طلایه دار سپاهم ! بلند کن سر را

اشعاری از شاعر اهل بیت، میلاد عرفانپور در وصف عاشورا

کد خبر : 377219
نوشته روی پرچم عزا ابالفضل خوشا چنین نوشته ای! خوشا ابالفضل! حسین را نخوانده جز به لفظ مولا برادر همیشه باوفا ابالفضل نمی کشد ز دامن امام خود دست اگرچه دست او شود جدا ابالفضل نه دست برده با خودش نه چشم و سر را چنین شتاب کرده تا خدا ابالفضل شنیده ام که بر لب فرات بودی چرا هنوز تشنه ای چرا ابالفضل؟ غم تو با دل برادرت چه کرده که دست بر کمر گرفته یا ابالفضل **********
و غزلی هم در زبان حال حضرت سیدالشهدا(ع) خطاب به حضرت عباس(ع) : طلایه دار سپاهم! بلند کن سر را غم تو می شکند قامت برادر را چقدر زخم نشسته به ماه پیکر تو چگونه وصف کنم جنگ نا برابر را شکست فرق تو را کوفی و عجیب نبود که خواست تازه کند یاد داغ حیدر را تو ساقی همه تشنگان دنیایی شکسته باد کسی که شکست ساغر را حدیث مشک مگو، آب هم فدای سرت که مادرم به حرم برده آب کوثر را هنوز در دل میدان برادرت باقیست غمت مباد که محرم نمانده خواهر را حسین کشته تیر و سنان نخواهد شد تویی که با ادبت می کشی برادر را *** از رستخیز آتش و خاکسترش مگو در ما قیامتی شده از محشرش مگو در خاک و خون نشسته سلیمان کربلا از لحظه های غارت انگشترش مگو بسیار روضه خوانده ای از آن سه شعبه ها این بار از گلوی علی اصغرش مگو از غربت زمان خداحافظی مخوان از تلخی وداع علی اکبرش مگو طفلان هنوز هم که هنوز است تشنه اند دیگر تو از خجالت آب آورش مگو از گریه های دخترکش گفته ای ولی از گونه هایش از گل نیلوفرش مگو بعد از حسین قافله سالار زیبنب است از شام بی برادری خواهرش مگو الشمر جالسٌ… جگر ما کباب شد الشمر جالسٌ… سخن از خنجرش مگو *** نه آفتاب دمیده است جز به نام حسین نه ماه سر زده بی رخصت امام حسین به سور کرب و بلا چون دمیده شد، جا داشت که جن و انس بمیرد به احترام حسین به حاجیان حریمش بگو که جای گلاب معطر است به خون مسجدالحرام حسین پیمبران همه دم در طواف او هستند مگر تمام شود حج ناتمام حسین به هر کجای جهان هر دلی که شعله ورست یقین بدان که خبر دارد از خیام حسین عجیب نیست به محشر که دشمنانش نیز طمع برند به بخشش ز بار عام حسین قسم به صبح که آخر رسد به صبح ظهور قیامتی که به پا شد پس از قیام حسین
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: