خاطرهبازی «آسمانِ من» با «های جک» / نمونه آنچه پرداخت ضعیف بر سر سوژه جذاب می آورد
سریال از بن مایه داستانی خوبی در هر قسمت برخوردار است اما نمی تواند بیننده را برای تماشای ادامه سریال همراه خود کند. طوری که به نظر می رسد مخاطبین این سریال بیشتر تماشاگر تصادفی هستند که در حین تعویض کانال با تصاویری جذاب از یک هواپیما ربایی مواجه شده اند ولی بعید است آن را دنبال کنند.
سرویس فرهنگی فردا - جابر خرم نیا؛ آذرماه سال 1379 بود که دو پاسدار عضو «گارد آهنین» خونین و زخمی به بیمارستان بقیهالله تهران منتقل شدند. ماجرای این دو پاسدار در مقابل 23 عضو یک خانواده که سه تن از آنها میخواستند هواپیما را بدزدند، بعدها دستمایهی ساخت فیلم ارتفاع پست شد. گویا آخرین فیلمی هم که در حال و هوای هواپیماربایی و امنیت پرواز ساخته شد، همین فیلم ارتفاع پست ساخته ابراهیم حاتمی کیا بود. حالا «محمدرضا آهنج» با سریال «آسمان من» و داستانی منحصربهفرد و بکر در مورد امنیت پرواز این روزها تنها سریال شبکه افق را با همین موضوع به نام خود ثبت کرده است هرچند در جذب مخاطب نتوانسته موفق باشد.
خاطرهبازی با «های جک»
از اوایل دههی شصت که با حکم امام امنیت هواپیماها در زمین و آسمان به سپاه واگذار شد تا همین امروز، امنیت پرواز در جمهوری اسلامی ایران توسط سپاه اداره میشود و همیشه هم در آن ماجراهایی وجود داشته که گاه حتی به بمب خبری هم تبدیلشدهاند. خیلی از ماها اگر به خاطراتمان رجوع کنیم، داستانهای زیادی از بوده شدن هواپیما یا همان «های جک» را به خاطر میآوریم. مثل همان هواپیمای خطوط هوایی جمهوری اسلامی که در بحبوحهی جنگ دزدیدند و به بغداد بردند و بعدها دستمایهی طنز «اخراجیهای دو» شد، یا ماجرای هواپیمایی که در دههی هفتاد ربوده شد و سر از تلآویو و فرودگاه بنگورین درآورد و آن تصویر فراموشنشدنی مسافران ایرانی پرواز که در فرودگاه رژیم صهیونیستی نماز جماعت خواندند؛ حالا همه این واقعیتها و چیزهای دیگری که از آن خبر نداریم، ریشه داستانهای سریالی شدند که پیشازاین در حال و هوایش در سینما و تلویزیون ایران کار زیادی نشده و همان معدود آثار هم یا مانند اخراجیها به سراغ جنبه طنزش رفتهاند و یا مانند ارتفاع پست ماجرا را یک داستان اکشن نشان دادهاند تا یک مسئلهی تخصصی مربوط به امنیت پرواز (البته فیلمهای خارجی در این زمینه تا دلتان بخواهد زیاد است و به بحث امنیت پرواز خیلی خوب پرداختهشده است؛ نمونه اخیر آن فیلم « Non-Stop » یا «بیوقفه» ساخته سال 2014 آمریکا بود). ازاینرو باید گفت که ابتکار موسسه فرهنگی رسانهای اوج درباره داستان این سریال، حوزه تخصصی امنیت پرواز و هیجان مربوط به آن حداقل هم در سینما و هم در تلویزیون منحصربهفرد است.
پر بازیگر و بی هیجان
سازندگان آسمان من خیلی خوب دریافتهاند در کشوری مانند ایران که بیشتر مردم آن تجربه محدودی از پرواز دارند، خودِ پرواز یک ماجرای هیجانانگیز است، حالا آنها خیلی علاقهمندند از پروتکلهای اجرایی امنیت پرواز هم اطلاع داشته باشند؛ اینکه ببینند در شرایط مختلف در پرواز چه اتفاقاتی رخ میدهد؛ چه چیزهایی اولویت دارد و چه ماجراهایی به وقوع میپیوندد. در همین نگاه اول معلوم است که سازندگان آن در مرحله انتخاب سوژه برای ساخت یک سریال هیجانانگیز باقابلیت جذب مخاطب موفق بودهاند. آسمان من یک ویژگی منحصربهفرد دیگر هم دارد و آن تعدد بازیگرانی است که در این سریال حاضر هستند. درواقع آنطور که گفتهشده حداقل 75 بازیگر اصلی در این فیلم ایفای نقش کردهاند که خب این هم میتواند یک امتیاز مثبت برای کشاندن مخاطب به سمت تماشای سریال باشد. اما هیچ کدام از این دو ویژگی مهم نتوانسته ضامن موفقیت آسمان من در جذب مخاطب باشد یکی از دلایل اصلی آن ناتوانی کارگردان در گرفتن بازی مناسب از بازیگران نامدار متعدد این پروژه است. بازیهایی که تاثیر گذار نیستند و عمقی ندارند.
دقت در جزئیات امنیت پرواز
موضوعات مختلفی در قالب داستانهای متفاوت در آسمان من دنبال شده است، حمله تروریستی، هواپیماربایی سیاسی، هواپیماربایی با اهداف شخصی و حتی سقوط و فرود اضطراری در بیابان! در تمام این داستانها، به نحوی امنیت پرواز دخیل بوده و مهمترین اهداف خود را دنبال کرده است: 1. حفظ سلامت جان مسافران و 2. حفاظت از امنیت و سلامت هواپیما. در پیگیری تمام ماجراها به نظر میرسد نقش مشاورهی نظامی و کارشناسان امنیت پرواز پررنگ است، بهگونهای که احساس میشود نظرات کارشناسان امنیت پرواز در مورد رفتار احتمالی نیروهایشان در موقعیتهای مختلف در داستان موردتوجه قرارگرفته و همچنین پروتکلهای امنیت پرواز بدون آنکه مستقیماً به آن اشارهای شود در داستان اجراشده است. مثلاً اینکه همیشه چند نفر از نیروهای امنیت پرواز در نقاط مختلف هواپیما بهصورت گمنام بهعنوان مسافر عادی حضور دارند و یک نفر از آنها هم بهگونهای که مشخص میشود به امور امنیتی هواپیما اقدام میکند. اما نیروهایی که بهعنوان مسافر حضور دارند تنها در شرایط ویژه و اضطراری که وظیفهشان ایجاب کند رخ مینمایند. این موضوع بخصوص در قسمتی که «احمد نجفی» در نقش یک کمونیست قصد داشت همراه فرزندش هواپیما را بدزدد کاملاً دیده شد. اما این موارد و رعایت پروتکلها تنها به مسائل تروریستی و ربایش هواپیما مربوط نمیشود. برای مثال در قسمت نوزدهم سریال مشاهده کردیم، زمانی که هواپیما در یک موقعیت کور جغرافیایی مجبور به فرود اضطراری شد و از صفحه رادار محو گردید، نیروهای امنیت پرواز با اولویت قرار دادن حفظ جان مسافران، وظیفهی ارتباط با نیروهای جستوجو را بر عهده گرفتند و ضمن اطمینان از امن بودن هواپیما اجازه خروج مسافران از هواپیما را ندادند. لذا باید گفت کارشناسی شدنِ وظایف امنیت پرواز از نقاط قوت داستانِ سریال است.
اما گاهی درباره ماهیت پرواز و مسائل پیرامون آنهم جزئیات خاصی نادیده گرفته میشود. مثلاً در قسمت هجدهم زمانی که هواپیما دچار نقص فنی میشود، خلبان این مشکل و قطع شدن ارتباط با برج مراقبت را با مسافران در میان میگذارد و باعث شدیدتر شدن اضطراب آنها میشود؛ درحالیکه کاپیتان و خدمهی پرواز موظفاند تا آنجا که میشود تلاش کنند که مسافران آرامش خود را حفظ کنند. وقتی برای هیجان دادن به داستان این جزئیات نادیده گرفته میشود ممکن است گاهی حس غیرواقعی بودن را به مخاطب منتقل کند.
داستان خوب، پرداخت ضعیف، مخاطب تصادفی
داستان های سریال قرار است حس هیجان اتفاقات پرواز را به مخاطب منتقل کند اما کارگردانی نه چندان خلاق و استفاده از قاب های تکراری و بدون جذابیت تا حدی مانع این اتفاق شده است. بهصورت کلی باید اذعان کرد که سریال از بن مایه داستانی خوبی در هر قسمت برخوردار است اما این داستان مورد پرداخت مناسب قرار نگرفته است که مخاطب را برای قسمت های بعدی سریال همراه خود کند. طوری که به نظر می رسد مخاطبین این سریال بیشتر تماشاگر تصادفی هستند که در حین تعویض کانال با تصاویر یک هواپیما ربایی مواجه شده اند ولی بعید است آن را دنبال کنند.
در سریال آسمان من، در داستانی ایرانی، زندگی آدمهایی در هر قسمت روایت میشود که بناست جنبه درام داستان را تقویت کنند. آدمهایی که همیشه در بین آنها یک عشق، یک شکست و یک هدف وجود دارد. این داستان ها همواره با حواشی زندگی مسافران هم گره میخورد. اما گاهی در سریال ماجرای این آدمهای حاشیهای زیاد میشود که حوصله مخاطب را سر میبرد و گاهی هم آنقدر کلیشهای است که مخاطب از اول حدس میزند که چه اتفاقی قرار است برای آنها بیفتد و ماجرایشان لو میرود؛ برای مثال در همین دو قسمت اخیر سریال ماجرای زنوشوهری روایت شد که قصد جدایی از هم را داشتند. شوهر با بازی سروش صحت از جدایی ناراضی بود و همسرش که پزشک بود اصرار به جدایی داشت و این آخرین سفر دونفرهشان بود، داستان این زن و شوهر از همان اول بهگونهای روایت شد که مخاطب کاملاً حس کرد که قرار است چه اتفاقی بیفتد و این زن و شوهر بعد از یک هیجان بزرگ قرار است همهچیز را از اول شروع کنند؛ خب لو رفتن یک ماجرای حاشیهای در متن اصلی سریال یعنی پیدا شدن همان وقتیکه مخاطب بخواهد خمیازه بکشد یا بدون دغدغه و نگرانی به خاطر از دست دادن داستان اصلی سریال برود و برای خودش یک استکان چای بریزد.
در هر حال سوژه اصلی داستان آسمان من، همواره هیجانانگیز و جالب است، هم گیرایی خوبی دارد و هم مسیر طبیعی خودش را طی میکند. برای مثال در ماجرای حادثه هواپیمای حامل آقای فتوحی! وزیر نیرو، داستان بهقدری جالب و هیجانانگیز پیش رفت که بینندگان این سریال را در آن قسمت جذب کرد.
حلقه مفقوده
این سریال تنها مخاطب شبکه تازه تاسیس افق را جذب کرده و پای تلویزیون کشانده است و از جذب مخاطب بقیه شبک ها ناتوان مانده. البته شاید انتظار این بود که سریال آسمان من خیلی بیشتر از اینها مورد استقبال قرار بگیرد و توسط مخاطب بیشتری دیده شود. اما عاملی که سبب شد تا آسمان من مانند برخی سریالهای این روزها همچون «میکائیل» دیده نشود چه بود؟ علاوه بر پخش یک سریال پلیسی پر هیجان آنهم در پربینندهترین شبکه سیما یعنی شبکه یک، علت اصلی که به ذهن میرسد همان ضعف روایت درام در داستان است، ماجرای آدمهای حاشیه داستان مخاطب را جذب نمیکند، بلکه همانطور که گفته شد روایت ماجرای آنها گاهی باعث ایجاد زمان فراغت در سریال میشود. در آسمان من نه ماجرای پیچیده خانوادگی هست که در طول داستان پیچ بخورد و بخواهد در انتها حل شود و نه «عاشقانه آرام» یا «عاشقانه پرشوری» در جریان است که حلقههای قسمتهای گوناگون سریال را به هم وصل کند. در این سریال ما حتی با یک اکشن پر زد و خورد یا معماهای پلیسی جذاب نیز مواجه نیستیم. شاید اگر با تقویت ضرباهنگ هیجانی فیلم یک ماجرای درام نیز در حاشیه میخزید و جلو میرفت، امروز آسمان من در افق خیلی بیشتر دیده میشد.