روایت عراقچی از نقش رهبری در مذاکرات
موضعگیری صریح و قاطع علیه رژیم صهیونیستی در آستانهی مذاکرات ژنو یا میزان نیاز عملی ایران به ۱۹۰ هزار سو از مهمترین موضوعاتی بود که از سوی رهبری انقلاب بیان شد و به عقیده کارشناسان و تحلیلگران بر روند مذاکرات تأثیرگذار بود.
کد خبر :
378493
khamenei.ir: در طول یک سال اخیر، رهبر انقلاب دربارهی فرایند مذاکرات هستهای کشورمان با کشورهای غربی و رفتار و عملکرد آنان سخنان مختلفی بیان کردهاند. موضعگیری صریح و قاطع علیه رژیم صهیونیستی در آستانهی مذاکرات ژنو یا میزان نیاز عملی ایران به ۱۹۰ هزار سو از مهمترین موضوعاتی بود که از سوی ایشان بیان شد و به عقیدهی کارشناسان و تحلیلگران بر روند مذاکرات تأثیرگذار بود. در گفتوگو با دکتر سید عباس عراقچی ، عضو ارشد تیم مذاکرهکنندهی هستهای ایران با کشورهای ۱+۵ به بررسی نقش رهبر انقلاب در مذاکرات هستهای پرداختیم. دکتر عراقچی در این گفتوگو همچنین
دربارهی نحوهی تعامل تیم مذاکرهکننده با رهبر انقلاب و چگونگی تعیین خطوط قرمز هستهای نیز توضیحاتی داد.
من بهعنوان یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده اذعان میکنم که همهی این موضعگیریها واقعاً دقیق، بموقع و راهگشا بودهاند. همین موضوع میزان سوی مورد نیاز ایران، نمونهی ورود دقیق و اثربخش ایشان در موضوع است؛ در شرایطی که بعضی از طرفها در مذاکره نسبت به اینکه آیا غنیسازی ایران میتواند ابعاد صنعتی داشته باشد یا نه ابراز تردید میکردند، یا مثلاً میخواستند غنیسازی صنعتی ما را در ابعاد کوچکی محدود کننند، ورود ایشان بسیار تعیینکننده و تأثیرگذار بود؛ بهطوری که از آن زمان به بعد در مذاکرات، غنیسازی صنعتی ایران به یک بحث جاافتاده تبدیل شد و
طرفهای مقابل ما هم متوجه شدند که بر روی این موضوع نمیتوانند چانهزنی کنند. این در حالی بود که تا قبل از آن، آنها بازیهای خودشان را داشتند و میخواستند اینطور وانمود کنند که نیاز ایران از طرق دیگر هم میتواند تأمین شود و اصلاً لزومی ندارد که خود ایران غنیسازی را در حد گسترده انجام دهد. ولی الان دیگر این امر پذیرفته شده است. لذا از آن تاریخ به بعد، بحث ما در مذاکرات دیگر سر این موضوع نیست که جمهوری اسلامی ایران میتواند غنیسازی صنعتی داشته باشد یا نه؛ الان دیگر بحث بر سر چگونگی رسیدن به آن است. خب این از مواردی بود که حضرت آقا ورود خیلی بموقع و
تعیینکنندهای داشتند. از این دست موارد، متعدد وجود داشته و هر بار که ایشان وارد شدهاند، واقعاً نقش تأثیرگذاری داشتهاند.
اساساً خوی مذاکراتی غربیها مثل خوی رفتاریشان در سیاست خارجی است؛ زیادهخواهانه و زیادهطلبانه و از موضع استکباری و خودبرتربینی. با عنایات به ارشادات مقام معظم رهبری ما بهشدت با این رفتار در مذاکرات مقابله کردهایم. اگر روزی جزئیات این مذاکرات منتشر شود، همه ملاحظه خواهند کرد که چقدر طرف مقابل سعی میکند با ادب با ما که نمایندگان مردم ایران هستیم، صحبت کند و این به خاطر حس اعتماد به نفس، و حس غرور و عزتی است که مقام معظم رهبری در ما ایجاد کردهاند. لحن تند ایشان نسبت به برخی از طرفهای مذاکرهکننده که در پارهای از مواقع بیان شده است نیز موجب شد که
غربیها از آن خوی زیادهخواهانه و نگاه از بالای خودشان دست بردارند و متوجه شوند که با یک ملت بزرگ و عزتمند در حال مذاکره هستند و نمیتوانند هرطور که خواستند صحبت یا عمل کنند.
خوب است به این مسأله هم جواب دهید که چرا اصلاً این خطوط قرمز، خطوط قرمزند و چرا ایران واقعاً نیاز عملی دارد که این خطوط قرمز را رعایت کند و به آن دست پیدا کند؟ اولاً اینکه داشتن «خط قرمز» چیز خیلی عجیب و غریبی نیست و همهی کشورها این را دارند. طبیعی است هر کشوری برای خودش یکسری اصولی دارد که تعدی و عبور از آنها ممکن نیست. بهعنوان
مثال بحث عدم سلطهپذیری، جزو اصول انقلاب اسلامی است. کسی در جمهوری اسلامی ایران نمیتواند خودش و کشورش را زیر سلطهی خارجی ببرد؛ این یک خط قرمز کاملاً شناخته شده و قابل احترام است که باید رعایت شود. یا اینکه عزت نظام، خط قرمز ما است. ما حاضریم سنگینترین تحریمها و سنگینترین تهدیدها را بپذیریم ولی عزت کشور و مردممان زیر سؤال نرود. در همین بحث حقوق هستهای، مردم ما ده - یازده سال در مقابل شدیدترین تحریمها و تهدیدها ایستادگی کردند. ثانیاً اینکه در شرایط کنونی، واقعاً این فهم و بینش در مردم ما بهوجود آمده که تکنولوژی هستهای البته برای مسائل
صلحآمیز، یک تکنولوژی پیشرفته و حساسی است که برای توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور یک ضرورت حتمی است. ما منابع نفت و گاز قابل توجهی داریم، اما بالاخره این منابع پایانپذیر هستند. ما نباید این منابع را صرفاً برای تولید برق مصرف کنیم. میتوان از شیوههای بهتر و سالمتری به تولید انرژی رسید و این منابع را صرف درآمدسازی برای کشور و صرف در امور بهتری کرد و یا برای نسلهای آینده نگه داشت. افزون بر این با توجه به اینکه انرژی هستهای بسیار پیچیده و پیشرفته است، دستیابی به آن میتواند در صنعت کشور یک جهش خیرهکننده به دنبال داشته باشد. گفته میشود که در کنار
تکنولوژی هستهای تقریباً حدود ۳۰۰ تکنولوژی یا صنعت دیگر در کشور پیشرفت میکند که بهنوعی وابسته به این تکنولوژی هستند.
ثالثاً تکنولوژی هستهای به ملت ایران «اعتماد به نفس» داده و به «غرور ملی» تبدیل شده است. اینکه شش کشور قدرتمند دنیا حاضرند با ایران مذاکره کنند تا به خیال خود این تکنولوژی را مهار کنند، نشاندهندهی این است که ملت ایران چقدر پیشرفت کرده و عزت پیدا کرده است. من معتقدم برخلاف جنگ روانی غرب، اتفاقاً «مقاومت» ما در بحث هستهای به رمز قدرت ایران و یک انرژی متراکم برای ایستادگی تبدیل شد. امروز رمز قدرت ما همین توان نه گفتن به قدرتها است. غرب هم دقیقاً از همین موضوع میترسد و نه از بمب هستهای.
در مورد
نحوهی تعامل تیم مذاکرهکننده با رهبر انقلاب تحلیلهای متفاوتی وجود دارد، از نظر شما این تعامل به چه صورتی است؟ از نظر من هر کاری منش خودش را دارد. مقام معظم رهبری در سِمت عالی نظام هستند و آن مواردی که باید اشراف داشته باشند را دارند و در بعضی جاها که تشخیص بدهند وارد جزئیات هم میشوند؛ در عین حال برای سربازان و فرماندهان خودشان در خط مقدم یک محدودهی اختیاراتی برای حرکت کردن و مانور دادن قائل میشوند. اینکه کسانی با اغراض خاص مطرح میکنند که فیالمثل واو به واو مذاکرات با ایشان چک میشود، و یا از طرف دیگر برخی ادعا میکنند که ایشان در جریان
مذاکرات قرار ندارند، هر دو اشتباه است. در حقیقت یک روال معقول و منطقی در این خصوص وجود دارد. بیتردید عقل و منطق حکم میکند که در مهمترین موضوع کشور حتماً عالیترین مقام مدیریتی کشور اشراف کامل باید داشته باشند که دارند و در جای خود راهنمایی، ارشاد و تبیین میکنند و این بسیار مشخص و روشن است.
آقای دکتر؛ فارغ از اینکه توافق حاصل بشود یا خیر، خودتان به مذاکرات خوشبین هستید یا خیر؟ بهتر است بگوییم «امیدوار» هستیم یا نیستیم؟ بله امیدوار هستیم، دیپلمات باید امیدوار باشد... خوشبین چطور؟ به نیات و اهداف طرف مقابل به هیچ وجه «خوشبین» نیستیم و اصلاً نباید هم باشیم؛ اما در خصوص اینکه احتمال توافق هست یا نه، یک خوشبینیهایی وجود دارد. در عین حال عواملی وجود دارد که بدبینیهایی را ایجاد میکند. فکر میکنم الان در یک وضعیت بینابینی قرار داریم. مذاکرات در مسقط فکر میکنم یکی از مقاطع کلیدی مذاکرات خواهد بود و خیلی از مسائل روشن خواهد شد. اگر بعضی از گرههای موجود در مسقط باز شود میتوان خوشبین بود.
بحث فرایند تصمیمگیری و سیاستگذاری
در موضوع هستهای هم بهنظر میرسد موضوعی است که کمتر به آن توجه شده است. شاید بسیاری تصور میکنند خطوط قرمزی که رهبر انقلاب مشخص کردهاند، صرفاً تشخیص خود ایشان است؛ در حالی که این خطوط قرمز برخاسته از یک تفکر و ارادهی جمعی است. اگر امکان دارد در مورد این فرایند توضیح دهید؟ من واقعاً معتقدم که نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی در جمهوری اسلامی ایران بهشدت مردمسالار و یا به تعبیر غربیها دموکراتیک است. همهی تصمیماتی که نهایتاً منجر به ابلاغ رهبر معظم انقلاب میشوند از یک روند و سازوکار طولانی تصمیمسازی و تصمیمگیری عبور میکنند؛ در این فرایند
همهی نظرات موافق و مخالف شنیده میشود؛ همهی کسانی که در عرصهی سیاسی کشور صاحب نقشی هستند، چه از طریق مجلس و چه از طریق دولت یا از طریق نیروهای مسلح یا بخشهای مختلف دیگر، نظر خودشان را در مورد آن تصمیم بیان میکنند؛ نهایتاً همهی این نظرات در شورای عالی امنیت ملی تجمیع شده و به اوج پختگی و تکامل خودش میرسد و سپس خدمت رهبر انقلاب فرستاده میشود که ایشان ملاحظه کرده و در صورت صلاحدید ابلاغ میکنند. البته این فرایند فقط در موارد و موضوعات کلان و راهبردی است؛ موارد کوچکتر که در همان سطوح خودش تصمیمگیری میشود و انجام میگیرد. از این روی،
تصمیمگیری در نظام جمهوری اسلامی ایران و خطوط قرمزی که نهایتاً از طرف مقام معظم رهبری در زمینهی هستهای ابلاغ شده، از طریق سازوکارهای تمام و کمال مشورتی و مردمسالارانه اتخاذ شده است و «اجماع نخبگانی» در آن وجود دارد. اینطور نیست که این خطوط قرمز از یک فکر و یک جلسه و یا یک ناحیهی خاص بهوجود آمده باشد؛ بلکه برخاسته از اجماعی در میان نخبگان تمامی جناحها و ایدههای مختلف در کشور است که پدید میآید و ساخته میشود. همین فرایند هم رمز موفقیت جمهوری اسلامی از آغاز تاکنون بوده است. کشتی جمهوری اسلامی ایران با راهبری و رهبری مقام معظم رهبری، که منبعث
از این فرایند تصمیمسازی قوی بوده، توانسته است در این ۳۵ سال از همهی بحرانها به سلامت عبور کند؛ نمونهی آن اینکه در بدترین و سختترین طوفانهای منطقهای، جمهوری اسلامی ایران بهترین تصمیمها را گرفته و برندهی اصلی بوده است. در بحرانهای افغانستان، عراق، سوریه و در منطقهی پرآشوب خاورمیانه، همهی تحلیلگران، جمهوری اسلامی را «جزیرهی ثبات» و برندهی اصلی بحرانها میدانند.