خاطرات سرلشگر صالحی از حضور رهبری

من اولین صحنه‌ای که از حضور ایشان در ارتش به یاد دارم، زمانی بود که ایشان در یک مکان نظامی حاضر شدند و با خبردار و ادای احترام گروهانی که در آن‌جا مستقر بود، مواجه شدند. همه منتظر بودند که ببینند ایشان چه واکنشی نشان می‌دهند و البته در باور همه بود که ایشان احتمالاً دستشان را روی سینه می‌گذارند و مثلاً می‌گویند أیّدکم‌الله؛ اما همه با ناباوری دیدند که ایشان دست راستشان را که آن زمان مجروح نشده بود، بالا بردند و به طرف عمامه‌ی خود گرفتند و فرمان آزاد دادند. این واکنش ایشان برای جمع حاضر بسیار عجیب و در عین حال بسیار جذاب بود.

کد خبر : 412320
khamenei.ir: در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی که ارتش کمابیش ضعیف‌تر از قبل شده بود، به‌تدریج این خطر احساس شد که احزاب و گروه‌ها اقدام به تشکیل حلقه‌های نظامی کنند و پیش از آن‌که انقلاب اسلامی موفق به طراحی و معرفی یک الگوی منسجم نظامی شود، این گروه‌ها وارد عمل نظامی شوند. البته حضرت امام رحمه‌الله به ارتش توجه داشتند و پیام می‌دادند، اما در خود بدنه‌ی ارتش باید کسانی این دستورها را اجرا می‌کردند. به همین خاطر اعضای شورای عالی دفاع و از جمله حضرت آقا که نماینده‌ی حضرت امام رحمه‌الله در شورا بودند، ارتباطات منظم و مؤثری را با ارتشیان ایجاد کردند. همچنین در درون ارتش نیز افرادی مثل شهید صیاد و گروه‌هایی که آنها تشکیل داده بودند، حضور داشتند. این‌ها با گروه‌های مشابه خودشان در شهرستان‌ها هم ارتباط برقرار کرده بودند.
نیروهای انقلابی در ارتش آن زمان دو گونه بودند؛ یکی نیروهای انقلابی که در سِمت‌های فرماندهی بودند. حضرت آقا هم در جلسات و هم از طریق دفتر مشاورت حضرت امام رحمه‌الله که در ستاد مشترک مستقر بود، با این افراد ارتباط داشتند. علاوه بر این، در ارتش یک بدنه‌ی انقلابی هم حضور داشت که از پایین شکل گرفته بود و با افراد و گروه‌های مشابه خود در شهرهای مختلف ارتباط برقرار کرده بود و جلساتی هم داشتند، اما چون قدرت اجرایی نداشتند، نتیجه‌ی جلسات خود را باید به تهران می‌رساندند یا با افراد واسطه‌ای ارتباط می‌گرفتند که نظرات آنها را به گوش امام رحمه‌الله برسانند. ما که آن زمان در اصفهان بودیم، به چنین شخصیت‌هایی زیاد مراجعه می‌کردیم. مثلاً یکی از این شخصیت‌ها شهید آیت‌الله صدوقی رحمه‌الله در یزد بودند که می‌دانستیم با حضرت امام رحمه‌الله ارتباط نزدیک دارند.
نیروی ما اجازه نداشت همین گلنگدن معمولی سلاح را باز کند. در مورد تجهیزات نظامی بزرگ‌تر مثل بالگرد حتی تعویض روغن به عهده‌ی یک استوار آمریکایی بود که در حدود سال‌های ۵۴ و ۵۵، ۱۲هزار دلار حقوق می‌گرفت. این مسأله باعث شده بود که واقعاً نیروهای ما حالت منفعل داشته باشند.
حضور میدانی در ارتش البته این مشکل در برخی ارتباط‌ها پیش می‌آمد که بخش بسیاری از مطالبی که ما می‌خواستیم بگوییم و استدلال‌هایی که برای آنها می‌آوردیم، جنبه‌ی تخصصی داشت و به همین دلیل اگر آن شخصیت واسطه غیر نظامی بود، نمی‌توانستیم آن مطالب را درست به او منتقل کنیم. بنابراین گاهی پیش می‌آمد که یک ساعت صحبت می‌کردیم، اما نتیجه کاملاً خلاف آن چیزی بود که می‌خواستیم. اگرچه برخی از این بزرگواران مانند شهید صدوقی رحمه‌الله به ما می‌گفتند که مطالب تخصصی نظامی را به فلان شخص بگویید. بنابراین رساندن یک مطلب به حضرت امام رحمه‌الله کار نسبتاً سختی بود. شخصیت حضرت امام رحمه‌الله در اداره‌ی انقلاب یک شخصیت بی‌همتای جانشین معصوم علیه‌السلام بود و ما در جایگاهی نیستیم که درباره‌ی چگونگی ایشان نظر بدهیم، اما اداره‌ی جنگ در صحنه‌ی رزم نیازمند روش‌هایی است که به‌اصطلاح می‌گویند روش‌های میدانی. آن روش میدانی را فقط یک نفر جبران می‌کرد و آن هم حضرت آقا بود. ایشان در عرصه‌ی نظامی، تصمیم‌سازی را به‌خوبی به تصمیم‌گیری وصل می‌کرد و این امتیاز برجسته‌ی ایشان بود. ارتباط بدنه‌ی انقلابی ارتش با ایشان برای پیشبرد امور جنگ برکات فراوانی را به بار آورد. [مشاهده آلبوم تصاویر] در همین اثنا بود که به‌تدریج آشنایی حضرت آقا با بدنه‌ی ارتش تقویت شد. مسئولیتی که به حضرت آقا واگذار کرده بودند و توجهی که ایشان به ارتش نشان دادند و استعدادی که در برقراری این رابطه داشتند، سبب شد تا ارتباط ایشان با بدنه‌ی ارتش و نظامیان به طرز چشمگیری گسترش یابد. با اولین تماس‌های ایشان با ارتش، علقه‌های محبت بین دو طرف ایجاد شد و این مسأله برای نظامیان اهمیت بسیاری داشت. مثلاً نظامیان در آن زمان دوست داشتند که وقتی برخی مسئولین انقلابی در ارتباط با مسائل دفاعی دیداری با آنان دارند، با ارتشیان برخورد نظامی داشته باشند، اما معمولاً این اتفاق نمی‌افتاد. من اولین صحنه‌ای که از حضور ایشان در ارتش به یاد دارم، زمانی بود که ایشان در یک مکان نظامی حاضر شدند و با خبردار و ادای احترام گروهانی که در آن‌جا مستقر بود، مواجه شدند. همه منتظر بودند که ببینند ایشان چه واکنشی نشان می‌دهند و البته در باور همه بود که ایشان احتمالاً دستشان را روی سینه می‌گذارند و مثلاً می‌گویند أیّدکم‌الله؛ یعنی همان‌گونه که اکثر مقامات برخورد می‌کردند. اما همه با ناباوری دیدند که ایشان دست راستشان را که آن زمان مجروح نشده بود، بالا بردند و به طرف عمامه‌ی خود گرفتند و فرمان آزاد دادند. این واکنش ایشان برای جمع حاضر بسیار عجیب و در عین حال بسیار جذاب بود. یعنی اگرچه عده‌ای می‌گفتند روحانیت این‌گونه واکنش نشان نمی‌دهند، اما در دلشان دوست داشتند که چنین واکنشی را مشاهده کنند. این نوع برخوردهای ایشان باعث شد تا کم‌کم در اذهان جابیفتد که این‌گونه هم می‌شود برخورد کرد. در واقع آن‌چه به عنوان یک وجه تمایز در شخصیت ایشان برای نظامیان بسیار جذاب بود، همین نوع برخوردهای ایشان با نظامیان بود؛ راست‌قامتی و مواجهه مانند خودشان. من الان احساس خودم را در آن زمان می‌گویم. این‌که شما با هر صنفی مطابق با آن صنف رفتار کنید، امر جذابی است. مولا علی علیه‌السلام در سفارش خود به مالک اشتر برای ورود به مصر فرمودند که وقتی به آن‌جا می‌روی، آنها سنت‌هایی دارند، سنت‌های حسنه‌ی آنها را تغییر نده. این کارها باعث شد بین ایشان و نظامیان ارتباط برقرار شود و این ارتباط هر چه پیش می‌رفت، تقویت می‌شد. این‌گونه شد که در زمان جنگ، در مناطق درگیری، وقتی نیروهای نظامی می‌شنیدند که نماینده‌ی امام رحمه‌الله در شورای عالی دفاع در منطقه حضور دارد، در مقابل ایشان تمکین می‌کردند و می‌دانستند که تمامی مطالب مورد نظر آنها و گزارش‌های مربوطه به حضرت امام رحمه‌الله انتقال پیدا می‌کند و تبدیل به دستور می‌شود و برای اجرا ابلاغ می‌شود. می‌خواهم بگویم که نگهداری ارتش بعد از انقلاب به مسائلی وابسته بود که این مسائل صرفاً با دستور انجام نمی‌شد. درست است که روز 29 فروردین یک نقطه‌ی عطف در مسیر ارتش بود، اما نقطه‌ی تمام‌کننده نبود. باید جلوی توطئه‌ها و انتظارات سوء گرفته می‌شد و این هدف جز با برقراری ارتباطات عمیق بین مسئولین انقلابی و بدنه‌ی ارتش محقق نشد. در این میان مهم‌ترین ارتباط بین مسئولین و ارتش را حضرت آقا برقرار کردند که ارتباطی قلبی، عملی و همراه با توجه ایشان به نهادها و نمادهای نظامی بود. حضرت امام رحمه‌الله هم با لحاظ این استعداد، ایشان را به عنوان نماینده‌ی خود در شورای عالی دفاع منصوب کردند.
ایشان در عرصه‌ی نظامی، تصمیم‌سازی را به‌خوبی به تصمیم‌گیری وصل می‌کرد و این امتیاز برجسته‌ی ایشان بود. ارتباط بدنه‌ی انقلابی ارتش با ایشان برای پیشبرد امور جنگ برکات فراوانی را به بار آورد. با اولین تماس‌های ایشان با ارتش، علقه‌های محبت بین دو طرف ایجاد شد و این مسأله برای نظامیان اهمیت بسیاری داشت.
تعویض روغن ۱۲هزار دلاری! یکی از نقاط عطف ارتباط حضرت آقا با ارتش، فرمان ایشان برای تأسیس جهاد خودکفایی بود. برای تبیین اهمیت این اقدام لازم است اشاره‌ای به وضعیت صنایع نظامی کشورمان قبل از پیروزی انقلاب داشته باشم. در رژیم گذشته تأمین تجهیزات نظامی ما عمدتاً با خرید از خارج بود. آن‌چه بسیار ناراحت‌کننده بود، این بود که کارکردن با تجهیزات و تعمیر و استفاده از آنها رده‌بندی داشت و نیروهای ما اجازه‌ی این کار را نداشتند. هر وسیله‌ی تجهیزاتی ما در سطحی از این رده‌بندی جا داشت. مثلاً نیروی ما اجازه نداشت همین گلنگدن معمولی سلاح را باز کند. در مورد تجهیزات نظامی بزرگ‌تر مثل بالگرد حتی تعویض روغن به عهده‌ی یک استوار آمریکایی بود که در حدود سال‌های ۵۴ و ۵۵، ۱۲هزار دلار حقوق می‌گرفت. تیم‌های مستشاری نظامی دیگر اعم از تعمیرکاران و کارشناسان هم وضعیتی مشابه داشتند و ما در آن زمان صحنه‌های تأسف‌برانگیزی را شاهد بودیم. این مسأله باعث شده بود که واقعاً نیروهای ما حالت منفعل داشته باشند و فقط کارهای ساده‌ی رده‌ی یک و دو را خودشان انجام دهند.
حضرت امام رحمه‌الله که آمدند، ما را بیدار کردند و این باور را در ما ایجاد کردند که شما می‌توانید با دست خالی بایستید و انقلاب خود را پیروز کنید. حضرت آقا تعریف می‌کنند که اولین گزارش‌هایی که در جریان جنگ به من رسید، این‌گونه بود که هواپیماهای ما فقط تا دو هفته‌ی دیگر می‌توانند پرواز کنند. چون تأمین تمام تجهیزاتش از خارج است. یعنی تا آن زمان تمام فکرها بسته بود. حضرت آقا با همان نگاهی که امروز به تولید ملی دارند، آن زمان هم همین نگاه را به خودکفایی ارتش در تجهیزات داشتند. ایشان در آن زمان از تجهیزات و از بدنه‌ی ارتش بازدید می‌کردند و استعدادها و توانمندی‌ها و تخصص‌های ارتش را به‌خوبی می‌دیدند و به همین دلیل اقدام به تشکیل جهاد خودکفایی کردند. ابتدا ما باور نمی‌کردیم که این اقدام آن‌همه برکات داشته باشد، اما گزارش‌هایی که الان به دستمان می‌رسد، بسیار حیرت‌آور است. من پس از انقلاب وارد یکی از کشتی‌های جمهوری اسلامی شدم. هنوز مهندس کشتی خارجی در آن کشتی بود و هنوز بعضی از قسمت‌ها به صورت اجاره بود. الان اما وقتی شما فرضاً به کشتی شهید بایندر می‌روید، می‌بینید که قطعات و تکنیک‌ها و تجهیزات آن -سلاح، کنترل، فرماندهی و توپ‌های جنگی و ...- را مهندسین داخلی طراحی کرده‌اند و ساخته‌اند و راه‌اندازی کرده‌اند. برای همین است که امروز دشمن نه سلاح و تجهیزات ما را، که جهاد خودکفایی ما را نشانه گرفته است.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: