گزینه‌های پیش‌روی یمن

جبهه مشترک آمریکایی سعودی با یک دستور کار اسرائیلی به یک جنگ جنایتکارانه علیه مردم مظلوم یمن دست زدند تا مانع جابجایی جبهه‌ای یمن شده و تغییرات را در حد تغییر افراد نگه دارند.

کد خبر : 430374
«کیهان» در سرمقاله شماره امروز خود به قلم«سعد الله زارعی» نوشت: سخنان روز جمعه- روز قدس- سید عبدالملک بدرالدین بخصوص آن بخش از گفته‌های وی که به تحلیل نقش سازنده ایران در تحولات منطقه‌ای اختصاص داشت، انتقال یمن از جبهه آمریکایی سعودی به جبهه اسلامی را با وضوح تمام به تصویر کشید. پیش از این، این سؤال وجود داشت که یمن در صورت تغییر چه شکل و محتوایی پیدا خواهد کرد. جبهه مشترک آمریکایی سعودی با یک دستور کار اسرائیلی به یک جنگ جنایتکارانه علیه مردم مظلوم یمن دست زدند تا مانع جابجایی جبهه‌ای یمن شده و تغییرات را در حد تغییر افراد نگه دارند. آنان سه سال پیش توانستند با جابجایی هادی و صالح برای مدتی تغییرات را در یک کادر بسته قرار دهند ولی امروز این کار امکان پذیر نیست دلیل آن این است که سه سال پیش سکان تحولات یمن در اختیار یک ترکیب ناهمگن بود و عربستان در درون این ترکیب مهره‌هایی مثل صادق‌الاحمر، محسن الاحمر، حزب‌اصلاح شاخه‌ای از موتمر و بخش‌هایی از احزاب شش گانه موسوم به لقاء مشترک داشت و از طریق آنان جوانانی که صاحب اصلی انقلاب یمن- موسوم به جوانان میدان تغییر- بودند را به حاشیه برده و بر اوضاع مسلط گردیدند اما امروزه از یک طرف، آن ترکیب ناهمگن به یک «جبهه منسجم» تبدیل شده و از طرف دیگر، در کانون اصلی تحولات کنونی یمن یک سازمان منسجم و چند بعدی وجود دارد و نمی‌توان آنان را به حاشیه راند. رژیم عربستان در یک توهم ناشی از بی‌تجربگی برای حل مشکل و جبران «بحران نفوذ» به یک جنگ پرشدت علیه مردم یمن روی آورد اما مدت زمان زیادی طول نکشید تا شاه‌زادگان عیاش سعودی دریابند که جریانی که در عرصه سیاسی منسجم عمل کرده در عرصه امنیتی و نظامی انسجام بیشتری پیدا می‌کند چرا که هر ملتی در روز جنگ، متحدتر از روز صلح است. عربستان یک هفته پس از آغاز تجاوز به این نکته پی برد و تلاش کرد تا راهی برای آن پیدا کند. سعودالفیصل که در آن مقطع وزیر خارجه عربستان بود در دیدار با صادقی سفیر ایران در عربستان بطور تلویحی به ایران گفت که در قبال دریافت «امتیازات ویژه»، پرونده سیاسی یمن را به ریاض واگذار کند. این درخواست هر چند کاملاً بی‌ربط بود و ایران هم نمی‌توانست یک ملت را وجه‌المصالحه منافع خودکند اما در عین حال نشان می‌داد که عربستان متوجه بن‌بست نظامی در مواجهه با انقلاب یمن می‌باشد. در همان ایام یک مقام عمانی به هیأت اعزامی ایران به مسقط گفته بود برای ما کاملاً روشن بود که ارتش یمن قوی‌تر از ارتش عربستان است و موشکهای یمن می‌تواند اوضاع عربستان را بهم بریزد. کما اینکه یک مقام قطری حدود سه هفته قبل به یکی از معاونین وزارت خارجه ایران گفت بحران یمن راه حل سیاسی ندارد و عربستان آماده است تا از نقش ایران در حل مسئله بین ریاض و صنعا استقبال کند. رژیم عربستان اینک 108 روز پس از جنگ، آتش‌بس را نقض می‌کند و دلیل آن را استفاده انصارالله از فرصت معرفی می‌نماید این در حالی است که در ادامه جنگ و توقف جنگ هر دو برای رژیم آل سعود خطرناک می‌باشد. خطر ادامه جنگ، توسعه میدان جنگ از نقاط مرزی به نقاط مرکزی را در پی دارد کما اینکه رهبر جنبش انقلابی انصارالله در سخنرانی روز قدس خود با صراحت از حتمی بودن توسعه میدان جنگ و آماده شدن انصارالله برای استفاده از تاکتیک‌های جدید خبر داد و سعودی‌ها بخوبی می‌دانند که سید عبدالملک درست می‌گوید. توقف جنگ علیه یمن نیز برای عربستان مخاطرات فراوانی دارد. چرا که بلافاصله پس‌از تحقق آتش‌بس این سؤال در محافل سعودی شکل می‌گیرد که: «جنگ برای چه آغاز شد و چه دستاوردی داشت» اگر عربستان توقف جنگ را بپذیرد که بالاخره، دیر یا زود، خواهد پذیرفت و در عین حال هیچکدام از دو درخواست او -بازگشت دولت‌ هادی و عقب‌نشینی انصارالله از عدن و تعز محقق نشده باشد، شکست در یک جنگ با یک گروه تازه کار را پذیرفته است. این شکست ضعف نظامی عربستان را که تا پیش از این و در یک دوره چند صد ساله آزموده نشده بود، برملا می‌کند و در واقع بر دامنه مخاطرات امنیتی - نظامی عربستان در داخل و خارج می‌افزاید. در این صورت آل‌سعود در داخل احساس تهدید مضاعفی می‌نماید و این همان پیش‌بینی سیدحسن نصرالله است که در اواخر دوره عملیات موسوم به عاصفهًْ‌الحزم خطاب به سعودی‌ها گفت: «اگر انصارالله تا پیش از این تهدیدی علیه رژیم سعودی نبود از این پس این تهدید حتمی است.» بنابراین طبیعی است که بگوئیم در معرکه یمن، آنقدر که آل‌سعود از آتش‌بس می‌ترسد از جنگ نمی‌ترسد چرا که جنگ، آن سوال مهم و بلاجواب را به تاخیر می‌‌اندازد و حال آنکه پذیرش صلح و یا آتش‌بس آن سوال استراتژیک را جلو می‌اندازد. جالب این است که عربستان در توجیه جنگ و بعنوان دو مطالبه اساسی می‌گوید یکی از این دو را بپذیرید، پذیرش دولت منصور هادی و عقب‌نشینی از تعز و عدن و این در حالی است که روزی که ارتش سعودی به یمن حمله‌ور شد، انصارالله هادی را بعنوان دولت قانونی قبول داشت و بر تعز، عدن، لحج، مارب، بیضا، شبوه و... هم تسلطی نداشت همه این اتفاقات، حین جنگ و در دوره عاصفهًْ‌الحزم روی داده است با این وصف مردم عربستان و از جمله شاهزادگانی که امنیت خویش را با خطر مواجه می‌بینند حق دارند عوامل چنین جنگی را مورد سوال قرار داده و درباره صلاحیت آنان در آینده برای اداره این سرزمین‌ تردید نمایند. کما اینکه ادامه جنگ هم به انصارالله امکان واکنش‌ نظامی در مناطق حساس عربستان را می‌دهد. یک مرتبه شلیک موشک اسکاد‌بی‌انصار به قلب «خمیش مشیط» در 121 کیلومتری خسارات عمده‌ای بر جای گذاشت که کشته شدن فرمانده نیروی هوایی متجاوز بخشی از این خسارت است، یک بار دیگر شلیک دقیق موشکهای انصار به پایگاه نظامی السلیل واقع در 400 کیلومتری مرز یمن که در استان مرکزی واقع شده است، زنگ هشدارباش را به صدا درآورده است زدن یکی از شهرهای استان ریاض ثابت کرد که برای انصارالله امکان شلیک به مراکز حساس پایتخت عربستان وجود دارد اینکه تصرف بخش‌هایی از استانهای سه‌گانه جنوب عربستان از توانایی انصارالله در بخش زمینی خبر داد. علیهذا رهبر انصارالله روز گذشته از احتمال دست زدن به بسیج عمومی به منظور پایان دادن به فتنه سعودی خبر داد. اگر این تهدید عملی شود به این معناست که رژیم سعودی باید خود را برای مواجه با چند میلیون نیروی یمنی به حرکت درآمده آماده کند که البته نمی‌تواند. آنچه از مجموعه تحولات میدان به چشم می‌آید این است که رژیم سعودی اگرچه دستاوردی نمی‌تواند داشته باشد، این رژیم جنگ را تا زمانی نامعلوم ادامه می‌دهد و براین اساس باید در انتظار تداوم جنایات از سوی آل‌سعود بود. اینکه روز گذشته و علیرغم اعلام آتش‌بس از سوی سازمان ملل، رژیم سعودی به حملات خود علیه مردم مظلوم یمن ادامه داد نشان می‌دهد که ریاض نمی‌تواند بدون دستاورد حتی به آتش‌بس محدود انسانی تن دهد. در نقطه مقابل آن، جنبش انصارالله نمی‌تواند برای صلح، استقلال و تمامیت ارضی این کشور را نادیده بگیرد. صلحی ارزشمند است که در آن آزادی عمل کشور و مرزهای آن از تعرض مصون باشد و تداوم جنگ تا زمانی که به تحقق این منجر شود، ضرورت و مشروعیت دارد. برای انصارالله، صلح و ختم جنگ اهمیت دارد و از این رو سیدعبدالملک بدرالدین، روز گذشته ضمن اشاره به نیاز یمن به قطع تجاوز از شکننده بودن آن و عدم پایبندی متجاوز به آتش‌بس انتقاد کرد اما در عین حال انصارالله محکوم به پذیرش هر صلحی نیست چرا که از یک سودفاع در برابر تجاوز، خود مشروعیت‌زاست و از سوی دیگر انصارالله برای رسیدن به صلحی که تمامیت ارضی و استقلال و امنیت یمن تامین کند، توانایی ادامه جنگ را دارد. انصارالله بخوبی می‌داند که طرف مقابل، از هر امکانی که می‌توانسته استفاده کرده و در صحنه منطقه‌ای و بین‌المللی هم بیش از این امکانی برای کمک به رژیم سعودی برای تغییر معادله ندارد و لذا صحنه جنگ برای انصارالله کاملا روشن و همراه با نتایج مشخص می‌باشد. اما ذکر یک نکته هم اهمیت دارد. تجربه رژیم‌هایی نظیر سعودی و صهیونیستی بیانگر آن است که این نوع رژیم‌ها وقتی نتوانند در فرایند طبیعی به نتیجه برسند برای آنکه شکست خود را تحت‌الشعاع قرار داده و ضرورت پایان دادن به جنگ را عامل اصلی توقف جنگ معرفی نمایند به یک جنایت ویژه دست می‌زنند. رژیم آل‌سعود در این جنگ بیش از 100 روزه از هیچ جنایتی فروگذار نکرد، اما در عین حال با محدودیت‌هایی هم مواجه بوده و ترس‌هایی هم داشته است. بر این اساس این امکان وجود دارد که رژیم عربستان به اقدام رذیلانه‌ای روی‌آورد که رژیم صهیونیستی در جریان جنگ 33 روزه در روستای «قانا» انجام داد و یا جنایت هولناکی که علیه پناهندگان به مدرسه «ازوا» در غزه مرتکب شد. این باید مورد توجه جدی باشد و هشدارهای لازم داده شود.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: