بررسی"استقلال"دراندیشه امام خمینی(ره)
کتاب اصولگرایی در اندیشه امام خمینی (ره) که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است به بررسی مواضع اصولی امام (ره) میپردازد.
مشرق : مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان در سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) تحریف شخصیت امام (ره) را خطر بزرگی عنوان کردند و در فرمایشات خود تأکید داشتند بازخوانی اصول امام مانع تحریف شخصیت امام خمینی (ره) میشود. رهبر معظم انقلاب فرمودند: "خطر بزرگ تحریف شخصیت امام خطر بزرگی محسوب میشود، آن راهی که میتواند مانع از این تحریف شود، بازخوانی اصول امام است. امام را نباید به عنوان صرفاً یک شخصیت محترم تاریخی، مورد توجه قرار داد، بعضی اینجور میخواهند امام را بشناسند و بشناسانند و این غلط است." بررسی اصل کتاب اصولگرایی در اندیشه امام خمینی (ره) که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است به بررسی مواضع اصولی امام (ره) میپردازد. در بخشی از کتاب مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بررسی اصل "استقلال" در اندیشه امام خمینی (ره) میپردازد. استقلال یکی از اصول مهم قانون اساسی جمهوری اسلامی استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضی کشور است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی اصل استقلال از چنان ارج و منزلتی برخوردار گردید که همراه اصل آزادی در کنار اسلام، بهعنوان اصل تفکیکناپذیر، به قانون اساسی جمهوری اسلامی وارد شد و حفظ استقلال وظیفه آحاد ملت و دولت و کارویژه اصلی سیاست کشور تلقی گردید.[1] مقوله استقلال از نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی یکی از شاخصهای مهم اصولگرایی و جزو آرمانهای اصلی انقلاب بهشمارمیرود. از نظر حضرت امام استقلال دارای دو بعد سلبی و ایجابی است. استقلال سلبی همانا استعمارزدایی است که زمینهساز تحقق حکومت نه شرقی، نه غربی محسوب میگردد.[2] امام راحل یکی از اهداف انقلاب اسلامی را قطع دست اجانب از مملکت اسلامی، قطع ریشههای وابستگی، رفع سلطه و ضعف و سستی و زبونی در مقابل استعمار، جلوگیری از استثمار و استعباد و قطع منافع و مطامع استعمارگران و در یککلام استقلال از استعمار خارجی میداند. امام خمینی ضمن تأکید بر ماهیت ضداستعماری نهضت، هدف انقلاب اسلامی را خارجشدن از مدار وابستگی به کشورهای امپریالیست و درنهایت شکست ابرقدرتها میداند.. در این رابطه، حضرت امام بر کوتاهکردن دست جنایتکاران خارجی و بهانزواکشاندن قدرتهای استعماری در جهان و نیز مقابله با ایادی منطقهای امپریالیسم بهویژه صهیونیسم تأکید بسیاری دارند.[3] در بحث استقلال ایجابی، امام خمینی هدف انقلاب اسلامی را تأمین استقلال مملکت در ابعاد سیاسی نظامی، فرهنگی، اقتصادی و فکری میداند. ایشان «سپردن کار به کاردانان وطنخواه امین»،[4] خودکفایی و اختصاص مخازن و منابع کشور به مردم و استقلال فکری مراکز آموزشی را از پیششرطهای لازم برای تحقق استقلال میدانند. امام خمینی میفرمایند: «همهچیزمان باید مستقل بشود. استقلال با وابستگی جمع نمیشود. و مـا فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداریم, اقتصادمان وابسته بـشـود, اسـتـقـلال نـداریـم... اول باید آن مطلب را درستش کرد, اسـتـقلال فرهنگی, استقلال اقتصادی اول باید او را درستش کرد... تا ما بتوانیم اسم خودمان را یک مملکت بگذاریم.»[5] 1 ـ 2 ـ وجوه مختلف استقلال از منظر امام خمینی ازجمله دستاوردهای انقلاب اسلامی تحقق استقلال در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی بود که نتیجه خروج از سلطه شرق و غرب و عدم اتکا به قدرتهای شرقی و غربی بود. 1 ـ 1 ـ 2 ـ استقلال اقتصادی یکی از وجوه استقلال، استقلال اقتصادی است که آرمان کلیدی انقلاب اسلامی یعنی عدالت را تحقق میبخشد. امام خمینی یکی از وظایف مهم علما و فقها را «مقابله جدی با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادی شرق و غرب و مبارزه با سیاستهای اقتصاد سرمایهداری و اشتراکی در جامعه»[6] میدانست. ایشان ارائه طرحها و اصولاً تبیین جهتگیری اقتصاد سالم در راستای حفظ منافع محرومان و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزه اسلام با «زراندوزان» را «بزرگترین هدیه و بشارت آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی» بهشمار میآورد.[7] لذا منظور امام (ره) از استقلال اقتصادی برچیدن بساط غارتگری و چپاولگریهای استعمار و وابستگان سرسپرده آنان بود. از مظاهر این استقلال میتوان به خودکفایی کشاورزی و صنعتی، ایجاد مراکز عمرانی، افزایش تولید انرژی، بالارفتن ذخایر ارزی مملکت از طریق بهکارگرفتن صحیح ارزِ حاصل از فروش نفت و راهاندازی کارخانهها اشاره کرد. 2-1-2- استقلال سیاسی به نظر حضرت امام منظور از استقلال سیاسی اراده آزاد تصمیمگیری ملت برای تعیین سرنوشت خود و عدم سلطه یا دخالت اجانب در سرنوشت مردم ایران بود.[8] از مصادیق این استقلال میتوان به مبارزه و ایستادگی ملت در برابر قدرتهای زمان و وابستگان خارج و داخل آنها[9] و عدم اتکا به یکی از قطبهای شرق و غرب و پیمودن صراط مستقیم[10] اشاره کرد. در این دیدگاه میتوان دو مرحله مهم برای استقلال در نظر گرفت: 1) استقلال در حوزه اقتدار سیاسی یک جامعه و کشور و تصمیمات کلان حوزه سیاست. از این نظر کشور زمانی مستقل است که جز به منافع ملی خویش، به مصالح مکتب و سیستم خویش نیندیشد و محور تصمیمگیری همان منافع کلی جامعه و مصالح عمومی باشد. لازمه این نوع استقلال عدم دخالت بیگانگان در تصمیمگیریهاست. لذا استقلال به معنای درخواست طرد باختگی در سطح دستگاه رهبری است؛ بدین معنا که رهبران و کادر مؤثر در تصمیمگیریها تحت نفوذ بیگانه نباشند. بهجای افراد غربزده و شرقزده یا افرادی که در برابر بیگانگان استقلال رأی و تصمیمگیری خویش را ازدستمیدهند، افراد مستقل و بااراده، رهبری جامعه و نظام را در دست داشته باشند و جامعه را بهسوی آرمانهای خویش پیش برند. امام خمینی در بیانات خود مطرح کرده است: «ما میگوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید... استقلال را حفظ کنید، تبعیت را دست بردارید.»[11] در اینجا منظور ایشان از استقلال، عدم تبعیت و دنبالهروی دستگاه رهبری جامعه از اهداف و برنامههای تعیینشده بهوسیله بیگانگان است. ایشان در جواب خبرنگاری از ویژگیهای جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب چنین میگوید: «رهبری سیاسی از سلطه بیگانه آزاد میشود.»[12] بنابراین استقلال در این مرحله بهمعنای رهایی و آزادی از حاکمیت و سلطه سیاسی تحمیلشده ازسوی مستکبران بر ملتهای دیگر میباشد. 2) بهدستگرفتن سرنوشت سیاسی و اداره جامعه و رهبری آن بهسوی آرمانهای پذیرفتهشده بدون دخالت و سلطه بیگانگان. در این مرحله از استقلال جامعه، مردم نوع نظام سیاسی و خطوط اصلی مسیر حرکت اجتماعی خویش را ـ که در قانون اساسی متبلور شده است ـ تعیین میکنند و زمامداران و کارگزاران نظام را برمیگزینند تا به اداره و رهبری جامعه براساس برنامههای پذیرفتهشده بپردازند. استقلال در این مرحله بسیار عمیقتر و دشوارتر است، بر همین اساس امام تأکید بیشتری بر این نوع استقلال داشته است؛ برای مثال درباره جامعه ایرانِ پس از انقلاب میفرمایند: «باید ایرانی بسازیم که بتواند بدون اتکا به آمریکا و شوروی و انگلستان ـ این جهانخواران بینالمللی ـ استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی خویش را بهدستگیرد و روی پای خود بایستد.»[13] با توجه به دیدگاه ایشان نسبت به اداره امور جامعه و سیاست میتوان گفت که او معنای استقلال را به این صورت میداند که اداره کشور و دستگاه سیاسی آن و نیز ادارهکنندگان آن از سلطه و نفوذ بیگانگان آزاد بوده و سرنوشت کشور از سوی ملت تعیین گردد و اداره آن بر اساس قوانین اسلام باشد. 3 ـ 1 ـ 2 ـ استقلال فرهنگی امام خمینی با اذعان به اینکه رأس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است، ازجمله دستاوردهای انقلاب اسلامی را برقراری فرهنگ مستقل در جامعه توسط دانشگاه مستقل و حوزه مهذب میدانستند.[14] از مظاهر این استقلال میتوان به استقلال فکری، رهایی از استعمار فکری و جایگزینساختن مغز تفکر استقلالی[15] اشاره کرد. امام خمینی (ره) معتقد است غرب در پی استیلای فرهنگی خویش بر شرق است و این استیلا نظم فرهنگی جامعه شرقی را برهم خواهد زد. از نگاه ایشان باید اصلاح یک جامعه را از اصلاح فرهنگی آن جامعه آغاز کرد. این شیوه اصلاح فرهنگی امام الگویی از تحول فرهنگی در پرتو تعهد فرهنگی را به جهان امروز عرضه نمود. ازاینرو غربستیزی منطقی امام (ره)، همواره بر کسب و حفظ استقلال فرهنگی استوار بوده است. از نگاه امام غربستیزی فرهنگی در کنار تحول فرهنگی در چارچوب فرهنگ شرقی باید به استقلال فرهنگی بینجامد، چنانکه فرمودند: «بالاخره باید فرهنگ متحول بشود به یک فرهنگ سالم، به یک فرهنگ مستقل و یک فرهنگ انسانی».[16] 4 ـ 1 ـ 2 ـ استقلال نظامی امام خمینی مظهر این استقلال را بیرونراندن مستشاران و اربابان پرمدعا و باجگیر و کارشکن و نیز برچیدهشدن پایگاههای نظامی و قطع خریدهای تسلیحاتی میدانستند. 2 ـ 2 ـ تعابیر استقلال از منظر امام خمینی: تعابیر استقلال از منظر امام خمینی عبارتاند از: عدم وابستگی، سرپیچی از تبعیت بیگانگان، نفی دخالت اجانب، عدم پیوستگی به غیر، قطع نفوذ بیگانگان، رهاشدن از قید و بند بیگانگان، بهدستگرفتن سرنوشت و مقدرات خویش، خروج از نفوذ استعمار، قطع ایادی اجانب، تحت نظر دیگران نبودن، اداره مستقل مملکت.[17] [1]. اصل 9 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران [2]. صحیفهٔ امام، ج 17، ص 56 [3]. همان، ج 14، ص 135 [4]. مصاحبه حضرت امام با رادیو تلویزیون فرانسه در 23 شهریور ماه 1357، ج 3، ص 468 [5]. صحیفهٔ امام، جلد 10، ص 439 ـ 438 [6]. همان, جلد 20، ص 339 [7]. همان، ص 340 [8]. ر. ک: مصاحبه با روزنامهٔ ایتالیایی دلاسرا، 11 آبان 1357، ج 4، ص 266 [9]. ر. ک:. صحیفهٔ امام، ج 15، ص 109 [10]. ر. ک: همان، ج 18، ص 462 [11]. همان، ج 1، صص 287- 288 [12]. همان، ج 4، ص 359 [13]. همان، ج 9، ص 25 [14]. ر. ک: همان، ج 13، صص 206 و 209 [15]. ر. ک: همان، ج 10، ص 239 [16]. همان، ج 6، ص 396 [17]. ر. ک: همان، ج 5، ص 16