نقدی بر سخنان ظریف
عباس سلیمینمین : هفته گذشته وزیر محترم خارجه - محمد جواد ظریف- در همایش «دیپلماسی هستهای» در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی عنوان داشت: «مذاکرات بسیار به پایان موفقیتآمیز خود نزدیک شده و در هیچ زمانی در 10 سال گذشته تا این حد به حل و فصل مسئله هستهای نزدیک نبودهایم».
البته قبل از این، از زبان آقای عراقچی - سرپرست تیم ایرانی در مذاکرات - در تاریخ 4/9/93 شنیدیم: «همه متفقالقولند که ظرف هفتههای آینده به تفاهم کلی برسیم.» و در بیانیه سوم آذر وزرای خارجه 1+5 خواندیم: «... اما براساس پیشرفتهای صورت گرفته و با توجه به ایدههای جدید که نیاز به بررسی بیشتری دارند، اطمینان داریم که مسیر مطمئنی برای یک راهحل جامع وجود دارد. بنابراین ما وزرای 1+5 توافق کردیم که تلاشهای دیپلماتیک را ادامه دهیم.
تصمیم گرفتهایم که مفاد برنامه اقدام مشترک را تا 9 تیرماه 94 تمدید کنیم تا امکان مذاکرات بیشتر فراهم شود. ما قصد داریم که با استفاده از شرایط ایجاد شده کنونی، مذاکرات را در کوتاهترین زمان ممکن (حداکثر طی 4 ماه) نهایی کنیم و در صورت ضرورت از زمان باقی مانده تا 9 تیرماه به منظور نهایی کردن هرگونه تعهدات کار فنی و یا نگارشی احتمالی باقی مانده استفاده کنیم.»
بدون اینکه نیازی به تأمل در اظهارات و مطالب گوناگون مقامات و رسانههای غربی در این زمینه باشد، مقایسهای گذرا در دادههای مورد اشاره ابهامات فراوانی را برمیانگیزد. نزدیک بودن به توافق نهایی بدان معناست که هیئتهای مذاکره کننده از کلیات عبور کرده و بسیاری از تعهدات فنی را نیز مشخص ساخته باشند و در موارد اندکی نیاز به تعاملات بیشتر باشد.
ضمن اینکه مگر تجربه مسقط را پیشروی نداریم که به یکباره وزیر خارجه آمریکا به موارد توافقی پشت پا زد.
بنابراین با چنین طرف مقابلی چگونه میتوان با قاطعیت سخن از نزدیک بودن توافق نهایی به میان آوریم. اما از سوی دیگر نیل به تفاهم بر سر کلیات در چند هفته آینده پیشبینی میشود.
در بیانیه، سخن از پیشنهادی جدید به میان میآید (ظاهراً از سوی هیئت ایرانی) که مفاد آن روشن نیست.
همچنین بحث تعهدات فنی به انتهای زمان مهلت تمدیدی احاله میشود در صورتیکه چالشهای اصلی بر محور آنهاست و این به معنی تکرار خطای دور قبلی است و...
وقتی گفته میشود که تا چهار ماه دیگر کلیات مکتوب خواهد شد بدین معناست که در کلیات به توافق چندانی نرسیدهایم؛ لذا نتیجهگیریای که هر صاحبنظری از غامض سخن گفتنها و کلیگوییها میکند «پنهان سازی» جمعبندیها از مذاکرات است.
آیا اگر برای ملتها روشن شود که آمریکاییها در تعاملات منطقی جز زورگویی ندارند توانمندی و قابلیت تیم ایرانی زیر سؤال خواهد رفت؟ اگر تیم مذاکره کننده خود را درگیر ملاحظات میبیند میتواند بخشی از اطلاعات و تحلیلش را از طریق رسانهها عمومی سازد.
زیرا به اعتقاد برخی از صاحبنظران، امریکاییها با به خدمت گرفتن زمان مسیر دیگری را برای تضعیف کشورهای غیرهمراه با خود هموار میسازند؛ فرصت یافتن برای بازی با اهرم نفت همان هدف تضعیف را پی میگیرد.
پایگاه خبری بلومبرگ ضمن طرح احتمال تداوم کاهش بیسابقه قیمت نفت تا مرز 40 دلار، هدف از چنین برنامهای را وارد کردن شوک بر مسکو، تهران، کاراکاس، آبوجا و بغداد عنوان میدارد و در ادامه میافزاید: «روسیه به عنوان بزرگترین تولید کننده جهان برای نجات اقتصاد زخم خورده از تحریمهای اروپا و آمریکا دیگر نمیتواند بر همان درآمدهای نفتی اتکا کند.»
اگر تغییر مسیر فشارهای آمریکا را دستکم به عنوان یک احتمال مدنظر قرار دهیم و اینکه واشنگتن برای مؤثرسازی کارکرد چنین ابزاری علیه برخی ملتها و مصون نگه داشتن کشورهای تابع خود (همچون عربستان و قطر) نیاز به زمان دارد آیا رویکرد اطلاع رسانی دولت یازدهم به طور اعم و تیم مذاکره کننده به طور اخص، نزدیک کننده افکار عمومی به واقعیتهای تلخ حاکم بر جهان است؟
هفته گذشته آقای هانس بلیکس - رئیس سابق بازرسان آژانس- عنوان داشت: «نگرانی غرب از برنامه هستهای ایران ساختگی است. احتمالاً هدف، جلوگیری از قویتر شدن ایران از نظر اقتصادی باشد.»
کمترین انتظار از رصد کنندگان دقیق دیپلماسی آمریکا، بهویژه کسانی که از نزدیک با عوامل اجرایی آن در 1+5 در چالشند، آن است که صرفاً به موفق جلوهگر ساختن عملکرد خود در عرصه مذاکرات نیندیشند؛
انتقال تجربیات و ارائه شناخت از نظام سلطه و مکانیزمهای ظالمانه به عنوان وظیفهای خطیرتر نباید مورد غفلت قرار گیرد.
افکار عمومی از مسئولان دیپلماسی کشور انتظار دارد تا دستکم به میزان صراحت رئیس سابق بازرسان آژانس اهداف راهبردی آمریکا را روشن سازد.
اگر احتمال جابجایی فشارها از یک موضوع به موضوعات دیگر و خدمتگیری ابزارهای جدید را محتمل میدانیم نمیبایست ملتها را به مذاکرات با بیمنطقترین قدرتها امیدوار سازیم. اگر آمریکاییها حتی بعد از یکسال و نیم به دلایل مختلف از جمله فشار افکار عمومی به توافقاتی تن دهند قبل از آن مطمئن خواهند شد که بسترهای جدیدی برای اعمال همان فشارها یا بیشتر را فراهم ساختهاند وگرنه مذاکرات را برای کسب زمان لازم باز هم تمدید خواهند کرد.
بنابراین از یک سو توافق احتمالی را نباید به معنی گامی در مسیر بر سر عقل آمدن کاخ سفید تلقی نمود زیرا تاکنون همواره واشنگتن خود را متعهد به حفظ برتری صهیونیستها در منطقه دانسته است. از دیگر سو ابزارهای جدی برای تضعیف ملتهای غیرهمسو با نژادپرستان اشغالگر فلسطین ممکن است به زعم آنان کارامدتر باشد.
نباید از نظر دور داشت قبل از گسترش تحریمهای غرب به سایر کانونهای قدرت منطقه امکان دور زدن و سست کردن ابزار تحریم دشوار بود اما در شرایط کنونی به دلیل گسترش تحریمها به سایر کشورها، آمریکا امکان تحمیل اراده خود را به همه دول جهان همچون گذشته نخواهد داشت.