از معافیت بخاطر لاغری تا علاقه به ماشین و خرید ماکسیما و آزرا

ایشان خیلی عاشق ماشین بود و شاید چند مدل ماشین از ۲۰۶ تا گل تا ماکسیما و تویوتا آزرا خریدند/ بار‌ها دوستانشان پیشنهاد مشاور جوان شدن در وزارت خانه‌ها و شهرداری را دادند که قبول نکرد.

کد خبر : 407850
به گزارش سرویس سیاسی « فردا » ، ویژه نامه نوروزی روزنامه خراسان با فاطمه بلوری کاشانی، همسر شهید مصطفی احمدی روشن گفت‌و‌گویی داشته است که گزیده‌هایی از آنرا در ادامه می‌خوانید:
خیلی از خانم‌های بسیج دوست دارند جای آقایان باشند ولی ایشان موافق نبودند
من دانشجوی رشته شیمی دانشگاه شریف و عضو عادی بسیج دانشجویی بودم و ایشان هم مهندسی شیمی شریف می‌خواندند و عضو فعال بسیج بودند؛ همین باعث آشنایی ما شد. ایشان ملاک‌هایی داشت مثل پوشش ظاهری، اعتقادات، محیط‌های رفت و آمدی برای ایشان خیلی مهم بود و می‌گفتند زن باید در جایگاه خودش باشد. مثلا با کار کردن خانم‌ها موافق بود اما باز تاکید داشت بر حضور زن در جایگاه درستش و من هم همین نظر را داشتم. خیلی از خانم‌های بسیج دوست دارند جای آقایان باشند تا نشان دهند ما هم می‌توانیم ولی ایشان موافق نبودند و می‌گفتند زن باید در جای خودش موفق باشد. با ادامه تحصیل من کاملا موافق بودند و من در حالی که فرزند داشتم کار‌شناسی ارشد خواندم و در مورد کار هم چون رشته ما بیشتر صنعتی است و شاید خیلی مناسب خانم‌ها نباشد از این نظر من وارد محیط کار نشدم.
پیشنهاد مشاور جوان شدن در وزارت خانه‌ها و شهرداری را قبول نکرد
آن زمان (رفتن به سازمان انرژی اتمی)، زمان تعلیق بود و ترس من و مادرشان بیشتر بابت تشعشعات رادیواکتیو بود ولی حاج خانم گفتند آن کسی که آقا مصطفی را در تهران حفظ می‌کند در نطنز هم حفظ خواهد کرد. مخالفت من در همین حد بود اما ایشان مصمم بودند تا وارد سازمان شوند چون همزمان برای ایشان موقعیت‌های کاری دیگری وجود داشت و بار‌ها دوستانشان پیشنهاد مشاور جوان شدن در وزارت خانه‌ها و شهرداری را دادند که قبول نکرد و خودش با توانایی‌هایش وارد سازمان شد.
شاید جلو‌تر را می‌دید
شاید جلو‌تر را می‌دید چون آن زمان به یکی از دوستانش گفته بود که بحث ترور‌ها به زودی پیش می‌آید و این در سال ۸۴ بود در حالی که آن زمان فقط بحث بمباران هسته‌ای شنیده می‌شد.
مهریه‌ای که در سند ازدواج ثبت شد و مهریه‌ای که قرار گذاشته شد
مهریه من آن چیزی که در سند ازدواج ذکر شده ۵۰۰ سکه است که با اصرار حاج آقا (پدر شهید احمدی روشن) ثبت شد اما خودم ۱۴ سکه مد نظرم بود و حتی به مصطفی هم گفتم که برای من آن چیزی که بین من و خودت قرار می‌گذاریم یعنی همین ۱۴ سکه مهم است.
به خاطر لاغری زیاد معاف شده بود
ما ۳ سالی طول کشید تا ازدواج کردیم و آن زمانی بود که به خاطر لاغری زیاد معاف شده و در جایی غیر سازمان مشغول به کار بودند و در آمد داشت.
ماکسیما و تویوتا آزرا خرید/ عاشق ماشین بود
ایشان خیلی عاشق ماشین بود و شاید چند مدل ماشین از ۲۰۶ تا گل تا ماکسیما و تویوتا آزرا خریدند البته من مشکل داشتم و می‌گفتم درست نیست آدم این قدر دنبال عوض کردن ماشین باشد. اما در زندگی مصطفی یک چیز خیلی آشکار بود و آن اینکه او به هیچکدام از این ماشین‌ها و امکانات دل نمی‌بست. درست است که سعی می‌کرد به قول معروف راحت زندگی کند اما هیچ‌گاه اهل اسراف و ریخت و پاش و... نبود. حتی یکی از اقوام ما می‌گفت من فکر می‌کردم از آقا مصطفی حزب اللهی ترم اما او شهید شد و معلوم شد می‌شود ماشین خوب سوار شد، لباس مارک دار پوشید، شیک زندگی کرد و بهترین هتل رفت اما شهید هم شد زیرا موضوع این است که نباید دلبستگی داشت. خود مصطفی می‌گفت من پول را به زحمت درمی آورم و به راحتی خرج می‌کنم چون به مال دنیا دلبستگی ندارم. این را هم بگویم که در عین حال بهترین کمک‌ها را به اطرافیان می‌کردند مثلا در روستاهای اطراف نطنز و کاشان خانواده‌هایی بودند که ما بعد از شهادت مصطفی متوجه شدیم از ایشان کمک دریافت می‌کردند.
صطفی عکس آقا را همراه نداشت اما...
حتما لازم نیست همه جا تسبیح داشته باشی و چفیه بیندازی و عکس آقا در جیب بگذاری تا راه را درست بروی. ممکن است مصطفی مثلا عکس آقا را همراه نداشت اما هر وقت آقا سخنرانی داشتند ایشان با دقت گوش می‌دادند و جلوی تلویزیون می‌نشست و همه حواسش به سخنرانی بود تا‌‌ همان چیزی را که رهبر انقلاب می‌گویند، عمل کند.
بعد از ترور شهید رضایی‌نژاد دلشوره داشتم
من بار‌ها به ایشان به شوخی می‌گفتم شما که رییس سازمانی چرا شما را ترور نمی‌کنند اما ایشان می‌خندیدند و می‌گفتند ما کاره‌ای نیستیم و نمی‌گذاشتند هیچ استرسی وارد خانه شود و اگر اصرار می‌کردیم ناراحت می‌شدند. می‌گفتند این مسائل کاری است. من آرام بودم چون ایشان شخصیت آرامی داشتند و فقط بعد از ترور شهید رضایی‌نژاد (۶ ماه قبل از ترور مصطفی) احساس کردم که باید یک چیزهایی را متوجه شوم وآن زمان بود که دچار استرس بدی شدم و دلشوره داشتم.
بید مجنون و اخراجی‌ها را در سینما با هم دیدیم
آقا مصطفی اهل سینما بودند و اگر فیلم خوبی اکران می‌شد حتما می‌رفتیم از جمله بید مجنون و اخراجی‌ها را در سینما با هم دیدیم.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: