چرا «واقعه طبس» بایکوت فرهنگی شد؟ / وقتی نهاد‌های فرهنگی به جای تولید، بیانیه می‌دهند

امروز 5 اردیبهشت 94 درست سی و پنج سال از سالگرد واقعه طبس و شکست حمله نظامی آمریکا به ایران می گذرد. اما نهادهای عریض و طویل فرهنگی بدون هیچ کارنامه قابل قبول در تولید آثار هنری مثل فیلم سینمایی، رمان، تئاتر، موسیقی، پویانمایی و... در رابطه با این رخداد مهم تاریخی هنوز به انتشار بیانیه در رسانه ها اکتفا می کنند.

کد خبر : 413415

سرویس فرهنگی فردا - محمد مهدی شیخ صراف؛ امروز 5 اردیبهشت 94 درست سی و پنج سال از سالگرد واقعه طبس و شکست حمله نظامی آمریکا به ایران می گذرد. اما نهادهای عریض و طویل فرهنگی بدون هیچ کارنامه قابل قبول در تولید آثار هنری مثل فیلم سینمایی، رمان، تئاتر، موسیقی، پویانمایی و... در رابطه با این رخداد مهم تاریخی هنوز به انتشار بیانیه در رسانه ها اکتفا می کنند.

همچنان طوفان شن شمقدری

بعد از این همه سال تنها اثر سینمایی ساخته شده که به واسطه تک بودن، مشهور نیز هست همان «طوفان شن»؛ ساخته جواد شمقدری است. سریالی شاخص که یک نسخه سینمایی نیز داشت و کل بضاعت سینمای پرمدعا و تلویزیون ما از آن رخداد همین است. البته شمقدری در همان زمان یک مجموعه مستند نیز در همین رابطه ساخت که بارها از تلویزیون نیز پخش شد. همین اثر هم نتیجه دغدغه و پیگیری شخصی شمقدری بود و با مشکلات زیادی ساخته شد و اتفاقاً با توجه به ابزار آلات نظامی اعم از هواپیما و هلی‌کوپتر؛ مشکلات لوکیشن و... این اثر از استانداردهای آنروز سینمای ایران هم جلوتر رفت. چه آنکه اگر همین فیلم هم نبود دستان خالی صدا و سیما در این زمینه بیشتر از پیش به چشم می آمد.

با مرور اخبار این روزها به مورد امیدواری کننده ای بر می خوریم؛ مستند دیگری با عنوان «سیمرغ» ویژه واقعه طبس که تولید شبکه مستند است و با بهره‌گیری از تصاویر آرشیوی و به یاد ماندنی واقعه طبس قرار است تصاویر دیده نشده ای را برای ما به نمایش بگذارد . هرچند این سوال وجود دارد که این تصاویر آرشیوی در این سی و پنج سال در کدام گنجه پنهان بوده که دست کسی به آن نرسیده؟ اما باید منتظر شد و دید این مستند چه حرفهایی برای گفتن دارد.

کتابهای ما و روایتهای جذاب آمریکایی

در حوزه کتاب و ادبیات داستانی نیز اوضاع بهتری حاکم نیست. معدود کتابهایی که در آنها اشاره ای به واقعه طبس وجود دارد را مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است که مربوط به واقعه اشغال لانه جاسوسی و گروگان گیری 444 روزه است. اغلب این کتابها نیز به خاطرات اختصاص دارد. طرفه آنکه نیمی از آنها نیز ترجمه کتاب خاطرات طرفهای آمریکایی مثل «جیمی کارتر» (رئیس جمهور) و «سایروس ونس» (وزیر خارجه) و «همیلتون جردن» (دستیار رئیس جمهور) و «ویلیام سالیوان» (آخرین سفیر) از ایالات متحده هستند که روایتهایی جذابی نیز به شمار می روند. کتاب منحصر به فرد «نیروی دلتا» که حاوی خاطرات «چارلی بکویث» فرمانده نیروهای دلتا را نباید از خاطر برد که انتشارات امیرکبیر منتشر کرده است. مستقیم ترین و مفصل ترین کتاب منتشر شده درباره «عملیات پنجه عقاب» که در ایران به واقعه طبس شناخته می شود نیز همین کتاب به شمار می رود که به هرحال یک روایت آمریکایی است.

«هجوم»، گمنام و نادیده

اما هرچه می گردیم اثری از یک رمان، داستان حتی یک داستان کوتاه با این موضوع نمی یابیم. تنها کتابی که با این عنوان منتشر شده رمانی گم نام با عنوان «هجوم» به قلم «حمید نوایی لواسانی» است. این کتاب با نگاهی به زندگی شهید منتظرالقائم در سال 88 توسط بنیاد شهید تولید و توسط نشر شاهد در 133 صفحه و 27 فصل منتشر شده است. نویسنده این کتاب فاقد اثری شاخص درحوزه ادبیات داستانی است و این کتاب نیز اثری نادیده گرفته شده به شمار می آید که نتوانسته طی این سالها توجهی را به خود جلب کند.

کتابی جامع در زمانی نامعلوم

جالب آنکه تاکنون اثر جامع و پژوهشی درباره واقعه طبس نوشته نشده است، کتابی که تصاویر، اخبار، اسناد و روایتهای موجود درباره واقعه طبس را در خود جای داده باشد. حدود 2 سال پیش در مرداد 92 خبری در رسانه ها منتشر شد که از نخستین کتاب پژوهشی با موضوع واقعه طبس خبر می داد. قرار بود این کتاب تا پایان سال 92 از سوی دفتر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی حوزه هنری به چاپ برسد اما اسفند همان سال حجت الاسلام سعید فخرزاده در تشریح فعالیت های این دفتر انتشار کتاب را به 13 آبان 93 موکول و در گفتگویی اعلام کرد: «یکی از پروژه های در دست انجام مربوط به تسخیر لانه جاسوسی است که سعی شده تمام اطلاعات، اسناد و مدارک و خاطرات این واقعه که به انقلاب دوم شهرت یافته است، جمع آوری شوند که ماحصل آن انتشار چند کتاب خواهد بود و درصدد هستیم تا عرضه این کتاب در 13 آبان سال آینده محقق شود . » هنوز معلوم نیست این کتاب بلاخره چه زمانی منتشر خواهد شد.

یک کتاب عکس

کتاب عکس «مأموریت شن‌ها» شامل بیش از 70 تصویر از آژانس‌های عکس داخلی و خارجی به خصوص عکس‌های « بهرام محمدی‌فرد » در ابعاد مختلف درباره حادثه طبس است. «ماموریت شن ها» در سال 90 به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد گردآوری و منتشر شده است. این کتاب با شرح عکس‌ها به زبان‌های فارسی، انگلیسی و عربی منتشر شده و پیام امام خمینی(ره)،فرمایشات مقام معظم رهبری درباره این حادثه نیز در آن درج شده است.

با هرچه به دستم برسد آمده ام جنگ

در حوزه موسیقی نیز تنها به یک نام آشنا برمی خوریم که گویا یک تنه بار تمام موسیقی انقلاب را به دوش می کشد. «حامد زمانی» قطعه «هم آواز با طوفان» را درست یکسال پیش با حمایت باشگاه ترانه و موسیقی راه در اردیبهشت 93 منتشر کرد که نماهنگ این قطعه موسیقی نیز تولید شده است.

اثری قابل قبول با شعری از علی فردوس که بازتاب و بازنشر آن در فضای مجازی بار دیگر نشان داد مردم از چنین آثاری استقبال می کنند و مشکل اصلی در عدم تولید است که بر عهده نهادهای فرهنگی است.

و اما بیانیه!

در حوزه های دیگر مثل پویانمایی و کتابهای مصور و آثار تجسمی و... اساسا موارد قابل بررسی وجود ندارند. با مرور این نمونه ها و به یادآوردن تمام آنچه در این حوزه ساخته نشده و دیدن دستهای خالی دستگاه های فرهنگی می توان به راحتی قضاوت کرد اندک حرکات جزیره‌ای نمی‌تواند بازتاب این واقعه بزرگ باشد. از سوی دیگر دستگاه های فرهنگی سالهاست دست روی دست گذاشته اند.

تنها یکی از نهادهای فرهنگی مسئول در این زمینه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس است که امسال با فرارسیدن 5 اردیبهشت 94 به مناسبت "شکست آمریکا در تجاوز به طبس" تنها بیانیه ای صادر کرده است. یعنی این بنیاد بزرگ با تمام زیر مجموعه های کشوری و سازمانهای تابعه نظیر سازمان هنری و ادبیات دفاع مقدس و سازمان سینمایی دفاع مقدس و... به جای به تولید آثار شاخص و با کیفیت در این موضوع و معرفی یا رونمایی آنها، بیانیه صادر می کند! و تنها محصول تولید شده اش همان کتاب «ماموریت شن ها» و مربوط به 4 سال پیش است.

جالب آنکه دربخشی از بیانیه بنیاد حفظ آثار آمده است: «طبس یک نشانه تاریخی از امداد غیبی خدا در حمایت از ایران است و فرصتی برای تبیین شکست راهبردها و سناریوهای دشمنان کشور است.» اما مگر نه این است که چنین تبیینی برای عامه مردم باید در قالب تولید آثار هنری پرمخاطب مثل مثل سینما و ادبیات صورت بگیرد؟ پس بهتر نیست این بنیاد برای انجام وظیفه ذاتی خود در این زمینه، با ایجاد فرصت برای هنرمندان جوان متعهد و میدان دادن جناح مومن انقلابی به انجام وظیفه ذاتی خود بیشتر نزدیک شود؟

فهرست کردن نهادهای دیگر و مطالبه از آنها صرفا به طولانی تر شدن این نوشته کمک می کند. البته امید چندانی هم به این مدیران نیست. اما همین بیانیه بنیاد حفظ آثار نشان می دهد لااقل مسئولین آن در این مورد دغدغه دارند و قدری از بقیه جلوتر هستند و میشود به آنها امیدوار بود. اما کاش دغدغه و وظایف ذاتی خود را با تولید آثار فاخر در این زمینه دنبال کنند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: