دلایل رواج رمان های جادوگری و وحشت

مطمئن هستم رواشناسان با ژانر جادوگری مخالفت می کنند ولی من به اندازه آنها با آن مخالف نیستم؛ چرا که با دو مشکل روبه رو هستیم. اول اینکه کودکان و نوجوانان ما به هیچ عنوان کتاب نمی خوانند...

کد خبر : 425920
سرویس فرهنگی فردا؛ زهرا علی رمضانی، محمد مهدی شیخ صراف؛ مصطفی رحماندوست نام آشنای ادبیات کودک برای نسلهای مختلف است. نامی که اعتبار آن فراتر از بسیاری ارگان ها و برندهای بزرگ این عرصه است. به مناسبت 18 تیر ماه روز ملی ادبیات کودک و نوجوان و سالروز فوت مهدی آذر یزدی، به سراغ این استاد و کارشناس ادبیات کودک و نوجوان رفتیم تا به طور خاص درباره ادبیات نوجوان و موج آثار جادوگری و وحشت در این عرصه گفتگو کنیم. رحماندوست با آرامش و لبخند همیشگی از رمان نوجوان در ایران و ادبیات تولیدی و ترجمه ای این عرصه گفت و در انتها یادی هم از مرحوم آذر یزدی کرد. با هم این گفتگوی را می خوانیم.
فردا: موج اخیر رمان های تخیلی، جادوگری و ترسناک و خون آشام در ایران از هری پاتر شروع شد و الان نیز حجم گسترده ای از این آثار به صورت ترجمه در کشورمان وجود دارد؟ چرا به سمت چنین آثاری برای نوجوانان و جوانان رفته ایم؟

رحماندوست: این مسئله دو بحث دارد. اول اینکه چرا رمان های ترجمه در کشور زیاد است؟ شما عنوان می کنید که اینگونه رمان ها از هری پاتر شروع شده که اینگونه نیست. قبل از اینکه کتاب و رمان تالیفی برای نوجوانان در ایران چاپ شود، رمان های ترجمه چاپ می شد. جان کریستوفر و کلاس پرنده نوشته اریش کستنر جزو کتاب هایی بود که شاید 40 یا 45 سال از انتشار آنها در کشور می گذرد و این مسئله پدیده جدیدی نیست.

ترجمه آثار برای نوجوانان در گذشته نیز نسبت به تالیف کتاب برای این گروه سنی ارجحیت داشت و الان نیز اینگونه است. البته اینکه زیاد بودن رمان های ترجمه ای کار درستی است، بحث جداگانه ای خواهد بود و بحث دیگر این است که کدام یک از ژانرهای وحشت، تخیلی، جادوگری و .... مناسب نوجوانان است.

فردا: چرا انتشار این دسته آثار ترجمه ای در کشور ما زیاد است و روز به روز بیشتر می شود؟

رحماندوست: اینکه ترجمه آثار برای نوجوانان در کشورمان بیشتر از تالیف است مسئله طبیعی است؛ چرا که ترجمه برای ناشر در کشورمان که حقوق کپی رایت را رعایت نمی کند، ارزان تر از تالیف تمام می شود؛ در حالی که اگر بخواهیم کپی رایت این آثار را پرداخت کنیم، دیگر کتاب های ترجمه ای ارزان نخواهند بود؛ چرا که با رعایت این حقوق ناشر باید حداقل 5 درصد قیمت پشت جلد کتاب را به دلار به خارج ارسال کند که خواه یا نخواه آن اثر برای ناشر گران تمام می شود.

یکی دیگر از دلایل استقبال ناشران از کتاب های ترجمه ای این است که آن آثار جذابیت دارند و خواننده نیز به دنبال جاذبه است و خیلی برای مخاطب فرق نمی کند که نویسنده یک اثر ایرانی باشد یا خارجی؛ چرا که تنها به دنبال قصه پرجاذبه هستند. رمان های خارجی نیز به دلیل اینکه کشورهای دیگر 200 سال تجربه بیشتری نسبت به ما در ادبیات کودک و نوجوان دارند و همچنین به خاطر اینکه مترجمان ما از میان هزاران رمان کشورهای دیگر چند اثر را انتخاب می کنند، می توان گفت که آثار ترجمه ای در کشور ما دارای قصه جذاب هستند که مخاطب را جذب می کند. در واقع آنچه در ایران به عنوان رمان های ترجمه ای مطرح می شود گزیده رمان های کشورهایی است که 200 سال نیز از ما تجربه بیشتری در حوزه نویسندگی برای نوجوانان را دارند، طبیعتا این آثار، آثار بهتری خواهند بود.

کتاب های ترجمه ای هم ارزان تر تمام می شود، هم جاذبه بیشتری دارد و هم گزیده ای از میان انبوه رمان های چاپ شده چندین کشور خارجی است و خواه و ناخواه میزان طرفداری از این آثار بیشتر خواهد شد. البته اگر فردی بخواهد در میان یک سال آثار تولید شده در کشور یک یا دو اثر را برای ترجمه انتخاب کند با وجود تجربه کمتر ما نسبت به کشورهای دیگر، ولی یک یا دو اثر انتخاب شده به همان جذابیت آثار دیگر کشورها خواهد بود. اما تنها سالی 2 یا 3 اثر خوب خواهیم داشت همان طور که مترجمان ما آثار ترجمه ای با آگاهی از وضعیت جامعه از کشورهای مختلف انتخاب می کنند.

منطقا خواننده به دنبال جاذبه در آثار هستند و آثار ترجمه ای نیز به دلایل گفته شده دارای جذابیت هستند که مخاطب بیشتری نیز دارند. اینکه چطور می توان بازار کتاب را که مخاطب تعیین کننده آن است نه دولت و ناشر، به سمت تالیف بیشتر سوق داد، بحث دیگری است؛ البته بحث های زیادی در این زمینه شده که به نتیجه نرسیده است.

برای نویسندگان ایرانی از نظر اقتصادی صرف نمی کند که یک یا دو سال کتاب بخوانند تا بتوانند یک اثر با جاذبه را بنویسند؛ اینها بخشی از مسائل است، چرا که کم بودن تالیف آثار در کشور دلایل دیگری نیز دارد.

فردا: به طور خاص در خصوص این ژانر وحشت و رواج آن چه باید گفت؟

رحماندوست: بخش دوم سوال شما این است که به طور مثال ژانر وحشت طرفداران زیادی در کشور دارد، یا تم عاشقانه ای در برخی رمان ها وجود دارد که آنها را دارای جذابیت کرده است. همچنین برخی رمان ها ژانر جادوگری دارند که برای مخاطب جذابیت دارد. در این زمینه باید گفت که همان تجربه 200 ساله نویسندگان دیگر کشورها باعث شده تا آنها متوجه شوند که فانتزی هایی که می نویسند باید چه نوع فانتزی باشد که دارای جذابیت باشد. در حقیقت آنها اصول جذب مخاطب را در طول 200 سال فرا گرفته اند، چرا که در فضاهایی مانند جادوگری، وحشت و .... مخاطب خود را به جای قهرمان اثر می گذارد.

فردا: علت علاقه مندی مخاطب و کشش او به سمت آن چیست؟

رحماندوست: اینکه ژانر عاشقانه، وحشت، جادوگری و .... تا کجا می توانند مخاطبان را جذب کنند سوالی است که روانشناسان باید به آن پاسخ دهند. ولی این ژانرها، ژانرهای آثار پرجاذبه است؛ چرا که مخاطب نوجوان ماجراجو است و در ژانر وحشت به ماجراجویی های نوجوان پاسخ داده می شود. در ژانر عاشقانه نوجوان خودش را به جای قهرمان داستان تصور می کند و در ژانر جادوگری نیز نوجوانان احساس قدرت می کنند.

معمولا اینگونه رمان ها نیز یک بازه زمانی دارند و بعد از مدتی دیگر به جذابیت قبل نیستند. امروزه رمان هایی که با نگاه عاشقانه نوشته شده باشند، بسیار کم هستند. نگاه جادوگری نیز نسبت به ده سال قبل کمتر شده است، اما آثار با ژانر وحشت زیاد هستند. این ژانر نیز به تدریج از مخاطبانش کاسته می شود.

فردا: یعنی اینها به صورت دوره ای رواج خود را تکرار می کنند و از دست می دهند؟

رحماندوست: نویسندگان در بازار رقابت برای جذب مخاطب نوع به نوع حرکت های جدیدی انجام می دهند و هیچگاه متوقف نمی شوند و ما نیز تنها آثار آنها را ترجمه می کنیم ولی آنها بر مبانی مطالعاتی که در حوزه روانشناختی روی مخاطبان انجام می دهند، حرکاتی را انجام می دهند و ما تنها تقلید می کنیم.

فردا: نظر شخصی شما در خصوص این دست رمانهای نوجوان چیست؟

رحماندوست: مطمئن هستم که اگر به سراغ رواشناسان بروید آنها با ژانر جادوگری مخالفت می کنند ولی من به اندازه آنها با این ژانر مخالف نیستم؛ چرا که با دو مشکل در حوزه کتاب در کشور روبه رو هستیم. اول اینکه کودکان و نوجوانان ما به هیچ عنوان کتاب نمی خوانند به همین دلیل باید گفت که کتاب ژانر وحشت نیز بخوانند و از مطالعه لذت ببرند، خودش مسئله خوبی است؛ چرا که حداقل تمرین خواندن می کنند؛ اما دنیای ایده آل برای نوجوانان این است که این قشر آثار مناسب و پرجاذبه را بخواند.

مشکل دوم این است که در کشور ما مکانی برای تخلیه روانی نوجوانان وجود ندارد. یک نوجوان کجا باید خودش را از لحاظ روحی تخلیه کند؟ ما کدام اردوی پرنشاط و پرانرژی را برای نوجوانان برگزار کردیم که آنها خودشان را در این اردوها از لحاظ روحی تخلیه کنند. متاسفانه اردوهایی که برگزار می کنیم این ویژگی ها را ندارند؛ در حالی که دیگر کشورها اردوهای کنترل شده را برگزار می کنند که در آن نوجوانان احساس ترس، وحشت، هیجان و .... را تجربه می کنند ولی ما اینگونه اردوها را نداریم.

به نوجوانان حق می دهم که به سمت اینگونه آثار بروند. یعنی ویژگی های روانشناختی نوجوانان که تنها یکی از آنها ترس، وحشت، ماجراجویی و ... است را نوجوانان ما تجربه نمی کنند.

فردا: به نظر شما ما در یک وضعیت غیرقابل تغییر در حوزه نوجوانان به سر می بریم؟

رحماندوست: قطعا با فرمان دادن و حدیث خواندن و صحبت درباره کتاب های مناسب نمی توان کاری کرد و باید راه حل دیگری پیدا کنیم. راهش نیز با سیاست بازی هایی که در کشور وجود ندارد همخوانی ندارد، بلکه راه تغییر وضعیت تقویت بنیان های اساسی نویسندگی در ایران و به رسمیت شناختن ویژگی های نوجوانان در برنامه های جمعی است؛

منظورم این است که نوجوانان برای اینکه به سمت اینگونه آثار می روند، مقصر نیستند؛ چرا که اولا ناشر تنها به بازار می اندیشد و ناشر به عنوان یک تاجر در این زمینه دلسوزی نمی کند و از سوی دیگر مسئولان نیز هیچگونه امکاناتی را برای گذشتن از دوره نوجوانی که دوره بسیار وحشتناکی است ایجاد نمی کنند و همه الگوهای لذت، تفریح و هیجان و... از دیگر کشورها برای نوجوانان ما تامین می شود.

فردا: درست است که خلاءهایی داریم و نوجوانان ما عطش خواندن چنین آثاری را دارند، سوال اینجاست که دیگر کشورها به چه دلیلی این حجم تولید در آثاری با ژانرهای وحشت، جادوگری و ... دارند؟ آنها که مثل ما بحران تخلیه هیجان ندارند.

رحماندوست: آنها به خاطر تجارت این کار را می کنند؛ چرا که در دیگر کشورها کتاب یک کالا محسوب می شود و این کالا باید فروخته شود. اغلب کتاب هایی که برنده جایزه های بزرگ ادبی در اروپا و آمریکا شده اند، تیراژ کمی دارند؛ اما برخی آثاری که برنده جایزه نشده اند و به آثار زرد نزدیک هستند و جاذبه نیز دارد، تیراژ بالایی دارند. در حقیقت نویسندگان در دیگر کشورها بیشتر به جاذبه فکر می کنند.

سال گذشته در یک کنگره شرکت کردم که درباره کتاب های الکترونیک بود، بحث بر سر این بود که کودکان و نوجوانان ما با تبلت از کتاب خواندن فاصله می گیرند و اگر این مسئله در ایران مطرح شود خانواده ها می گویند که چگونه تبلت را از فرزندان بگیریم و تجربه نشان داده که مقاومت نتیجه نمی دهد و راهکار، مقاومت نیست. در آن کنگره بحث این بود که چکار کنیم که کتاب به تبلت وارد شود. ناشران می گفتند که نمی توانیم تجارت کتاب را نادیده بگیریم و کنگره ای برای اینکه چگونه می توان کتاب را وارد تبلت کرد، برگزار شده بود. و با صحبت کردن به جایی نمی رسیم بلکه باید جاذبه را ایجاد کنیم.

فردا: همان یک یا دو مورد اثری در سالی که شما گفتید برتری ای نسبت به آثار ترجمه ای دارند؟

رحماندوست: بله؛ چرا که این آثار به زبان های دیگر نیز ترجمه شده اند و فروش هم رفته اند. سالانه ما 8 تا 10 اثر داریم که به زبان های دیگر ترجمه می شوند. کتاب های طنز قوی مانند آثار داوود امیریان، کتاب های عاطفی قوی مانند آثار رضا امیرخانی و حتی کتاب های مذهبی مانند کتاب های سیدمهدی شجاعی و و کتاب های دفاع مقدس قوی مانند آثار بایرامی از جمله آثاری هستند که به زبان های دیگر ترجمه شده اند.

فردا: در میان این آثار کتاب های داوود امیریان آثار نوجوان به شمار می روند؟

رحماندوست: خیر. هم سیدمهدی شجاعی، هم رضا امیرخانی، هم محمدرضا بایرامی و هوشنگ مرادی کرمانی آثار نوجوان دارند، البته بیشتر ما در حوزه آثار طنز نوجوان موفق بوده ایم.

فردا: آثار اساطیری که به اسطوره ها بر می گردد، مانند آثار آرمان آرین چطور آثاری به شمار می روند؟

رحماندوست: این آثار نیز ژانر خوبی دارند ولی هنوز تجربه خوب و موفقی در این زمینه نداریم. آثار آرین جزو اولین کارها در این زمینه است، بنده نیز آرمان آرین را برای چاپ کتابش بسیار تشویق کرده ام. البته هنوز راه زیادی در این حوزه داریم تا بتوانیم به خط جاذبه ایرانی در این زمینه برسیم.

فردا: خط جاذبه ایرانی چه مولفه هایی دارد؟

رحماندوست: اول اینکه ریشه در فرهنگ ما داشته باشد تا بتواند سریع با مخاطب ارتباط بگیرد. اگر کتابی مانند هری پاتر توانست مخاطب زیادی داشته باشد دارای گل میخ هایی بوده که قصه را به فرهنگ بومی مردم آن کشور وصل کرده است و ما نیز باید به این مولفه برسیم. مولفه دوم اینکه حتما باید آثار اساطیری دارای ماجرا و طنز باشند که این مهم در آثار خارجی به وضوح وجود دارد. همچنین باید بتواند با ویژگی های گروه سنی نوجوان تطابق داشته باشد. نیاز جامعه ما این است که اولا مخاطب کتاب را بشناسیم، شیوه های جذب مخاطب را تمرین کنیم و زمان زیادی برای نوشتن یک اثر اختصاص دهیم؛البته اینها در کشور ما امکان پذیر نیست و این مهم متوجه نویسنده نیز نیست.

فردا: چرا متوجه نویسنده نیست؟

رحماندوست: در حقیقت نویسنده در ایران درگیر معاش رومزه اش است. البته ممکن است مسولان بگویند مگر در دیگر کشورها دولت ها به نویسندگان کمک می کنند که در جواب این سوال باید گفت بله. سایر کشورها بیمه های خوبی برای نویسندگان دارند علاوه بر آن آنجا اینگونه نیست که بعد از 3 سال زمان برای تالیف یک کتاب، اثر با 2 هزار تیراژ منتشر شود و یک سال نیز زمان ببرد تا همه نسخه ها به فروش برسد.

در سایر کشورها نویسنده از لحاظ مالی از فروش یک کتاب خوب تامین می شود و می تواند اثر بعدی اش را با طمانینه و مطالعه بیشتری بنویسد.

فردا: شما تجربه خوبی دیگری نیز در حوزه آثار تالیفی برای نوجوانان سراغ دارید؟

رحماندوست: تجربه ها در این حوزه فردی است. مثلا شاید داوود امیریان 10 اثر داشته باشد که یکی یا دو کتاب آن بسیار خوب باشد، یا کتاب عقاب های تپه شصت محمدرضا بایرامی سال ها کتاب پرطرفدار در کشور بود و هنوز هم تجدید چاپ می شود. از این رو باید کارگاه هایی برگزار کرد و به این نویسندگان بها داد. باید به نویسندگان امکانات بهتری داد تا بتوانند آثار بهتری را بنویسند.

فردا: ادبیات گذشته ما مانند شاهنامه منبع خوبی برای تالیف آثار برای نوجوانان هستند، چرا نویسندگان به این سمت نمی روند؟

رحماندوست: شاهنامه منبع خوبی است ولی الان تنها به یک بازنویسی ساده تبدیل شده است. مرحوم مهدی آذری یزدی می گفت عده ای مثنوی را ساده نویسی می کنند ولی تا حدی بی سواد و بی انگیزه هستند که نمی روند مثنوی را بخوانند و بعد ساده نویسی کنند، بلکه همان اثرم را می خوانند و با کمی تغییر به عنوان کار جدید منتشر می کنند در حالی که نمی دانند برخی مطالب کتابم را خودم اضافه کرده ام!

مثنوی و شاهنامه الگوهای خوبی هستند ولی برای استفاده از منابع کهن اولا باید سواد لازم را داشت تا بتوان خط جدید ایجاد کرد و دوم باید فرصت لازم در اختیار نویسندگان باشد؛ متاسفانه امروزه اقتصاد، سواد و فرصت را از بین برده است و نمی توان این کارها را کرد، وگرنه مطمئن هستم بسیاری از نویسندگان ایرانی اگر فرصت لازم را داشتند می توانستند کارهای خوبی انجام دهند.

متاسفانه وقتی که یک نویسنده یک اثر خوب نیز منتشر می کند کسی نمی رود قراردادی با قیمت بالا را با وی منعقد کند که نویسنده بتواند مطالعه کرده و اثر بهتری را خلق کند، ناشران به دنبال آثار ترجمه ای هستند و حاضر نیستند در این زمینه سرمایه گذاری کنند و نویسندگان نیز از نظر مالی نمی توانند کاری کنند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: