رسم مهماننوازی
سرویس فرهنگی « فردا »: حسین جان! این نامه و نوشته ابنزیاد است که از سوی سواری به دست حر، فرمانده سپاه عبیدالله رسیده است تا کار را بر تو، یاران، اهل و عیال و خاندان تو که خاندان رسول خدایند، سخت بگیرند و نگذارند در جایی منزل بگیری، مگر در این بیابان بیآب و گیاه.
تو در این صحرا بیابان نشین می شوی و روزهای سختی را سپری کنی. این فرستاده ابن زیاد است که حر را همراهی می کند تا شاهد و ناظری باشد بر اجرای فرمان ابن زیاد.
حسین جان! نمی دانم چه باید گفت.
بیابان نشینی برای تو و یاران تو که بهترین خلایق روی زمین اند، تبریک گفتن ندارد! این چه رسم مهمان نوازی است که بر تو و یاران تو روا داشته اند.
کار را بر تو و بر یاران تو تنگ کرده اند که در این بیابان فرود آیید و در هیچ ده و روستایی منزل نکنید.
وای بر نامرد مردمان روزگار. بگذار این چنین شود تا نام این سرزمین که در گمنامی به سر می برد، از امروز شهره اهل زمین و آسمان شود.
اینها چه می دانند که از امروز این سرزمین در تپش و اضطراب خود پذیرای بهترین بندگان خداست.
چه کسی شایسته تر از حسین بن علی و خاندان اوست؟ بگذار اینان در جهل مرکب خویش بمانند و ندانند که نمی دانند؛ هرچند این سرزمین تا چند روز دیگر شرمگین از پذیرش انسان نماهای تاریخ بشریت است.
کربلا از امروز پل ارتباطی می شود با دارالاماره کوفه تا حادثه ای پرالتهاب را در سینه خود رقم زند. چه زود گزارش سپاه حسین بن علی و سپاه ابن زیاد به کوفه می رسد و نامه حر به دست عبیدالله سپرده می شود که اگر اراده جنگ با حسین داری، در من که فرمانده سپاه تو هستم، چنین توانی نیست و مرا از این کار معاف دار.
فرمانروای دارالاماره در فکر فرومی رود و هیچ کس را سزاوارتر از عمر سعد نمی بیند؛ فردی که جاه طلب است و سرشناس.
او حکم فرمانروایی ری را در دست دارد و با 4000 سپاه خود آماده حرکت به آن سرزمین است.
عبیدالله چه زود او را فرامی خواند که اگر خواهان حکومت ری هستی، باید با سپاه خویش به کربلا بروی و با حسین بن علی که بر ولی تو خروج کرده است بجنگی!
عشق حکومت ری چه سان عمر سعد را تسلیم و تردید را از وجود او دور می کند.
منبع: جام جم آنلاین