وایبر و انفعال فرهنگی

کد خبر : 382697
علیرضا کیانفر: کلمه انقلاب به معنای زیر و رو شدن و تحول‌خواهی است. زمانی که از حوادث سیاسی، فرهنگی و اجتماعی سال 57 به‌عنوان انقلاب اسلامی یاد می‌شود؛ یعنی تغییر و تحولی هدف قرار داده‌‌ شده است که ارائه محصولی متفاوت را برای بشریت در نظر دارد. همین ماهیت‌ تحول‌خواهی انقلاب است که آن را در موضع طرح پرسش و مطالبه‌گری قرار می‌دهد و به‌طبع تلاش می‌کند تا ساختارهای موجود را نقد و بررسی کند تا زمینه تغییرات واقعی ایجاد شود. تغییر حاکمیت اولین گام برای یک انقلاب است که ظرفیت بالقوه برای تحول واقعی را ایجاد می‌کند. وقوع انقلاب اسلامی تغییر حاکمیتی بود تا زمینه‌های لازم برای ایجاد یک انقلاب زیربنایی در نگاه بشریت ایجاد شود. این موضوع سبب می‌شود تا وظیفه بزرگی بر گردن انقلابیون یعنی پرچمداران تغییر قرار بگیرد چرا که حجت بر مدعیان تمام می‌شود و زمانی فرا می‌رسد که آنچه تا قبل از آن شرایط تحقق آن وجود نداشت به منصه ظهور برسد. اینجاست که بزرگترین چالش یا سوال انقلاب شکل می‌گیرد؛ اینکه آیا ساختارهای گذشته را بپذیرد و یا نفی آنها را در دستور کار قرار دهد؟ پاسخ به این سوال تا حدود زیادی تکلیف انقلابیون را مشخص می‌کند و می‌تواند مسیر حرکت انقلاب را ترسیم نماید. وقتی که تحول‌خواهان در این موضع قرار می‌گیرند؛ تلاش می‌کنند با طرح سوال در ذهن عموم مردم تغییر را یک ضرورت اصلی و اساسی جلوه دهند تا تحمل مشکلات و مسائلی که ذاتا در دل هر تغییر و تحولی نهفته است را برای همگان با ترسیم آرمان‌شهر مدنظرشان آسان نمایند. انقلاب اسلامی یکی از محدود گفتمان‌های عصر حاضر است که آنچه بشریت با شتاب و سرعت در حال قدم گذاشتن به سمت آن است را نفی می‌کند و تلاش می‌کند تا نشان دهد ساختارهای موجود، انسان را به آنچه بالقوه توانایی دستیابی به آن را دارد، نمی‌رساند. تفکر ماتریالیستی با اباحه‌گری و راحت طلبی خود مفاهیم را آنطور القا می‌کند که بشریت تصور نماید که مسیر موجود تنها راه رسیدن به سعادت است. با چنین اوصافی اگر انقلابیون ساختارهای لازم را نقد نکنند و یک عرصه جدید را برای بشریت تعریف ننمایند نمی‌توان امیدی به آینده تحول‌خواهی و تحول خواهان داشت. شکل دادن انقلاب یک گام بسیار مهم و ارزنده است اما مهمتر از انقلاب کردن، انقلابی ماندن است. مهمتر ویژگی یک فرد انقلابی این است که وی نسبت به جریان رویدادها در موضع تهاجم است و منفعل بودن و تدافعی عمل کردن راهی در فرد انقلابی ندارد. آنچه که امروز فرهنگ و هویت ایرانی - اسلامی ملت ما را هدف قرار داده است تا حدود زیادی ناشی از موضع دفاعی در برابر تکنیک‌ها و ترفندهای دنیای غرب است. روندی که روزی دستگاه‌های ویدئوی خانگی را به عنوان ابزار تهاجم فرهنگی معرفی می‌کرد و ممانعت از دسترسی به این ابزار را روشی برای مقابله با آن می‌شمرد امروز با چالش‌هایی بزرگتر چون ماهواره‌ها ، شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های ارتباطی مواجه است. سیاست مقابله با دسترسی عمومی به این ابزارها ناشی از انفعال فرهنگی است یعنی اینکه ما به‌عنوان انقلابیون نتوانسته‌ایم عرصه‌ای را تعریف کنیم که مطابق با ویژگی‌های مدنظر ایدئولوژی دینی باشد لذا ناچاریم تا به مقابله با آنچه بپردازیم که بستر فعالیت و خوراک مورد نظر رقبای فرهنگی را فراهم می‌کند. حتی موضوع به اینجا هم محدود نمی‌شود و آنهایی که دغدغه سعادت بشری و انقلاب فکری را دارند تلاش می‌کنند تا با کشاندن مفاهیم اصیل به عرصه‌های ترسیم شده به نوعی واقعیت موجود در لایحه‌های زیرین این فضاها را پوشش دهند اما این روش مخالف با مشی مطالبه‌گری انقلاب است چرا که بازی در چارچوبی که مزیت نسبی ما یعنی رو در رویی با مخاطب را می‌گیرد قطعا با شکست مواجه خواهد شد. غرب برای گسترش گفتمان خود عرصه‌ها را تعریف می‌کند و سپس در گام بعد تلاش می‌کند تا با نفوذ دادن این عرصه‌ها به زندگی بشری؛ انسان را نسبت به آنچه به او عرضه شده است وابسته نماید. این وابستگی سبب می‌شود تا مخاطبی که هزاران کیلومتر آن طرف تر در حال ارتباط برقرار کردن با عرصه ترسیم شده است از فضای بوجود آمده متاثر شود. ایجاد نیاز گام اول گفتمان متهاجم برای مقابله با ساختارهای بومی تمدنی کشورهای مختلف است. نیاز ایجاد شده سبب می‌شود تا ساکن شدگان در عرصه ترسیمی آن را به‌عنوان یک حق طلقی کنند و مطالبه جدی برای مقابله با کسانی که مانع ورود آنها به عرصه می‌شوند را در دستور کار قرار دهند. به همین سادگی فرهنگ مهاجم در جایگاه مطالبه قرار می‌گیرد و فرهنگ انقلابی به جای مطالبه در موضع تدافع قدم می‌زند. حال اگر این تغییر جایگاه را با تلاش برای سالم سازی عرصه‌های دشمن در نظر بگیریم متوجه می‌شویم که قدم در چارچوبی گذاشته‌ایم که متناسب با فرهنگ سطحی بودن و اباحه‌گری است و بازار مفاهیم فکری و خواسته‌های والای بشری در آن کاملا کساد است. این موضع تدافعی در مقابل حملات پیاپی دشمن آسیبی به مراتب بزرگتر دارد که به نظر می‌رسد هدف اصلی ترسیم عرصه‌های نوظهور و رنگارنگ دشمن را شامل می‌شود. فراموش کردن یا غفلت از ظرفیت‌های ساختارهای سنتی متناسب با هویت دینی و ملی بزرگترین آسیبی است که درگیر شدن نهادهای فرهنگی با عرصه‌های دشمن را در پی دارد. همزمان با تلاش فرهنگ مهاجم برای محتاج کردن مخاطب به عرصه ترسیم شده ، موضع انفعال داخلی باعث می‌شود تا با نهادسازی‌های بی‌ثمر و کژاندیشی فرهنگی ساختارهای سنتی متناسب با فرهنگ بومی تضعیف شود. برای مثال آپارتمان سازی به جای منازل ویلایی، ساخت فرهنگسرا به جای مسجد، شورای حل اختلاف به جای مسجد، سازمان‌های مردم نهاد به جای جلسات گعده محلی، بانک‌ها به جای موسسات قرض‌الحسنه تنها بخشی از تضعیف ساختارهای متناسب با فرهنگ بومی برای مقابله با فرهنگ مهاجم است. زمانی که ساختارها به گونه‌ای شکل می‌گیرند که رو به روز احتیاج اعضای جامعه را نسبت به مدل بومی متناسب با فرهنگ ملی و دینی خود کمرنگ می‌کند نمی‌توان انتظار داشت که در مقابله با فرهنگ مهاجم فعالیت چشمگیر و اثرگذاری صورت گیرد. در واقع نهادهای فرهنگی وظیفه دارند تا ساختارها را به گونه‌ای شکل دهند که نیاز مردم به ابزارهای سنتی تمدن اسلامی - ایرانی افزایش پیدا کند و این افزایش نیاز اهرمی باشد برای مقابله با وابستگی به عرصه‌های ترسیم شده توسط دشمنان. فناوری در جهتی حرکت می‌کند که قدرت را در سراسر جهان در دست عده‌ای خاص متمرکز کند و این تمرکز قدرت شئون متفاوتی دارد که از درگاه‌های اطلاعاتی تا سرررشته‌های دانش و فناوری و حتی حقیقت فیزیکی بشر آینده را شامل می‌شود. از زمان گسترش اینترنت تا به امروز چنان نیازی در بشر برای استفاده از این فضا ایجاد شده است که می‌توان فضای مجازی را یکی از عناصر تاثیرگذار در کیفیت زندگی انسان قرن 21 نامید. کم کم تمام شئون زندگی انسان هویت خود را از فضای مجازی خواهد گرفت و این موضوع از تحول‌خواهان در سراسر جهان سلب اختیار می‌کند و قدرت برتر یعنی دسترسی به اطلاعات را در اختیار طرفداران وضع موجود قرار می‌دهد. طرفداران وضع موجود همان اقلیت یک درصدی هستند که ماهیتا تمام انقلاب‌های جهان علیه ظلم و زیاده‌خواهی آنها شکل می‌گیرد. هر چند این اقلیت در تلاش است تا القا کند که فناوری او مانند شبکه‌های اجتماعی ابزاری برای آزادی ملت‌هاست اما واقعیت این است که آزادی که از درون این شبکه‌ها بیرون می‌آید متناسب با نیازها و خواسته‌های اقلیت صاحب قدرت است. شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های ارتباطی تنها به‌عنوان یکی از محصولات ارتباطی دنیای مدرن در آینده کنترل درگاه‌های اطلاعاتی را از دست قدرت‌های ملی خارج کرده و کاملا در اختیار طرفداران نظام تک قطبی جهانی قرار می‌دهد. وقتی تسلط بر فضای اطلاعاتی و کانال‌های ارتباطی از دست برود تحول‌خواهان در سراسر جهان بیش از پیش در موضع تدافعی قرار می‌گیرند چرا که دیگر کسی حاضر نیست تا در فضای راحت‌طلبی و حداقلی ارتباطی شبکه‌های اجتمای به سخنرانی و بنیادگرایی جماعت تحول‌خواه بیندیشد. این نوع ارتباط سطحی‌نگری و حداقلی بودن ترویج می‌کند تا کسی نتواند تا به تغییر وضع موجود بیندیشد و هر تغییری در هر کجای جهان که از طریق این شبکه‌ها و کانال‌های ارتباطی آینده سازماندهی شود تنها تامین کننده منافع قدرت حاکمه فعلی در جهان است. لزوم تعریف عرصه توسط نهادهای فرهنگی انقلاب اسلامی در چنین شرایطی بسیار مهم و حائز اهمیت است چرا که اگر نتوانیم عرصه جدید تعریف کنیم و تنها به زمین بازی ترسیم شده توسط غرب اتکا نماییم در بهترین شرایط یعنی اثرگذاری بر مخاطب سرنوشتی بهتر از دو شبکه تلویزیونی پرس تی وی و العالم نداریم. زمانی که این دو شبکه بر روی مخاطب اروپایی و عربی خود تاثیرگذار شد خیلی راحت توسط غرب سانسور شد و این سانسور در درون اپلیکیشن‌های ارتباطی نوظهور نیز ادامه پیدا کرد. فرهنگ انقلابی و روحیه تهاجمی آن امروز با تعریف عرصه‌ها بقا پیدا می‌کند و صرف تولید محصول برای فضاهای ترسیم شده موجود نمی‌تواند به پیشرفت گفتمان انقلابی کمک کند. لازم است با استفاده از توان نخبگان فرهنگی فضایی ترسیم شود تا مخاطبین با ملموس دیدن ظرفیت‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مدنظر انقلاب، خودشان به تولید محصول و حرکت در جهت تحول بپردازند. نهادهای فرهنگی وظیفه بستر سازی برای تولید را بر عهده دارند و تولید باید با انتقال روحیه تحول‌خواهی به جامعه توسط خود مردم صورت گیرد. حالت حیرت ایجاد شده در مقابل با فناوری‌های ساختارشکن ارائه شده توسط غرب که عموم مسئولین را در حالت انفعال قرار داده ناشی از عدم برنامه‌ریزی راهبردی در موضوع فرهنگ است و در صورت عدم اصلاح در آینده چالش‌های تازه‌ای را بوجود خواهد آورد.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: