اقتصاد به زبان کوچه‌وبازار!

چندی پیش یکی از دوستانم را دیدم که اطلاعات زیادی درباره ماست و خامه به دست آورده و راه‌های شناخت ماست تقلبی و ناسالم را از ماست سالم و تازه برایمان توضیح می‌دهد.

کد خبر : 405378
سعید لیلاز: چندی پیش یکی از دوستانم را دیدم که اطلاعات زیادی درباره ماست و خامه به دست آورده و راه‌های شناخت ماست تقلبی و ناسالم را از ماست سالم و تازه برایمان توضیح می‌دهد. پرسیدم چه شده که تا این حد در امور ماست و لبنیات متخصص شده‌ای؟ گفت که آن‌قدر در بازار کالاهای تقلبی و نااصل فروخته می‌شود که باید درباره هر چیز اطلاعات لازم را داشت چه برسد به ماست و خامه که به‌طور مستقیم با سلامتی خانواده‌ام، سر و کار دارد. همین مثال ساده نشان می‌دهد که جو بی‌اعتمادی نسبت تولیدات داخلی و تقلب برخی عرضه‌کنندگان، کار را به جایی رسانده که همواره توده مردم احساس می‌کنند به ازای پولی که می‌پردازند، کالای اصل را با قیمت و وزن واقعی دریافت نمی‌کنند و مجبورند با مطالعه درباره انواع کالاها، تا اندازه‌ای اطلاعات خود را بالا ببرند تا از ترفند کلاهبرداران در امان باشند و کالای تقلبی را از اصل تشخیص دهند. در چنین فضایی مردم ترجیح می‌دهند که مانند یک کارشناس وارد بازار شوند و برای مسائل سنگین و پیچیده اقتصادی تحلیل خود را داشته باشند. این‌گونه است که اقتصاد عوامانه شکل می‌گیرد و مردم به تحلیل‌های علمی اقتصاد وقعی نمی‌نهند و خود آنچه را صحیح است بیان کرده و به انجام می‌رسانند. در واقع وقتی مردم خود را در همه چیز متخصص خواهند دانست که مشاهده کنند سیاست‌گذارانشان قادر به حل مسائل‌شان نیستند و راه‌حل‌هایی را ارائه می‌دهند که آنان نیز اگر مسوولیتی بر عهده داشتند به راحتی می‌توانستند چنین راه‌حل‌هایی را ارائه دهند. این موضوع ریشه در آن دارد که همواره دولت‌ها نتوانسته‌اند به نیازهای مختلف مردم در حوزه اقتصاد پاسخ دهند و پیش‌بینی‌هایشان در این حوزه معمولا اشتباه از آب درآمده است. در اقتصاد نیز وقتی مردم می‌بینند تحلیل‌ها و آمارها خلاف آنچه هست که می‌بینند و لمس می‌کنند، خود در نقش یک اقتصاددان ظاهر شده و تحلیل‌های خاص خود را از شرایط موجود بیان می‌کنند. وقتی مردم شاهد آن هستند که سازوکار طبیعی اقتصاد به نیازهای آنان جواب نمی‌دهد و مشکلشان را حل نمی‌کند، اقتصاد وارد عرصه عمومی می‌شود و کار را به جایی می‌رساند که مردم در همه حوزه‌های اقتصادی اطلاعاتی کسب کنند و اقیانوسی شوند به عمق دو سانتی‌متر! به راستی چرا مردم با اینکه خود، دولت یازدهم را روی کار آوردند و به صداقت این دولت ایمان داشتند، وقتی که بحث چشم‌پوشی از یارانه‌ها به میان آمد، تن به چنین اقدامی ندادند و حاضر نشدند دولت منتخب خود را یاری کنند تا بتواند در سایه تحریم‌ها، رکود و تورم بالا، مشکلات اقتصادی کشور را حل کند؟ مردم هنوز می‌پرسند پول نفت (در دولت نهم و دهم) چه شد و به نظر می‌رسد سالیان سال پاسخی قانع‌کننده برای آن نیابند. آنان هنوز نمی‌دانند ریشه این همه فساد‌های چند هزار میلیاردی که هر چند وقت یکبار خبرش منتشر می‌شود در چیست. مردم وقتی صبح که از خواب بیدار می‌شوند و خبر‌های مهم را رصد می‌کنند می‌بینند شخصی که تا دیروز معاون اول رئیس‌جمهور بوده امروز به دلیل مفاسد اقتصادی زندانی شده و حرف‌های مهمی در سینه دارد که اگر بر زبان بیاورد پای خیلی از فعالان عرصه سیاسی و اجرایی کشور به میان خواهد آمد. در چنین فضایی چگونه می‌توانند به دولتی صادق و سیاستمدارانی خدوم که خود آن را برگزیده‌اند و برای انتخابش جشن و پایکوبی به راه انداخته‌اند، از یارانه خود بگذرند تا برای مسائل اساسی‌تر کشور هزینه شود. آیا می‌توان از آنان خواست که برای آبادی کشور و بازسازی اقتصاد، ماهانه 45 هزار تومان را از جیب خود حذف کنند؟ بدیهی است در جامعه‌ای که ده‌ها سوال بی‌پاسخ درباره اقتصادش وجود دارد، هر شهروند می‌تواند با توجه به ذهنیتی که درباره اداره اقتصاد کشورش دارد، تحلیلی از وضعیت اقتصاد ارائه دهد و نسبت به نظرات علمی اقتصاد بی‌تفاوت باشد. اما آیا کسب اطلاعات اقتصادی توسط مردم و صاحب‌نظر شدن در عرصه اقتصاد را می‌توان به‌عنوان دخالت آنان در این مقوله مهم تلقی کرد؟ پاسخ خیر است، چرا که مردم ایران کمترین دخالت را در اقتصاد دارند و درباره سیاست‌گذاری‌های دولت منفعل عمل می‌کنند. این در حالی است که در سایر کشورهای دنیا مردم بیشترین دخالت را در اقتصاد دارند و هرکس به دنبال بهینه کردن منافع خود است. منبع: دنیای اقتصاد
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: