتر و مجاهدتر، خمیدهتر و پا به رکابتر، فهمیدهتر و با هم مرتبطتر و تقسیم کار شدهتر و همآهنگتر در خط مقدم دفاع و حمله باشیم، نقشه داشته باشیم و نقشه دشمن را بشناسیم؛ که اگر این هوشیاری، پدید آمده و ما را به حرکت آورده باشد، یا ضعفهای سازمانی و ارتباطی را متذکر ما شود به هزینههای پرداخته شده تا اینجا میارزد. ماجرای اصلی این است؛ انگلیس با 150 سال و آمریکا با 70 سال پیشینه مهرهچینی و شبکهسازی و نفوذطلبی در ایران به انضمام شبکه جهانی صهیونیسم و سرمایهداری، همه بدبختیها و
سرشکستگیهای خیرهکننده خود را در 37 سال اخیر در منطقه غرب آسیا (زرادخانه ثروت و قدرت و موقعیت استراتژیک) به درستی از پیدایی و مانایی انقلاب اسلامی میبینند و رمز آن را نیز در اتحاد کلمه و همدلی نظام امت - امامت میدانند. آنها برای شکستن این اتفاق مقتدر، طیفهایی را نشان کردهاند که در ادبیات صریح جانکری در شورای روابط خارجی آمریکا و فیلیپ هاموند در مصاحبه با الشرقالاوسط به دروغ، «اصلاحطلبان» و «میانهروها» معرفی میشوند. کری نگران سرنوشت آنها در انتخابات است و هاموند میگوید امیدواریم بحث به نفع اصلاحطلبان تمام شود. جک استراو وزیر خارجه سابق انگلیس نیز بهمن پارسال در مجلس عوام تصریح کرد امیدواریم نیروهای خیر(!) بتوانند وضعیت را در ایران به کمک ما تغییر دهند اگر رویتر مینویسد «مذاکرات هستهای میتواند تنش سیاسی در ایران را تشدید کند»، ولی رضا نصر مشاور دولت اوباما در نیویورکتایمز خاطر نشان میکند «توافق هستهای باید بتواند بر انتخابات مجلس و خبرگان ایران اثر بگذارد». تکلیف روشن است. باید جای پاهایی را که دشمن به واسطه آنها میخواهد در عمق جبهه ملت ایران شکاف بیاندازد، در میان مطبوعات و احزاب و برخی
سیاسیون شناسایی کرد و این پناهگاهها و پوششها را فرو ریخت یا بیاعتبار و انگشتنما کرد. محمد ایمانی