داودنژاد:مردم باید واقعیت زندگی را درفیلم ببینند
نهمین جلسه از سلسله نشستهای «نسبت سینمای ایران و منافع ملی» با موضوع «سینمای اجتماعی ایران و بحران جذب مخاطب» عصر روز گذشته با حضور علیرضا داودنژاد و علیرضا رئیسیان از کارگردانان سینما و با اجرای محمدامین نوروزی در سالن امیرحسین فردی حوزه هنری برگزار شد
در تونس، عراق و پاکستان سینما از بین رفت چون به هنرمندان میگفتند با زندگی واقعی کار نداشته باشید و بزنید و برقصید!
داودنژاد با بیان نسبت سینما و زندگی ادامه داد: ما مشکلمان در مسائل ابتدایی است. در رابطهی واقعی سینما و زندگی. این قبل از انقلاب هم بود. شما وقتی به هنرمند میگوئید که از زندگی واقعی الهام نگیرد، نمیدانید برای او چه اتفاقی میافتد. وقتی شما که مدیر هستی میگوئید خیلی به زندگی واقعی مردم و مسائلش نگاه نکن، اساسا رابطهی منِ هنرمند و زندگی مخدوش میشود. به همین دلیل هم رابطه من هنرمند با زندگی تیرهوتار میشود و در خودم فرو میروم. وقتی رابطه سینما و زندگی قطع میشود، اولین حاصلش این است که زندگی برای هنرمند از ریخت و ارزش میافتد و او پژمرده میشود.
وی افزود: خیلی از کشورها مثل مصر، تونس، عراق، پاکستان و ..... پیش از این سینما داشتند و از بین رفت. چون در همهی این کشورها به هنرمند می گفتند با زندگی واقعی کار نداشته باشید و بزنید و برقصید. بنابراین سینمای اجتماعی زمانی به وجود خواهد آمد که رابطه درست و واقعی سینما و زندگی قطع نشود و همچنین روحیه نقد وجود داشته باشد.
ما با بحران بازار محصولات فرهنگی مواجهیم
داودنژاد همچنین با ورود به بحث بحران مخاطب بحث را اینطور ادامه داد: این از بحث سینمای اجتماعی، اما برویم سراغ بحث بحران مخاطب که موضوع جلسه هم هست. سوال این است که اصلا چه کسی میگوید سینما بحران مخاطب دارد؟ ما به این توجه نمیکنیم که اساسا تلویزیون هم بازار سینماست. شبکه نمایش خانگی هم بازار سینماست و مخاطب سینما در آن بازارهاست و پول میرود در جیب قاچاقچیها. طرف در شهرستان 50 نسخه فیلم میخرد و در 5 میلیون نسخه تکثیر میکند، خب طبعا این از جیب بازار سینما میرود. شما به این توجه کنید که الان در اتبوسها و قطارها کلی از مخاطبان فیلمها را میبینند ولی جزو مخاطب سینما به حساب نمیایند. یعنی همین سینمای دستوپا بسته هم مخاطب دارد، اما باید بازار درست سینمایی وجود داشته باشد.
او گفت: این بحث که میگویند بازار اصلی در گیشه است و مخاطب سینما را با گیشه میسنجند فاجعه است. مگر اصلا سالنی وجود دارد که ما بازارمان در گیشه باشد. ما فقط در 60 شهرمان سالن داریم. قبل از انقلاب 500 سالن سینما وجود داشت و الان 300 تا، که 80درصد مخاطب هم برای 60 سالن است. کدام سینما وجود دارد که مخاطب در سالن باشد؟ ما بحران بازار منضبط و واقعی محصولات فرهنگی داریم و در حال حاضر فقط یک بازار متلاشی داریم. پس بحران، بحران مخاطب سینما نیست، بصورت کلی بحران بازار محصولات فرهنگی است.
عمده فیلمهای ایران سفارشی است
علیرضا رئیسان در ادامه این نشست با بیان تعریف سینمای اجتماعی گفت: در ابتدا باید از این مسئله آغاز کنم که به لحاظ آکادمیک اساسا این لفظ سینمای اجتماعی غلط است. من دیدم بعضی هم از لفظ ژانر اجتماعی استفاده میکنند که خب غلط است. شما میتوانید بگوئید درام اجتماعی با پسزمینه مسائل خانوادگی یا..... اما تقریبا تمام فیلمها اجتماعیاند.
او اینطور ادامه داد: این درست است که قلب تپندهی سینمای ایران درام اجتماعی است. این هم به این علت است که در کشور ما برخلاف کشورهای پیشرفته و توسعهیافته همهچیز سرجای خودش نیست و شما همین که در خیابان راه بروید کلی سوژه میبینید. اصلا به همین دلیل هم سینمای نئورئالیزم ایتالیا هم پس از جنگ و در محدودیتها ایجاد شد.
اما در بحث مخاطب باید گفت که سینمای اجتماعی ما چون بیش از حد تحت نظارت دولت است باید بپرسیم سینمای اجتماعی دولتی مخاطب را فراری میدهد یا سینمای اجتماعی واقعی؟ چون عمده فیلمهای ایران سفارشی است. شهرداری، حوزه هنری، ناجی هنر، صداوسیما. اینها باید توضیح بدهند که چرا فیلمهایی تولید میشوند به نام درام اجتماعی، درحالیکه اینها فیلمهایی خنثی هستند نه درام اجتماعی واقعی.
در سینمای آمریکا بیش از ده درصد فیلم خوب تولید میشود؟
رئیسیان در ادامه بحث داودنژاد در مورد بحران مخاطب گفت: در بحث مخاطب هم که اقای داودنژاد اشاره کردند. من این امار را اخیرا در جایی مکتوب و رسمی دیدم که از 300 سالن سینمای فعال در ایران فقط 200 سالن نزدیک به استاندارد سالن سینماست و بیشتر فروش سینمای ایران فقط برای پنج پردیس است. یعنی اگر شما این پنج پردیس را دوبرابر کنید میزان فروشتان هم دوبرابر خواهد شد.
وی افزود: به جز این شما باید ببینید چند فیلمتان در سال یک فیلم سینمایی استاندارد راضیکننده است. من خودم در سفری که به امریکا داشتیم از رئیس کپانی برادران وارنر پرسیدم گفت در امریکا در سال 850-900 فیلم سینمایی تولید میشود. خب از این تعداد چه تعدادی فیلمهای مطرحی است که ما میبینیم؟ بیش از ده درصد؟ و در ایران کمتر از ده درصد فیلم خب داریم؟ مه در ایران بیش از ده درصد فیلم خوب داریم.
او با مقایسه سینمای ایران و امریکا گفت: با این شرایط و وضعیت و با این محدودیتها بنده فکر میکنیم ما داریم در سینمای ایران کار بزرگی میکنیم. به این توجه کنید که ما در ایران بسیاری از گونهها را اساسا به دلایل مختلف از جمله ضعف فنی نمیتوانیم داشته باشیم و در طول سه دهه گذشته نیز بهترین آثار سینمای ما اثار اجتماعی بوده است. به این توجه کنید که هالیوود الان سینمای اول دنیاست به این دلیل که اساسا در بعد فنی بیرقیب است. من بعد از سفرمان به امریکا با مجله فیلم مصاحبهای داشتم که گفتند نوارش گم شد ولی فکر کنم ترسیدند منتشر کنند، آنجا هم گفتم که هالیوود به این دلیل اول شده است که اساسا از نظر فنی رقیبی نداشته است و مقایسه سینمای سایر کشورها از جمله ایران با آن اشتباه است.
مردم باید واقعیت زندگی خود را در فیلم ببینند
در ادامه این بحث اما علیرضا داودنژاد با ورود به بحث سینمای قهرمانمحور گفت: در اینجا روی بعضی موضوعات بیشتر تمرکز و بحث کنیم به نظرم بهتر است. مثلا اینکه میگویند سینمای ایران قهرمان ندارد. ببینید شما از سینما اعتماد به نفس را بگیرید. بگویید چه چیزی بساز و چه چیزی نساز. بازار تلویزیون و نمایش خانگی را هم بگیرید و... سینمایی که انقدر تحقیر میشود را چطوری میتوانید بگوئید که چرا قهرمان ندارد. شما ابتکار را از سینما میگیرید و بعد میگوئید چرا شاد نیستی و چرا قهرمان نداری. نمیشود شما به هنرمند بگوئید اینطوری کن و انطوری نکن، بعد انتظار جوشش هم داشته باشید. وقتی هنرمند دچار خودسانسوری است که نمیشود از او انتظار خلق شخصیت کنشمند داشت.
او با باین لزوم دستیابی به سینمای ملی گفت: ببینید ما باید دنبال سینمای ملی باشیم. ولی وقتی شما میگوئید با مشکلات واقعی جامعه کاری نداشته باش، قطعا شما سوژه، شخصیت و حتی دکوپاژت جعلی میشود. ما تا مسائل مبتلابه را نتوانیم بازسازی کنیم اساسا وارد سینمای بومی نمیشویم، باقی مسائل که بعد از این است. شما در سینمای امریکا زندگی واقعی مردم را میبینید. شما وقتی زندگی خودت را در فیلم میبینید از غربت با فیلم درمیآئید و فیلم را حتی اگر جنایی و ... باشد باور میکنید.
او گفت: به نظرم اساسا این بحث که ما دنبال رویا هستیم و مردم خود زندگی واقعی را میبینند یک بحث انحرافی است. بله، شما که فیلم مستند نمیسازید، ولی رابطه سینما با زندگی واقعی جامعه نباید قطع شود. بالاخره مردم باید واقعیت زندگی خود را در فیلم ببینند تا با آن ارتباط برقرار کنند. خب حالا چرا رابطه ما با زندگی واقعی قطع شده؟ هما بحثی که در ابتدا گفتم. چون شما اساسا نمیتوانید با هیچ گروهی کار داشته باشید و نقدپذیری وجود ندارد. کسانی که این مشکلات را برای جامعه ایجاد کردهاند ترجیح میدهند در مورد آن حرف زده نشود.
مدیران دهه شصت جنس سینمای «خانه دوست کجاست؟» را تقویت کردند
در ادامه رئیسیان با بیان تاثیر مدیریت دهه شصت بر سینمای ایران گفت: در دهه شصت که همه ارکان سینما دست دولت بود. دو فیلم ساخته شد، یکی «ناخدا خورشید» و دیگری «خانه دوست کجاست». فیلم «ناخدا خورشید» یک فیلم کامل بود. یعنی هم قهرمان هم نقد اجتماعی و ... را در حالت درستش داشت و در نهایت جایزه کارگردانی را به آن ندادند. بعد از آن «خانه دوست کجاست» آمد و برنده جایزه کارگردانی شد. یعنی این نوع نگاه توسط مدیران تقویت شد. اگر نگاه مدیران ان زمان تقویت جنس فیلمهایی مثل «ناخدا خورشید» بود طبعا آن نوع سینما تقویت میشد اما جنس سینمای «خانه دوست کجاست» تکثیر شد.
او ادامه داد: بنابراین مدیران در جهتدهی به سینما بسیار نقش دارند. حمایت مدیران از یک فیلم روی سینما تاثیر میگذارد و دیده شدن یک فیلم روی تکثیر آن جنس سینما تاثیرگذار است. یک زمانی جنس اثار کیارستمی تقلید شد و زمان دیگر جنس اثار فرهادی. من البته نمیگویم دولت پول بیحساب و مفت بدهد، اما قطعا حمایت مدیران از یک نوع سینما در تقویت ان موثر است.
رابطه سینمای ما با واقعیت جامعه قطع شده است
علیرضا داودنژاد در ادامه بحث با وورد دوباره به بحث بازار افزود: من باز برمیگردم به بحث بازار. قدم صحبت از محصول و مخاطب صحبت از بازار است. شما اصلا در حال حاضر بازاری دارید که از مخاطب صحبت کنید؟ 1000 شهر ما اصلا سینما ندارد. پس ما اصلا اماری از مخاطب داشتن یا نداشتن فیلمها نداریم. وقتی شما تبلیغ و توزیع ندارید، میگوئید مخاطب ندارم. برای رفتن به بعضی از همین سینماهای تهران ساکنین بخشی از شهر درواقع باید یک سفر بروند. تابلو شهری که نداریم. اتوبوسها و قطارها که رایگان فیلم پخش میکنند. ماهواره که فیلمها را میدزدد. بعد از این بحث میکنیم که مخاطب نداریم. میپرسیم از کجا میگوئید؟ میگویند از فروش سالنها.
وی با اشاره به وضعیت سینمای قبل از انقلاب گفت: در مورد آن بحث راطه سینما و زندگی هم این را بگویم. قبل از انقلاب هم آمدند گفتند در مورد مدیران و ..... فیلم نسازید. سینماگران هم گفتند پس در مورد چه کسانی فیلم بسازیم. رفتند سراغ دو قشری که مدافعی نداشتند؛ چاقوکشها و فاحشهها. بنابراین سینما از زندگی واقعی دور شد و در سال 56 رسیدیم به ساخت 11 فیلم. در سالهای پس از انقلاب سینما بدون اتکا به سکس و خشونت و حتی سوپراستار داشت میفروخت و مشتری داشت و دخل و خرج میکرد، اما دوباره سینما دارد از زندگی واقعی فاصله میگیرد. چرا فیلمها دارد میرود سراغ تقلید از سریالهای شبکههایی مثل GEM . وقتی تقلید آغاز شد خب طبعا مردم اصلش را ترجیح میدهند. این تقلید به این علت است که رابطه سینما با واقعیت جامعه قطع شده است.
آمریکا 37000 هزار سالن سینما دارد و ما 300 سالن!
در پایاین رئیسیان با یک بحث آماری در مورد سینمای امریکا گفت: آمریکا بیش از 250 میلیون جمعیت دارد. ما نزدیک به 80 میلیون نفر. یعنی آنها سه برابر ما جمعیت دارند. خب حالا آمار سالنهای سینمای آمریکا چقدر است؟ 37000 هزار سالن. و ما 300 سالن. پس اساسا امکان دسترسی به سینما در ایران موجود نیست. امکان تبلیغات هم که موجود نیست. از فروش فیلم اواتار فقط 33.7درصد برای امریکاست. بقیه فروشش برای خارج امریکاست. پس ما باید نسبت به فضای آنجا سینمای خودمان را ارزیابی کنیم و بسنجیم.
او ادامه داد: الان وقتی فیلم پرفروش ما را یک میلیون نفر از 80 میلیون نفر میروند و در سالن میبینند. این خودش یک پدیده قابل بررسی است. ببینید هیچ جایی در دنیا وجود ندارد که سینما حمایت نشود. هرکس میگوید سینما در جایی از دنیا حمایت نمیشود بیاید با هم مناظره کنیم. در همهجای دنیا از سینما حمایت میشود فقط شکل و نوعش فرق دارد. ولی در ایران رابطه طبیعی سینما و مخاطب وجود ندارد. نه نظارت درستی دارم و نه حمایت و نه بازار درستی و نه حتی امکان دسترسی مناسب. در مجموع به نظرم ما به نسبت تولید محصولات تصویری مناسبی در داخل داریم، ولی توقع بیش از همه حوزههاست.