باز هم یک عنوان دهان پر کن / «نشان استاندارد فرهنگ»، بازی تازه در زمین سوخته

سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برنامه طراحی «نشان استاندارد فرهنگ» را در دستور کار دارد. اما رجوعی به سوابق رده بندی های آثار، اعطای نشان و حتی مجوز نهادهای مسئول و نظارتd تنها کوهی از تجربه های شکست خورده با عنوان های دهان پر کن را به همراه چند سوال پیش رو می گذارد...

کد خبر : 414144
سرویس فرهنگی فردا ؛ محمد مهدی شیخ صراف- در خبرها آمده است سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران برنامه طراحی «نشان استاندارد فرهنگ» را در دستور کار دارد. اما رجوعی به سوابق اعطای چنین نشان هایی در کنار رده بندی آثار و محصولات این حوزه و حتی مجوز نهادهای مسئول و نظارت کننده، تنها کوهی از تجربه های شکست خورده با عنوان های دهان پر کن را پیش رو می گذارد که تنها فایده‌‌اش تامین متن مصاحبه مسئولین و سوژه برای صفحه‌های فرهنگی رسانه‌ها بوده است.

سید مجید کمالی رئیس مرکز مطالعات سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از این اقدام به عنوان افق همایش و جشنواره ارتقای کیفیت آثار، محصولات و فعالیت‌های فرهنگی خبر داده و اعلام کرده است: « به دنبال غنای ادبیات تولیدشده هستیم. یعنی فرآیندهایی را استخراج کنیم که یک محصول برای استاندارد شدن باید طی کند . » او در جای دیگر از صحبت‌های خود به درستی گفته «استانداردهای حوزه صنعت در حوزه فرهنگ قابل پیاده‌سازی نیست.»

نیاز مخاطب به شاخص‌های ارزشیابی جدی در همه حوزه‌ها و به ویژه فرهنگ امری پذیرفته شده و لازم است و در همه کشورها وجود دارد. اساسا مجوزهای ادارات مختلف وزارت ارشاد که محصولات برای تولید و انتشار دریافت می‌کنند قرار بوده نقشی را به عنوان تایید حکومت جمهوری اسلامی ایران بر یک محصول داشته باشند. اما به خاطر برخی فرایندها ارزش خود را از دست داده‌اند و اعتبار حداقلی دارند و نظام‌های درجه‌بندی برای پرکردن این ضعف به وجود آمده‌اند. اما چند نکته در این زمینه قابل طرح است.

تجربه‌های شکست خورده

تمام تجربه‌های قبلی از این دست برای تولیدات و محصولات فرهنگی به نوعی شکست خورده به حساب می‌آیند. بهترین نمونه نظام رده بندی سنی بازیهای رایانه ای است که به عنوان «اسرا» شناخته می‌شود. این نظام توسط بنیاد ملی بازی‌های رایانه‌ای طراحی و اعمال شد ولی با وجود تبلیغات بسیار نتوانست بر نظارت خانواده‌ها و توزیع بازی‌ها در بازار موثر باشد و با یک چرخش مدیریتی ساده تقریبا به فراموشی سپرده شده است.

مورد دیگر رده‌بندی کیفیت تولیدات سینمایی است که هم اکنون با الف، ب، ج و... در شبکه نمایش خانگی عرضه می‌شوند اما مورد توجه مخاطبین قرار نمی‌گیرد. چه آنکه مردم برای خرید شیر و کشک از سوپر مارکت مارک و استاندارد آن را بررسی می‌کنند اما تازه‌ترین فیلم‌ها را بدون توجه به این درجه‌ بندی از همان سوپرمارکت خریداری می‌کنند.

در حوزه‌ای مثل کتاب و ادبیات مشکل اصل کتاب‌خوانی است نه عدم وجود کتاب خوب، مناسب یا استاندارد در بازار. تجربه‌ کتابهای پرفروش مثل «دا»، «من زنده‌ام» پیش روی ماست. حتی همین کتاب «خانواده» که با شعار «من خانواده‌ام را دوست دارم» در حال فروش است. اینها نیاز به نشان استاندارد ندارند. اساسا در حوزه کتاب نویسنده و ناشر به خودی خود برند و ضامن تامین اعتبار هستند. علاوه بر آن جوایز رسمی کتاب و مراسم متعدد انتخاب کتاب سال (جلال آل احمد، قلم زرین، غنی پور، دفاع مقدس، انقلاب اسلامی و...) قطعا کارکردی بهتر و دقیق تر از یک نشان استاندارد خواهند داشت.

مشکلی به نام ضمانت اجرا

موفق‌ترین تجربه استاندارد سازی در کشور ما در حوزه صنعت رخ داده است و به عنوان تجربه‌ای قابل رجوع باید مورد استفاده قرار گیرد و مهمترین دلیل موفقیت آن هم ضمانت اجرا و توان نظارت است.

اما آیا به فرض ابداع و ترویج «نشان استاندارد فرهنگ» نهادهای نظارتی و انتظامی توانایی کافی برای جلوگیری از جعل آن و برخورد با سوء استفاده‌کنندگان از چنین نشانی را دارد؟ تجربه شکست خورده نظام رده‌بندی بازی‌های رایانه‌ای و ناتوانی در جلوگیری از فروش بازی‌های فاقد مجوز و جعل هولوگرام در بازار بهترین نمونه پیش رو از این دست به حساب می‌آید. نمونه ای دیگر از ناتوانی نهادهای نظارتی، مسئله بازار قاچاق و تکثیر غیرقانونی فیلم‌های ایرانی است که با وجود همت و تلاش‌های پلیس و وزارت ارشاد همچنان لاینحل باقی مانده است.

مانع دیگر در زمینه ضمانت اجرا صلاحیت قانونی است. کمالی خود نیز به این مسئله اشاره است که: «البته این مدل نیاز به دستگاه ناظر خواهد داشت و اگر قرار باشد دبیرخانه کار نظارت را انجام دهد، باید اعتبار قانونی و صلاحیت داشته باشد.» اما اساسا اگر بنا به وجود آمدن و اعطای چنین نشانی باشد کدام‌یک از نهاد و دستگاه‌های متعدد فرهنگی صلاحیت قانونی و تخصصی اعطای چنین نشانی را دارند؟ آیا با وجود نهادهای بالادستی کشور نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی، نوبت به یک ارگان تابعه سازمان فرهنگی-هنری شهرداری تهران که یک نهاد با صلاحیت‌های محدودتر است، می‌رسد؟

اعطای نشان به کدام محصول؟

حمایت از تولید آثار باکیفیت و قابل رقابت به عنوان پیش نیاز تبلیغ باید مورد توجه قرار گیرد. اما در برخی حوزه‌ها مانند اسباب بازی و به خصوص عروسک به خاطر سوء مدیریت‌های فرهنگی اساسا محصول ایرانی قابل رقابت با تولیدات بی‌محتوای بازار و رقبای خارجی تولید نمی‌شود، که دریافت نشان در اقبال مردم به آن تاثیر داشته باشد. این مسئله به طور خاص در آخرین دیدار رهبرمعظم انقلاب با مسئولین شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مصداقی مهم مورد اشاره ایشان قرار گرفته بود.

در حوزه بسیار مهم و پرمخاطب نوشت افزار نیز ماجرا تا همین یکی دو سال پیش به همین شکل بود. مشکل رده‌بندی و اعطای نشان نبود. اساسا محصول قابل تکیه‌ای وجود نداشت که بخواهد مورد حمایت قرار گیرد. اما اکنون گروه‌های جوان تولید کننده نوشت‌افزارهای ایرانی اسلامی هرکدام برند معتبر و موفقی در این زمینه هستند و بلاخره پس از سه دهه کم کاری دستگاه ها و مضعف مدیران به یکی از مهمترین نیازهای فرهنگی جامعه پاسخ داده‌اند که مورد استقبال مردم قرار گرفته است. اما همین گروه‌ها با تولید 14 میلیون جلد دفتر و سهم 10 درصدی بازار، بیش از درجه بندی و نشان به حمایت برای افزایش تولید نیاز دارند.

تسهیل تبلیغات

رئیس مرکز مطالعات سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران درباره این نشان گفته: « به این ترتیب خانواده‌ها ترغیب می‌شوند به کالاهای دارای مهر و نشان استاندارد فرهنگی بیشتر اعتماد کنند.» سابقه اقبال مردم به آثار شاخص و پر فروش در حوزه‌های پرمحصولی چون کتاب، سینما، موسیقی به خوبی نشان می‌دهد نیاز اصلی در تولید محصول با کیفیت و کمک به تبلیغ و توزیع درست آن است.

اساسا محصول با کیفیت اگر تبلیغ و توزیع مناسب داشته باشد مورد استقبال ویژه مردم هم قرار می‌گیرد. با در نظر گرفتن این واقعیت شاید بهترین راه به جای اعطای نشان استاندارد و ایجاد ساختارهای کمرشکن اجرایی و نظارتی، شناسایی و کمک به افزایش تبلیغات محصولات حائز صلاحیت در تلویزیون، بیلبوردهای شهری، مطبوعات با هزینه‌های کم و حتی به صورت رایگان باشد.

دقت در نام یک دبیرخانه دائمی

حالا به عنوان دیگر جناب کمالی هم نگاهی بیندازیم که در خبر مربوطه به آن اشاره شده است: «قائم‌مقام رئیس دبیرخانه دائمی ارتقای کیفیت آثار، محصولات و فعالیت‌های فرهنگی». با دیدن و دقت در عنوان چنین دبیرخانه‌ای ناخودآگاه این سوال به ذهن هر خواننده ای می‌رسد که آیا باید اولویت چنین دبیرخانه‌ای برای کار ایجابی آزمودن یک تجربه شکست خورده و کم اثر باشد یا تقویت تجربه‌ها و حرکت‌های موفقی که اکثرا از سوی گروه‌های جوان جناح مومن به انقلاب انجام شده است؟

چنین دبیرخانه‌ای برای ارتقای تولیدات سینمایی که بیشترین مخاطب را در سطح جوامع دارد و استراتژیک‌ترین هنر محسوب می‌شود چه فعالیتی انجام داده است؟ مگر نه اینکه هر اثر رده بالا و خوش محتوایی در سینمای ایران تولید شده با اقبال مردم هم مواجه بوده؟ اما آیا این دبیرخانه برای بهبود اوضاع اسفناک انبوه تولیدات سخیفی که در شبکه نمایش خانگی به حریم خانواده‌های ایرانی راه پیدا می‌کنند راهکار قابل ارائه‌ای دارد؟ بهتر نیست این دبیرخانه به جای خلق یک نشان و درجه‌بندی جدید و ایجاد ساختار موازی و پر هزینه، راه تعامل با سایرنهادهای فرهنگی در پیش گیرد و به افزایش اعتبار مجوزها و همان رده‌بندی‌های موجود و یافتن ضمانت اجرا برای اعمال آنها اقدام کند؟

مدیریت غیر استاندارد

رجوع به سوابق در بسیاری از عرصه های فرهنگی نشان می‌دهد این عدم مدیریت استاندارد است که فقر محصول با کیفیت را موجب شده نه نبود نشان استاندارد. دغدغه مسئولین برای بهبود وضعیت و افزایش کیفیت محصولات فرهنگی در سطح جامعه و تلاش آنها در این مسیر ارزشمند است، اما چنین طرح‌هایی بیشتر شبیه آغاز بازی تازه در زمین سوخته به نظر می‌رسد. بهتر نیست به جای خلق عنوان‌های دهان پر کن کاری کنیم که لااقل اثر محسوس آن را در فضای فرهنگی جامعه ببینیم؟

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: