شعر نزار قطری خطاب به رهبر انقلاب
دیدار روز دوشنبۀ صدها تن از میهمانان خارجی عضو مجمع جهانی اهل بیت با رهبر انقلاب، حاشیه های جالبی در بر داشت.
کد خبر :
438580
العالم: در توصیف حاشیه های این دیدار نوشت: بیش از 500 تن از اندیشمندان جهان تشیع از 135 کشور جهان که از چند روز پیش برای برپایی مجمع عمومی مجمع جهانی اهل بیت (ع) در تهران به سر می برند، از ساعات اولیه صبح دوشنبه برای دیدار با رهبر انقلاب، راهی حسینیه امام خمینی (ره) شده بودند. با ورود مقام معظم رهبری به سالن حسینیه، شور و شوقی در جمع مهمانان پدید آمد و هر یک به زبان خود، با بیان عبارات و شعارهایی، نسبت به ایشان ابراز احساسات می کرد، هرچند با توجه به تعداد زیاد مهمانان عرب زبان، شعارهای عربی جلوۀ بیشتری داشت. چند تن از بانوان حاضر در مراسم، با تغییر در وزن و محتوای شعار معروف ایرانی ها، می گفتند: «صل علی محمد، بوی مهدی آمد». برخی از حاضران هم که از پیش حساب همه جا را کرده بودند احساسات خود را با نوشته هایی بر روی کاغذ بیان کردند. در میان کاغذ نوشته ها، عباراتی همچون «نفدیک یا قائد» (رهبرا جانمان فدایت) و «معک الی القدس» (با تو تا بیت المقدس) جلب توجه می کرد. بعد از آن نوبت چند تن از مهمانان بود که با جملات و ابیاتی، رهبر انقلاب را خطاب قرار دهند و احساس خود را باز گویند. در پایان هم نزار قطری، ذاکر مشهور
اهل بیت (ع) که با نوحه های دو زبانه خود (فارسی و عربی) در ایران چهره ای آشناست، با لباس عربی و در شکل و شمایلی که ایرانی ها کمتر او را اینگونه دیده اند، برخاست و با صدای رسای خود که بدون بلندگو هم در سالن طنین انداز می شد، ابیاتی را خطاب به رهبر قرائت کرد که مورد استقبال عرب زبانان حاضر در مراسم قرار گرفت و بارها از سوی آنان تشویق شد. در یکی از بیت های این شعر، از کلمه فارسی «رهبر» هم که شاید خیلی از عرب ها ندانند به معنای «قائد» است، استفاده شده بود و این برایم خیلی جالب بود. بعد از پایان مراسم، نزد نزار رفتم تا متن شعر را بگیرم. تاکید کرد که شعر هنوز جایی در اینترنت منتشر نشده. خواستم ایمیلم را به او بدهم که برایم بفرستد، اما او به جای نسیه، دست در جیب کرد و نقدا کاغذی را که از روی آن خوانده بود به من داد. تشکر کردم و همان جا شروع به خواندن کردم. در راه خروج از حسینیه، فرصتی شد که یکی دو بیت آن را در همان وزن و با همان قافیه (الف) به فارسی برگردانم. ترافیک ظهرگاهی مرکز شهر، کمک کرد که پیش از رسیدن به جام جم، ابیات ترجمه فارسی هم پشت همان برگه ای که نزار داده بود، کامل شود: یا شمس دولة عزّنا و ضحاها یا
ایها القمر الذی تلاها تاهَ الضمیر بکنه ذاتک انّه من ذات حیدرة و عزة طه واحترت من این الوصول لسرّه اذ لم أجد لجلاله اشباها حین استَخَرتُ من الکتاب أجابنی «لنولینّک قبلة ترضاها» یا صانعَ الامجادِ فی اوطاننا یا قاهر الاعداء فی بوغاها یا رهبرَ الاسلام ارهبتَ العدی بک لم تذق طعمَ الکری عیناها ایرانُ انت صنعتَ مجدَ بلادها واحتار اهل الخافقین ازاها حتی غدوتَ القائدَ المقدامَ لا ارضٌ و الاّ انت سرُّ علاها شمس المقاومة الشریفة انتَ یا من وجهه سُحبُ الضلال جلاها لبنانُ.. لم تخفق بها رایاتنا لولاک، یا قطبا یدیر رحاها قبر العقیلةِ من سواک حمیً له؟ یا وقفة عباس لن ینساها اما الحسینُ فانت حارسُ ارضه لولاک دنّست الیهود ثراها یا خامنائیّ الصمود تحیةً من کل قلب فی هواک تباهی لبیک لن نرضی بغیرم قائداً و جباهُنا، قدماک تحت وطاها ترجمه: ای آن که دولت از تو رسد آفتاب را آورده ای ز پرده برون، ماهتاب را اندیشه کی رسیده به ژرفای وصفتان؟ طه و حیدری شده ای، انتساب را سرگشته ام، چگونه به راز تو پی برم؟ با جلوه ای که رد شده حدّ و حساب را «رو کن به قبله ای که پسندی»، چنین نوشت؛ در استخاره، باز، چو کردم کتاب را سازندۀ شُکوهِ وطنهای
ما تویی بر دشمنان، نشان زده ای اضطراب را ای «رهبر»ی که وحشت دشمن ز خشم تو چشمان او ندیده دگر طعم خواب را ایران اگر رسیده به اینجا، تو کرده ای کاری که حیرت آمده اهل کتاب را هرجا که ملتی به بلندی رسیده است، از برکتت قرین شده راهِ صواب را خورشید پایداری و شرفی، نورِ چهره ات از پشت ابر هم زده حدّ نصاب را! لبنانِ ما که حامل اسلام و پرچم است گردانده با اشارتِ تو، آسیاب را بهر دفاع مرقد زینب (س) شتافتی عباس (ع)، خود جزا بدهد این شتاب را تنها تویی که حافظ خاک حسین (ع) شد بی تو، یهود قبضه کند خاک و آب را ای استوار! بر تو سلام و درود ما از قلب ها، که واله شده انقلاب را لبیک رهبرم، که به هرجا قدم نهی ساییده ام به روی جبین، آن تراب را