قاتل زنجیره ای توافقات!
آمریکایی ها که قرار بود با مشارکت ژاپن و کره جنوبی رآکتورهای آب سبک را بسازند، هرگز اقدامی در این زمینه نکردند و تحویل محموله های نفتی هم به بهانه های مختلف با تاخیر بسیار انجام شده و نهایتاً قطع شد. سال 2002 آمریکا رسماً اعلام کرد پیمان هسته ای با کره شمالی را به رسمیت نمی شناسد و فشارها به این کشور را تشدید کرد..
دو هفته دیگر تا پایان ضرب الاجل تعیین شده برای مذاکرات هسته ای باقی مانده است و به گفته منابع نزدیک به مذاکرات متن توافق مملو از پرانتزهایی است که پر کردن آنها در این فرصت اندک بعید به نظر می رسد. وقتی پای دبه های جدید آمریکایی ها به میان می آید این تردید فزونی یافته و به سمت یقین میل می کند. اما بیایید فرض کنیم توافق جامع هسته ای منعقد می شود. چند روزی روزنامه های زنجیره ای پر میشوند از تیترهای پرطمطراق که فتح الفتوح و شق القمر و... شد! اما نباید فراموش کرد این توافق در خوشبینانه ترین حالت چیزی بیش از یک دهه به طول خواهد انجامید و با توجه به اخبار منتشر شده، بسیار بعید است که پس از طی این دوره برخورد با فعالیت های هسته ای ایران عادی شده و براساس ان.پی.تی باشد.
این روزها یکی از مباحث مطرح در مذاکرات، تلاش آمریکایی ها برای تعیین سازوکار بازگشت و اعمال تحریم ها علیه ایران، در صورت نقض احتمالی توافق از سوی ایران است. مقامات ارشد آمریکایی بارها به صراحت اعلام کرده اند که به جمهوری اسلامی ایران به چشم دشمن خود می نگرند - که از قضا نگرشی صحیح است- و نمی توانند توافق را براساس اعتماد بنا کنند و باید بدترین حالت ها را در نظر بگیرند. آیا نگاه مذاکره کنندگان ما به چارچوب، ماهیت و دورنمای توافق نیز از چنین نگرشی زیربنایی برخوردار است؟ چه تضمینی وجود دارد که آمریکایی ها به توافق صورت گرفته پایبند می مانند و عهدشکنی نمی کنند؟ و اگر کردند نحوه برخورد با آن باید چگونه باشد؟ شاید ذوق زدگان بگویند تضمین این توافق قطعنامه شورای امنیت خواهد بود. چنین تضمینی بیشتر یک تعارف حقوقی است تا عاملی مقوّم و اجرایی. در میان حقوقدانان مسائل و روابط بین المللی مثلی رایج است که قوانین بین المللی تار عنکبوت هایی هستند که برای پشه ها ساخته شده اند. خرمگسها تار عنکبوت را پاره می کنند و به راه خودشان می روند!
هیچ چیز بهتر از تاریخ و تجربه های آن نمی تواند در ایجاد فهم و درک درست از ابعاد این ماجرا راهگشا باشد. مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 که عملاً تبدیل به مذاکرات ایران و آمریکا شده است، در چارچوب ادعایی تلاش برای منع اشاعه تسلیحات هسته ای انجام می پذیرد. چنین مذاکرات و توافقاتی در جهان اندک و عمری حداکثر چند دهه ای دارند. این تجارب آنقدر قابل تطبیق و الگوگیری اند که حتی اغلب دست اندرکاران و عوامل یک طرف ماجرا، یعنی آمریکایی ها ثابتند که برای مثال می توان به وندی شرمن اشاره کرد. او که امروز پای میز مذاکره با کشورمان است، تجربه توافقی مشابه را با کره شمالی دارد. آمریکایی ها با کدام کشورها چنین مذاکراتی داشته اند؟ نتیجه این مذاکرات چه شده و سرنوشت توافق های امضا شده به کجا رسیده است؟ در این مجال به 3 مورد از این معدود مذاکرات که از قضا منجر به توافق نیز شدند می پردازیم. توافق هایی که ماهیت غیرقابل اعتماد آمریکایی، سرنوشت نهایی آنها را رقم زد.
1- آمریکا و شوروی در اوج دوران جنگ سرد توافقی تسلیحاتی موسوم به( ABM (Anti-ballistic missile با هدف ممانعت از گسترش سلاح های کشتار جمعی امضا کردند. «پیمان ضدموشک های بالستیک» در سال 1972 میان ریچارد نیکسون و لئونید برژنف امضا شد. براساس این پیمان قرار شد هر کدام از این کشورها تنها دو سایت ضدموشک بالستیک داشته باشند و در هر سایت هم حداکثر 100 موشک استقرار یابد. این تعداد دو سال بعد به یک سایت کاهش یافت. شوروی سایت ضدموشک بالستیک خود را اطراف مسکو و آمریکا در داکوتای شمالی(موسوم به سیف گارد کمپلکس؛ محل نگهداری تسلیحات اتمی و کشتار جمعی) مستقر کرد. با فروپاشی بلوک شرق، آمریکایی ها منافع خود را در ادامه عمل به این پیمان ارزیابی کرده و با چهار جمهوری روسیه، بلاروس، قزاقستان و اوکراین این معاهده را با ترتیباتی تجدید کردند. معاهده 16 بندی ABM را می توان خوش شانس ترین معاهده از این نوع نامید. اگرچه قرار بود این معاهده پایانی نداشته باشد اما 30 سال عمر کرد. سه ماه پس از حملات 11 سپتامبر جرج بوش - برادر بزرگ تر جب بوش که چند روز پیش برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده اعلام نامزدی کرد- مدعی شد کشورش با تهدیداتی مواجه است که معاهده سال 1972 مانعی برای مقابله موثر با آنهاست. حدس می زنید این تهدیدات موهوم چه بودند؟ حملات موشکی کشورهایی مانند ایران!
آمریکا پایان این پیمان را اعلام کرد و از آن خارج شد. اگرچه روسیه که در آن زمان در خواب و خیال روابط گرم تر با غرب بود واکنش درخوری به این اقدام کاخ سفید نشان نداد اما تحلیلگران غربی مرگ این پیمان را ضربه ای جدی به ان.پی.تی دانستند که جهان را به سوی وضعیتی بدون محدودیت های موثر برای گسترش سلاح های هسته ای سوق می داد. اثرات این اقدام آمریکایی ها سال ها بعد در گسترش ناتو به شرق و تهدید فضای امنیتی روسیه خود را نشان داد و جنگ اوکراین که همچنان قربانی می گیرد یکی از نتایج دومینوی آمریکا در خروج از ABM است.
2- دومین مورد از چنین رفتاری باز هم در معاهده ای میان آمریکا و شوروی رخ داد. پیمان سالت 2. البته این پیمان به اندازه پیمان فوق عمر نکرد. سالت2 ( Strategic Arms Limitation II) در سال 1979 میان جیمی کارتر و برژنف امضا شد. براساس این پیمان قرار شد دو کشور موشک های راهبردی خود را به 1320 عدد کاهش دهند. شوروی 200 موشک راهبردی خود را نابود و آمریکا هم آزمایش موشک های کروز با برد بیش از 600 کیلومتر را متوقف کند. این توافق با کارشکنی های کاخ سفید و سنا هرگز اجرایی نشد و پس از چندین سال کشمکش، پایان آن رسماً از سوی آمریکایی ها اعلام شد.
3- مورد سوم از شلیک به تعهدات تسلیحاتی به معاهده میان آمریکا و کره شمالی مربوط است. دو کشور در سال 1994 توافقی موسوم به agreed framework در ژنو امضا کردند. این توافق برای کنترل فعالیت های هسته ای کره شمالی بود. بر این اساس پیونگ یانگ متعهد شد رآکتور آب سنگین خود را تعطیل، سوخت هسته ای خود را به کشور ثالث ارسال و اجازه بازرسی های ویژه به آژانس بین المللی انرژی اتمی بدهد. تعهدات واشنگتن به کره شمالی از این قرار بود؛ کاهش موانع تجارت و سرمایه گذاری، رفع برخی تحریم ها در بخش مخابراتی و خدمات مالی، ساخت دو رآکتور آب سبک 1000 مگاواتی و تحویل سالانه نیم میلیون تن نفت خام تا وقتی که رآکتورهای آب سبک ساخته شوند و عادی سازی روابط میان دو کشور.
آمریکایی ها که قرار بود با مشارکت ژاپن و کره جنوبی رآکتورهای آب سبک را بسازند، هرگز اقدامی در این زمینه نکردند و تحویل محموله های نفتی هم به بهانه های مختلف با تاخیر بسیار انجام شده و نهایتاً قطع شد. سال 2002 آمریکا رسماً اعلام کرد پیمان هسته ای با کره شمالی را به رسمیت نمی شناسد و فشارها به این کشور را تشدید کرد که البته نتیجه این رفتار، فرار هسته ای کره شمالی و مسلح شدن آن به سلاح هسته ای بود.
مذاکرات و توافق هسته ای میان آمریکا و لیبی نیز مورد دیگری است که نتیجه آن امروز عیان تر از آن است که نیازی به بیان داشته باشد.
بله! واقعیت این است. ما امروز با چنین کشوری بر سر میز مذاکره نشسته ایم. کشوری که پیمان های امضا شده از سوی خود را به راحتی زیر پا می گذارد و به میزان و تا جایی به تعهدات خود پایبند است که منافعش را تضمین کند. مرور موارد مشابه فوق طرح این سوال را ضروری تر کرده و پاسخی عمیق تر می طلبد؛ تضمین پایبندی آمریکا به تعهدات خود و پاسخ ما به عهدشکنی متداول آنها چیست؟