آیا ایران و چین میتوانند پای آمریکا را از افغانستان قطع کنند؟ / تحولات چشمگیری که بزودی در آسیا رقم می خورد
ملاقات اخیر محمدجواد ظریف با "یانگ جیچی" عضو شورای دولتی چین یک هدفگذاری جدید را در روابط دو کشور آغاز کرد و آن تلاش برای حضور پررنگ تر در افغانستان بود اما چرا دو کشور تلاش میکنند تا یک همکاری راهبردی در افغانستان داشته باشند.
سرویس سیاسی«فردا»: نشریه دیپلماتیک مینویسد: ایران و چین به دنبال افزایش ثبات و امنیت در افغانستان هستند و در این زمینه دوره تازهای از همکاریها را آغاز کردهاند. سابقا چینیها همکاری فشردهای را با هند برای حضور در افغانستان انجام میدادند و پتانسیل ایران در این زمینه نادیده گرفته شده بود اما دغدغههای مقامات تهران درخصوص افزایش نفوذ سیاسی و فرهنگی خود در افغانستان و همچنین تمایل چین برای بدست گرفتن بازار این کشور سبب شده است تا دور جدید همکاریهای ایران و چین کلید بخورد.
هرچند اختلاف محدودی میان مقامات پکن و تهران بر سر حضور نظامیان آمریکا در افغانستان وجود دارد اما دو طرف معتقدند در صورت افزایش همکاریها میتوانند به حذف حضور فیزیکی آمریکاییها در افغانستان کمک کنند.
همکاری ایران و چین بیش از زوایای اقتصادی دارای ابعاد نظامی و امنیتی است. حضور همزمان آمریکا در افغانستان، دریای چین و خلیج فارس باعث شده است تا دو کشور یک تهدید مشترک را در مواجه با آمریکا احساس کنند. سفر دو هفته پیش حبیبالله سیاری به پکن و ملاقات وی با فرمانده نیروی دریایی چین نیز نشان دهنده تلاش دو کشور برای افزایش همکاریهای راهبردی امنیتی است.
افزایش همکاری بین چین و روسیه و جذابیت تشکیل یک بلوک واحد ضدآمریکایی برای تهران باعث شده است تا ایران به کاتالیزور همکاریهای نظامی در آسیا تبدیل شود تا جایی که اجلاس گذشته سازمان همکاری شانگهای نشان داد که تهدید مشترک احساس شده از سوی آمریکا برای کشورهای آسیایی به تحول در پیمان نظامی شانگهای کمک کرده است. احتمالا ایران که چندین سال است بهعنوان عضو ناظر در پیمان شانگهای حضور دارد بزودی به یکی از اعضای رسمی این پیمان تبدیل خواهد شد.
هرچند ایران و آمریکا در طول جنگ افغانستان برخی همکاریها را تجربه کردند اما تفاوت دیدگاه و فضای بیاعتمادی بین دو طرف باعث شده است تا هر دو کشور برای کوتاه کردن دست دیگری از افغانستان تلاش کنند. چینیها هر چند حضور نظامی آمریکا را تهدید مهمی برای خود تلقی نمیکنند اما ترجیح میدهند تا افغانستان به همسایگان خود وابسته باشد تا قدرتهای فرامنطقهای.
احتمال قدرت گرفتن جناح جمهوریخواه در آمریکا نیز دلیل خوبی برای کمرنگ کردن حضور نظامی این کشور در منطقه است. چرا که تجربه نشان داده است که توسعه نیروهای نظامی آمریکا در جهان با قدرت گرفتن جمهوریخواهها رابطه مستقیم دارد تا جایی که میتواند به افزایش تنش نظامی در آسیای مرکزی دامن بزند.
از سوی دیگر در میان کشورهای حاضر در پیمان شانگهای چین بزرگترین قدرت اقتصادی محسوب میشود که با رشد خوب شاخص بورس و سرمایهگذاری خارجی در این کشور میتواند بهعنوان موتور اقتصادی پیمان عمل کند. ایران و روسیه در طول چند سال گذشته همواره با نوسانات اقتصادی فزایندهای روبرو بودهاند که همکاری این کشورها با چین باعث شد تا حدودی از اثرات رکود اقتصادی در این کشورها کاهش پیدا کند.
البته وابستگی اقتصادی چین، روسیه و ایران دارای زوایای دیگری نیز هست. روسیه و ایران بهعنوان دو صادرکننده عمده نفت شرکای مطمئنتری از عربستان هستند و با وجود آنکه چین بخش عمدهای از نیاز خود به نفت را از عربستان تامین میکند اما در صدد است تا با بهبود روابط خود در حوزه انرژی با تهران و مسکو قدرت چانهزنی خود را در بازار انرژی بالا ببرد.
اگر ایران و چین بتوانند با تقویت همکاریهای امنیتی خود در افغانستان به افزایش ثبات در این کشور کمک کنند یک مسیر ویژه زمینی برای ترانزیت کالا را بدست میآورند که در راستای هدف احیای جاده ابریشم است. ایران میتواند از طریق افغانستان نیاز روزافزون چینیها به انرژی را تامین کند و در مقابل از فشار اقتصادی غرب علیه ایران بکاهد. تحقق این مهم بیش از هر چیز نیازمند ثبات و امنیت در افغانستان است که با حضور نیروهای آمریکایی و تندروهای مذهبی تا حدودی دشوار بهنظر میرسد.