نگاهی به یادداشت انتقادی پیرهادی به شهردار
دوست بسیجی ما چرا مماشات می کند و یکی به نعل می زند و یکی به میخ؟ علاوه بر این پیرهادی به عنوان یک مدیر در مجموعه شهرداری در واقع دارد به نوعی خودزنی می کند؛ چرا که بر اساس همین نوشته، خود ایشان قاعدتاً باید بر مبنای دلبستگیشان به دکتر قالیباف انتخاب شده باشند، نه ارزشمداری و کارآمدی!
کد خبر :
414438
عصر ایران- محسن پیرهادی عضو شورای شهر تهران روز یکشنبه در یادداشتی که خبرگزاریها آن را منتشر کردند، به نقد انتصابات در شهرداری تهران پرداخته است. از آنجا که ایشان یک بسیجی فعال و دارای فعالیت و سابقه مدیریتی در بسیج شهرداری تهران هستند، مایلم به عنوان یک علاقهمند به فرهنگ بسیج به چند نکته درباره محتوای این یادداشت اشاره کنم. لب مطلب ایشان در یادداشت در قالب بندهای زیر صورت بندی شده است:
1- قالیباف مدیری است که گفتمان «کارآمدی ذیل ارزشهای انقلابی» را قبول دارد و به آن پایبند است.
2- این گفتمان در اندیشه دکتر قالیباف مستتر است و نیاز دارد که «مانیفست و چارچوب فکری ایشان درگفتوگو با صاحبان اندیشه و باورمندان به این گفتمان تبیین شده و متعاقب آن شاخصهای عملی روشن و مشخصی برای انتصاب افراد نزدیک به این گفتمان فراهم آید.»
3- اکنون شاهد «اعوجاج و جابهجایی های یکباره و بی هدف در تهران» هستیم.
4- «در انتخاب نیروها، معیار دلبستگی به دکتر قالیباف، بدون اعتقاد به مسیر و شناخت اهداف اهمیت بالایی دارد.»
5- «افرادی در حلقه اول شهردار تهران فعالیت میکنند {...} که هم به لحاظ نظری و هم در عملکردها و رویکردشان از اهداف و چشماندازی که شخص قالیباف در کارآمدی ذیل ارزشهای انقلابی برای خود ترسیم کرده فاصله زیادی دارند.» به نظر می رسد نویسنده یادداشت به دلیل شتابزدگی متوجه دستکم دو تناقض جدی
در صدر و ذیل نوشته خود نشده است. در بندهای زیر عرض خواهم کرد که منظورم از تناقضگویی چیست:
الف) روشن است که تشخیص این که افرادی در حلقه اول شهردار تهران با گفتمان «کارآمدی ذیل ارزشهای انقلابی» نظراً و عملاً فاصله دارند (محتوای بند 5)، و انتصابات جدید معوج و بیهدف هستند (بند 3)، نیازمند متر و معیار و شاخصهایی است که خود نویسنده در بند 2 به روشنی معلوم کرده است که هنوز استخراج نشدهاند. این یعنی نویسنده خود متر و معیاری برای سنجش فاصله آدمها با این گفتمان دارد که دکتر قالیباف خودش ندارد و نمی داند! حال باید از جناب پیرهادی پرسید ایشان بر اساس کدام متر و معیاری چنین تشخیصی دادهاند.
ب) نویسنده از یک سو قالیباف را مدیری کارآمد و ارزشی و توانمند میداند (بند 1) و از سوی دیگر مطابق بند 4، او را کسی می داند که در انتصاباتش، بر مبنای دلبستگی به شخص خودش تصمیم میگیرد! چطور ممکن است یک مدیرارزشی و انقلابی چنین شیوهای داشته باشد؟ آیا از این نوشته جز این بر می آید که قالیباف مدیری خودمحور و غیرارزشی است؟ اگر اینطور است، دوست بسیجی ما چرا مماشات می کند و یکی به نعل می زند و یکی به میخ؟ علاوه بر این پیرهادی به عنوان یک مدیر در مجموعه شهرداری در واقع دارد به نوعی خودزنی می کند؛ چرا که بر اساس همین نوشته، خود ایشان قاعدتاً باید بر مبنای دلبستگیشان به دکتر قالیباف انتخاب شده باشند، نه ارزشمداری و کارآمدی!
بنده هم مانند نویسنده دارای متر و معیاری برای سنجش فاصله آدمها با ارزشها نیستم اما از فرهنگ بسیجی چند چیز کوچک را دریافته ام و سعی می کنم نصب العین خودم قرار دهم و به ایشان هم همین را توصیه می کنم:
اولاً بسیجی صادق است و از سیاسیکاری میپرهیزد. ثانیاً بسیجی از جنجال و تفرقه و نفاق پرهیز دارد. ثالثاً بسیجی عاقل است و به صحت گفتار و منطق آن اهمیت می دهد. رابعاً بسیجی سهمخواه نیست.