برای مردم مظلوم یمن: باران که می بارد تو در راهی

از دوران موشك باران تهران چيزي يادم نمي‌آيد جز لحظاتي كه مادرم من و برادرم را زير بغل مي‌زد تا به پناهگاه برسيم و من در این مسیر از ته دل مي‌خنديدم...

کد خبر : 418332
سرویس اجتماعی « فردا »؛ حامد هادیان:

با چشم‌هايي كه سياهي‌شان بزرگ‌ترين اندازه را به خود می‌دید؛ توي تاكسي نارنجی- پشت فرمان خشک شده بود و از پشت شيشه‌ی کدر آسمان را نگاه می‌كرد، صداي بلندِ سوت که تمام شد، پرنده‌ها مثل دانه‌هاي ریز باران ريختند روی زمین، چند گنجشك هم افتادند روي كاپوت ماشین. برخورد تن‌شان با آهن، حس تصادف با يك تنِ زنده بود، موج انفجار گرفته بودشان. بعد مردم دویدند سمت جايي كه از آن دود بلند شده بود، دود يعني بمب‌هاي صدام كجا نشسته‌اند و کجا را شخم زده‌اند. اين‌ها را راننده‌ی تاكسي‌ زردرنگ از بمباران‌ شهرها در سال‌هاي جنگ می‌گفت براي مسافری که شنونده خوبی بود، هرچند مو به تنش سيخ شده بود و دیگر هیچ سوالی نمی‌کرد. از دوران موشك باران تهران چيزي يادم نمي‌آيد جز لحظاتي كه مادرم من و برادرم را زير بغل مي‌زد تا به پناهگاه برسيم و من در این مسیر از ته دل مي‌خنديدم، بيشتر برايم هيجان داشت تا ترس و توی پناهگاه هم با سایه‌ها بازی می‌کردیم برخلاف آدم بزرگ‌ها. بيست سال- براي فراموش كردن خاطرات تلخ كافي است؛ برای شیشه‌هایی که وسط‌شان یک چسب ضربدری می‌زدند یا صدای جیغی که از خانه‌های همسایه می‌آمد. در این روزها مردم شهر يوفوها را بيشتر از جنگنده‌ها باور می‌کنند. هر چند توی تلویزیون ویراژهایشان را دیده باشند که چه طور بر سر مردم بمب می‌بارند. حالا همه چيز آرام است، آرام جلوي تلويزيون می‌نشينيم و در حين تماشای خندوانه تخمه می‌شکنیم. اين همه مقدمه‌چيني براي چيزي است قابل حدس زدن. براي مردم مظلوم یمن و علی‌الخصوص شهر صعده كه زير بمباران جنگنده‌هاي مدرن سعودي به پناهگاه‌ها پناه مي‌برند و احتمالا اگر بچه‌هایشان شهید نشوند و پناه‌گاهی در کار باشد وسط راه با سایه‌ها بازی ‌کنند. اتفاقي كه اين روزها عليه مردم يمن روي مي‌دهد مثل آن سال‌هاي ماست، كشوري زورگو بدون هیچ دليل عقلاني شروع كرده به کشتار و هر روز عصبانی‌تر از دیروز و كشوری مظلوم که آن قدرها قدرت نظامي ندارد كه مقابله به مثل كند و البته اين به معناي تسليم شدن محض نيست. هرچند آن روزها را فراموش کرده‌ایم یا اصلا خیلی‌ها چنین روزهایی در خاطرشان نیست ولی آن قدر یمن نزدیک است و ظلم آشکار که نمی‌توان غصه نخورد. نمی‌دانم در آسمان صعده كدام پرنده‌ها زودتر از آسمان به زمین می‌ریزند و خاطرات مردم آنجا را خط خطي مي‌كنند ولی امیدوارم هر چه زودتر این بمب‌ها به خاطرات راننده‌های خیابان‌های صعده تبدیل شود.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: