«جنگ سرد» در ایران چگونه گذشت؟/سود هنگفت امریکا از جاه‌طلبی‌های شاه

نقش ایران در این مخاصمه بین المللی اما کمی با دیگر کشورهای جهان متفاوت بود. از دید شوروی معیار سنجش احزاب منطقه، موضع آنها نسبت به «‌امپریالیسم غربی» و مهمتر از آن ایالات متحده بود و ایالات متحده هم در مقابل نسبت به کمونیست و کشورهای مربوط به آن زاویه داشت. موضوعی که می توان رد پای تاریخی آن را در مجادلات آمریکا و کوبا مشاهده کرد.

کد خبر : 380560
سرویس سیاسی «فردا»- امیر حمزه نژاد:‌ جنگ سرد در تاریخ جهانی مفهوم خاصی از رقابت تسلیحاتی، نظامی، ایدئولوژیک را تداعی می کند. موضوعی که دو قدرت جهانی پس از جنگ جهانی درگیر آن بودند و همین موضوع سبب شد تا تحولات جهانی تحت تاثیر این مساله قرار گیرد و قطب‌بندی‌های مختلفی را در صحنه بین الملل شاهد باشیم. جنگ سرد برداشت ژئو استراتیژیک ساده‌ای در جهان پدید آورد. شرایط پیچیده سیاسی که به منطق ساده انگارانه «دشمن دشمن من، دوست من است» و «‌دوست دشمن من، دشمن من است» تقلیل یافت. نکته قابل توجه در این روند نقش کشوری استراتژیک مانند ایران در این مخاصمه بازدارنده است. ایران پس از جنگ جهانی دوم برای آمریکا یکی از مهمترین کشورهای جهان به شمار می‌رفت که کنترل آن می توانست تاثیر زیادی در نتیجه جنگ سرد داشته باشد.
شاه و معاون نیسکون، رئیس جمهور وقت امریکا
نقش ایران در این مخاصمه بین المللی اما کمی با دیگر کشورهای جهان متفاوت بود. از دید شوروی معیار سنجش احزاب منطقه، موضع آنها نسبت به «‌امپریالیسم غربی» و مهمتر از آن ایالات متحده بود و ایالات متحده هم در مقابل نسبت به کمونیست و کشورهای مربوط به آن زاویه داشت. موضوعی که می توان رد پای تاریخی آن را در مجادلات آمریکا و کوبا مشاهده کرد. ایران در این روند با توجه به سیاست‌های آمریکا به خریدار تسلیحات این کشور بدل شده بود. برنامه کاری کاملا منظم و مرتب بود. ایالات متحده در جستجوی آزمندانه نفت و شیفتگی نظامی گرایانه پایان ناپذیر نسبت به اتحادهای نظامی و برتری نظامی، از ایران به عنوان یک عقبه ارتباطی در شبکه دولت‌های وابسته به خود در خاورمیانه بهره می جست. موضوعی که مورد انتقاد مسکو قرار گرفته بود. اما این درحالی است که روابط ایران و شوروی کمتر تنش زا بود.جالب اینجاست که در دهه 1970 نویسندگان شوروی روابط مسکو و ایران را بسیارخوب توصیف می کردند، که چنین نیز بود.
در سال 1966 مسکو با فروش تسلیحات خود به ایران موافقت کرد. بنابر گزارشی که نیویورک تایمز در این زمینه منتشر کرده است در مدت 5 سال از 1966 تا 1970 در حدود 344 میلیون دلار تجهیزات نظامی به ایران فروخته شد. در مقایسه با 85 درصد واردات اسلحه از امریکا این مقدار تنها 12 درصد از واردات تسلیحات ایران را تشکیل می داد. در طول دوران نیکسون- کسینجر واردات نظامی ایران به شدت افزایش یافت و خرید انواع گوناگون جنگ افزار نسبت به پنج سال پیش از آن، حدود چهار برابر شد. با گشودن درهای زرادخانه آمریکا به روی شاه، مسکو با دوران سختی از نظر رقابت روبرو شد. در سالهای پایانی دهه 1970 (پیش از انقلاب) مسکو بار دیگر توانست یک سهم کوچک دو درصدی بالغ بر 210 میلیون دلار در بازار اسلحه ایران به دست آورد. این امر همپیمانان شوروی در اروپای شرقی را تشویق کرد تا فعالانه شاه را به ایجاد منافع نفتی ترغیب کنند اما این امر حادث نشد. سئوال اساسی که در این روند مورد توجه قرار می گیرد پیرامون مساله رقابت دو ابرقدرت است. چراکه نوع رفتار مسکو و آمریکا در ایران با معادلات جنگ سرد همخوانی نداشت. به نظر می‌رسد مسکو و آمریکا بیش از اینکه در کشوری مانند ایران به دنبال رقابت استراتژیک در قالب جنگ سرد باشند بیشتر به فکر رقابت و تجارت اسلحه بودند. اگر قدرت آمریکا موجب هراس یا بازدارندگی شوروی بود، چرا مسکو توان نظامی ایران را با کمک فروش تسلیحات نظامی تقویت می کرد؟!
ملاقات شاه و نیسکون
مسکو به هیچ وقت ایران را به عنوان نماینده آمریکا در زمینه سد بندی در برابر کمونیسم نمی‌دید و به نظر می‌رسد بیشتر ایران را به عنوان بازار پرسود برای فروش تسلیحات نظامی خود مورد توجه قرار داده است. چراکه سیاست‌های اقتصاد جاه طلبانه شاه بدون پشتوانه واقعی داخلی نیز این موضوع را به اثبات رسانده بود که مسکو از جانب ایران تهدید نمی‌شود. جالب اینجاست که جنگ سرد در ایران به این نحو به رقابت فروش تسلیحات به ایران تبدیل شده بود. موضوعی که می توان به طور تاریخی به سود کلان آمریکا درباره جنگ سرد اشاره کرد. این موضوع درست مانند بلایی است که ایالات متحده با استفاده از موضوع ایران هراسی به سر حکام عرب می آورد و باعث شده که کشورهای عربی به زرداخانه آمریکا در منطقه بدل شده است. جالب اینجاست که گرچه کشورهای عربی پول هنگفتی برای این انبار اسلحه پرداخت کرده‌اند اما این اسلحه‌ها بدون شک زمانی که آمریکا اراده کند و بر طبق منافع آنها و بر ضد دشمن کاخ سفید باشد، شلیک خواهند شد. با این اوصاف می‌توان به وجود انگاره‌های سیاسی و سود سرشار قدرت‌های جهانی از این مفاهیم دریافت. موضوعات برساخته‌ای که در پس آن دکترین نظم نوین پنهانی نهفته است. درواقع شاید بتوان گفت که نظم نوینی که آمریکایی‌ها دنبال می کنند از پس همین آنارشی و بی ثباتی در مناطقی چون منطقه خاورمیانه بوجود می‌آید. در مورد عملکرد شاه مخلوع در خلال دوران جنگ سرد نیز این موضوع صادق است. گرچه وی با افکار جاه طلبانه برخی از سیاست‌های خود را در منطقه دنبال می کرد اما یک دیکتاتور محسوب می شد که حکومت وابسته به غرب داشت. این موضوع در زمینه عملیات آژاکس که با کمک آمریکایی‌ها صورت گرفت و موجب بروز کودتای 28 مرداد در ایران شد به خوبی مشهود است و درواقع به همین جهت است که بسیاری افکار شاه مخلوع به عنوان یک دیکتاتور را جاه طلبی سیاسی و بدون پشتوانه واقعی لازم توصیف می‌کنند، البته این موضوع با المان‌های دیگر بخصوص وابستگی به نفت قابل ارزیابی است اما با این اوصاف می‌توان به خوبی نحوه حرکت کشورهای وابسته‌ای مانند ایران در زمان جنگ سرد بر اساس منافع راهبردی امریکا را دریافت.
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: