چرا حضرت عباس(ع) ملقب به «ساقی» شد
سرپرست تیم تحقیقات دانشنامه اهلبیت(ع) گفت: چون قمر بنیهاشم(ع) بارها در آبرسانی به اهل حرم در کربلا اقدام کرد و موفق هم شد، او را سقا نامیدند و با اینکه خودش تشنه بود اما برای آقا اباعبدالله آب میآورد.
فارس: حجتالاسلام امیرحسین ملکپور سرپرست تیم تحقیقات دانشنامه اهلبیت (ع) همزمان با تاسوعای حسینی، درباره نحوه شهادت حضرت عباس(ع) از منظر مقاتل مختلف این چنین میگوید: «السلام على ابىالفضل العباس بن امیرالمؤمنین، المواسى اخاه بنفسه، الآخذ لغده من امسه، الفادى له، الواقى الساعى الیه بمائه، المقطوعة یداه» این سلامی است که آقا امام زمان(عج) به قمر بنیهاشم در زیارت ناحیه مقدسه بیان میکند که نکات جالبی دارد. یکی از این نکات، مواسات با برادر است. مواسات به دو گونه است: یکی مواسات مالی و دیگری مواسات جانی، در مواسات مالی فرد مال خویش را با برادر مسلمانش مساوی میداند و دارایی خود را با او تقسیم میکند که امام حسن(ع) چندین مرتبه این کار را انجام داد، در مواسات جانی شخص جان خود را مانند جان برادر دینی خود میداند و آن را حفظ میکند و امیرالمؤمنین(ع) در جنگ اُحد وقتی جلو پیغمبر(ص) ایستاد و دفاع کرد، همان جنگی که شمشیر علی(ع) شکست و حضرت رسول(ص) ذوالفقار را به او بخشید، در این هنگام، منادی نداد داد: «لاسیف الا ذوالفقار و لافتی الا علی»، البته منادی یک ندای دیگری خطاب به رسولالله(ص) سر داد و گفت: «ان هذه لهی المواسات»، مواسات این است که جانش را کف دست گرفت و زمانی که همه فرار کرده بودند، حضرت امیر(ع) از پیامبر (ص) دفاع کرد، قمر بنیهاشم نیز در کربلا چنین کاری انجام داد. «اخبار الطوال دینوری» وقتی در مقتلش صفحه 257 درباره قمر بنیهاشم سخن میگوید: «وَ بَقِیَ الْعَبّاسُ بْنُ عَلیٍّ قائِما لإِِمامِ الحُسَینِ علیهالسلام یُقاتِلُ دُونَهُ وَ یَمیلُ مَعَهُ حَیْثُ مالَ حَتّی قُتِلَ رَحْمَةُ اللّه ِ عَلَیْهِ» همه به شهادت رسیدند، تنها عباس بن علی باقی ماند، در حالی که جلوی امام حسین(ع) ایستاده بود. شاید بگویید ما شنیدهایم قمر بنیهاشم با ادب است، چگونه جلوی امام ایستاده بود؟! درست شنیدهاید عباس(ع) با ادب است و این هم از ادبش است میخواهد جان امامش را حفظ کند «یقاتل دونه» جلوی حضرت میجنگد، هر طرف حضرت میرود، ایشان هم میرود یا نه بهتر است بگوییم هر طرف، حضرت خم میشود قمر بنیهاشم هم خم میشود تا مبادا تیری به بدن مولایش اصابت کند. اصحاب دیگری هم این کار را انجام میدادند مانند «عمرو بن جناده انصاری» که آمده است: تیرها را با دست میگرفت شمشیرها را سینه سپر میکرد و جلوی امام حسین(ع) یا حنظله، نوشته تیرها و شمشیرها و نیزهها را با صورت و گلو در محضر امام از ایشان دفاع میکرد، قمر بنیهاشم نیز جانش را کف دست گرفته آمده جلوی آقا اباعبدالله ایستاده، میجنگد تا حضرت حفظ شود، این مواساتی که در زیارت ناحیه مقدسه بیان شده و به این مطلب اشاره دارد، در ادامه زیارت ناحیه مقدسه، جملات دیگری هم دارد که بیان میکند ابالفضل العباس(ع) برای حضرت آب آورد و سقایی سیدالشهدا(ع) را میکرد. قمر بنیهاشم چندین مرتبه سقایی کرده است، بنابراین اینکه ایشان به سقا معروف شده است، به دلیل این نبود که یک بار برود و موفق نشود، بلکه حضرت ابوالفضل(ع) روز عاشورا بارها آب آورد، از نقل شرحالاخبار بر میآید بارها آب آورده است، کتاب «الامام و السیاسه» جلد دوم صفحه 11 نقل میکند: شمر وقتی آب را گرفت، بین لشکر آقا اباعبدالله و آب فرات، یک تپهای وجود داشت، این منبع نقل نمیکند این حادثه برای چه زمانی است روز عاشورا، قبل عاشورا و ... مشخص نیست. بلکه میگوید قمر بنیهاشم به آقا اباعبدالله فرمود: «نحن علیالحق مقاتل»، آیا ما بر حق میجنگیم؟ حضرت فرمودند: بله. قمر بنیهاشم سوار بر مرکب شده، عدهای هم به دنبال او رفتند، آب را فتح کردند، هم آب خوردند و هم آب آوردند، احتمال میرود این ماجرا برای قبل از عاشورا باشد. * حضرت عباس(ع) چندین مرتبه در روز عاشورا برای اهل حرم، آبرسانی کرد نقلها آمده که در شب عاشورا قمر بنیهاشم همراه با عدهای سواره، تعداد بیست مشک بردند و جنگیدند و حتی یک نفر هم از دشمن زخمی شد و بعدها به درک واصل شد و حضرت ابوالفضلالعباس(ع) در شب عاشورا آب آورد، شیخ صدوق در «امالی» میگوید: علیاکبر(ع) بود که آب آورد، اما باقی منابع ما میگویند قمر بنیهاشم(ع) روز عاشورا در آبرسانی غوغا کرد و چندین بار آب آورد. در نقل «شرح الاخبار» جلد سوم صفحه 182 آمده است- این نقل، نقل عجیبی است- میگوید: قمر بنیهاشم با برادرانش برای آبرسانی رفتند، برادرها به شهادت رسیدند، اما خود قمر بنیهاشم(ع) یک مَشک آبی برداشت به سپاه دشمن حمله کرد، آب را فتح کرد، تعدادی را به درک واصل کرد، مشک خود را پر کرد و آب را آورد. توجه داشته باشید آب آوردن و موفق شدن قمر بنیهاشم(ع) بارها در کربلا اتفاق افتاده بود،. ابوالفضلالعباس(ع) آب را آورد و به آقا اباعبداللهآورد، شرحالاخبار جلد سوم صفحه 191 میگوید: «فیسقیهم» آب رساند، مرتب آب رساند، کار قمر بنیهاشم(ع) در روز عاشورا آبرسانی بوده است، «حتی تکاثروا علیه» تا اینکه دشمن بر او غلبه کرد از بس که تیر خورده بود جراحت برداشته بود، این نشان میدهد دشمن در راهی که قمر بنیهاشم میرفت آب بیاورد، کمین کرده بود و مرتب تیراندازی کرد چون جرأت جلو آمدن نداشت. حضرت عباس (ع) با شجاعت تمام در روز عاشورا در باران تیر آبرسانی میکرد و بدنش از بس که تیر خورده بود، ناتوان شد و به همین دلیل دشمن توانست بر او غلبه کند. «فقتلوه کذلک بین فرات و سرادق» همین طور که میرفت آب بیاورد، بین فرات و خیمهگاه به شهادت رسید. «و هو یحملالماء» در حالتی که آب میآورد «قم قبره رحمة الله علیه» همان جا دفن شد «و قطعوا یدیه و رجلیه حنقا علیه» دست و پایش را قطع کردند به خاطر کینهای که از قمر بنیهاشم در دل داشتند و به دلیل بلاهایی که از قمر بنیهاشم دیده بودند و چون حضرت عباس(ع) از بس از آنها کشته بود وقتی دشمن به ایشان دسترسی پیدا کرد، شروع کردند شمشیر زدن، لذا نه تنها دستها بلکه پاها را هم قطع کردند. «فلذلک سُمّی سقّا» به همین دلیل او را سقا نامیدند و شهادتش هم در راه آبرسانی بود. قمر بنیهاشم با اینکه خودش تشنه بود، اما برای آقا اباعبدالله آب میآورد، وقتی میرفت آب بیاورد، خودش آب نمیخورد، این یکی از نقلهایی است که معمولا در مقتل قمر بنیهاشم (ع) از آن غافل شدهاند و به عنوان روضه جدیداً نمیخوانند این بسیار از نقل ابن شهر آشوب، خیلی بالاتر است چون نشان میدهد قمر بنیهاشم (ع) در باران تیر آبرسانی میکرد و از بس تیر خورد دشمن توانست بر او غلبه پیدا کند. *چه کسی دست و پای حضرت ابوالفضلالعباس(ع) را قطع کرد؟ اکثر منابع ما از جمله تاریخ طبری و حتی امالی شجری، طبقات کبری و ... میگویند: قاتل قمر بنیهاشم فردی به نام «زیدبن ورقاء» و «حکیم بن طفیل طائی» هستند که این دو با همکاری هم حضرت را به شهادت رساندند، اما کتاب «انساب و اشرار» بلاذری جلد سوم صفحه 406 بیان میکند قاتل قمر بنیهاشم(ع) حرمله است. البته کتاب «تذکرة الخواص» ابن جوزی هم قاتل را حرمله عنوان کرده است و بیان میکند: «حرمله مع جماعة و تعاوره»؛ حرمله با یک عدهای آمد و شروع کردند پی در پی ضربه زدن «تعاور» آن قدر بر بدن قمر بنیهاشم ضربه زدند که نه تنها دستها بلکه پاها را هم قطع کردند، بدن را تکه تکه کردند. «تعاور» دوبار در مقاتل آمده یکی برای قمر بنیهاشم(ع) و دیگری برای حضرت علیاکبر(ع)، در مقتل علیاکبر (ع) هم داریم «فتعاور بسیوفهم اربا اربا» با شمشیرهایشان مرتب زدند بدن علیاکبر (ع) را تکه تکه کردند. از این رو میبینیم قبر قمر بنیهاشم همان جایی است که به شهادت رسیده است، چون آقا اباعبدالله نتوانست بدن قمر بنیهاشم(ع) را به خیمهها بیاورد و امام سجاد(ع) بدن را همان جا دفن کرد و این مسأله بیانگر مقام بلند قمر بنیهاشم است که خداوند میخواهد حرم و بارگاهی برای ایشان در آنجا باشد. در زیارت ناحیه مقدسه وقتی حضرت مهدی(عج) سلام میدهد، میفرماید: عباس(ع) آبی را که حق خودش بود و میتوانست بیاشامد، اما آن را برای حضرت سیدالشهدا(ع) میآورد، البته مقتل قمر بنیهاشم در مناقب ابن شهر آشوب جلد چهارم صفحه 108 همین روضه معروفی را که معمولاً مداحان میخوانند را بیان کرده است. در عمدة الطالبین صفحه 356 آمده است که امیرالمؤمنین علی(ع) برای کربلا مقدمهچینی کرده است، حضرت از برادرش همسری میخواهد از قبیلهای شجاع، عقیل، فاطمه کلابیه را معروفی میکند، خداوند چهار فرزند پسر به او می دهد و به امالبنین معروف میشود و بیان میکند هدف امیرالمؤمنین(ع) این است که خداوند فرزندی به من عطا کند که در کربلا حسینم را یاری کند و این قدر هم رشید باشد که در کتاب مقاتلالطالبین (صفحه 89) آمده (چون برخی از افراد منکر قد و قامت رشید حضرت عباس شدهاند) است: وقتی قمر بنیهاشم سوار بر اسب میشد پاهایش بر زمین کشیده میشد، عباس(ع) مردی قد بلند و زیبا رو بود، اسب بلندقامت سوار میشد، به طوری که پاهایش بر زمین کشیده میشد. نکتهای که اینجا مطرح میشود این است: زمانی ما در مقاتل یک متن داریم آدرس هم داریم گاهی با عقل جور در نمیآید، اینجا باید توجیه کرد، گاهی اوقات متنی داریم که آدرسی ندارد و ما مدام آن را توجیه میکنیم! باید توجه داشت که توجیه کردن بعد از آدرس داشتن است. این متن در کتاب مقاتلالطالبین از اهل سنت است و چه لزومی دارد آن ها از حضرت عباس (ع) ما تعریف کند، چون از آنجا که سنی مذهب هم هست، لزومی برای تعریف وجود ندارد، لذا جایی که دشمن تعریف کند خودش بر اعتبار سخن میافزاید. به تازگی متنی را از امالبنین(س) در کتاب «المنمق» صفحه 351 پیدا کردهایم که امالبنین(س) قمر بنیهاشم را وقتی کودک بود، دستهای بچه را میگرفت و حرکت میداد، برای او شعر میخواند و میگفت: به خدای واحد میسپارمت از چشم هر حسودی، حسود ایستاده، حسود نشسته، حسود مسلمان، حسود کافر و ... . بنابراین پیداست که حضرت عباس(ع) هم زیبا هم رشید و قدبلند بود و همین مسأله باعث ترس و وحشت دشمن شده بود، لذا دشمن برای اینکه قمر بنیهاشم را از صف لشکر امام حسین(ع) جدا کند برای او اماننامه میفرستد.